به گزارش خبرگزاری ایمنا، کمتر از دو روز دیگر تا برگزاری دوازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین انتخابات مجلس خبرگان رهبری فرصت باقی است و امروز مهلت تبلیغات کاندیداها به پایان میرسد. در هفته جاری با ورود نامزدها به فضای تبلیغات انتخاباتی، شاهد افزایش شور انتخابات در بخشهای مختلف کشور بودیم و در همین راستا جدیدترین نظرسنجیهای انجام شده نیز بیانگر افزایش تمایل به مشارکت در انتخابات یازدهم اسفند است.
بر اساس نتایج تازهترین نظرسنجی صداوسیما که دوشنبه، هفتم اسفند در سراسر کشور انجام شد، ۴۱.۵ درصد از شرکتکنندگان گفتهاند بهطور قطع در انتخابات شرکت خواهند کرد، ۲۹.۵ درصد مردد هستند و هنوز تصمیم نگرفتهاند و ۲۹ درصد هم اعلام کردهاند، بهطور قطع در انتخابات شرکت نمیکنند. در میان مرددین، ۱۶.۳ درصد اعلام کردهاند احتمالاً رأی میدهند، ۹.۱ هنوز تصمیم نگرفتهاند و ۴.۱ درصد هم گفتهاند احتمالاً شرکت نمیکنند.
با توجه به این آمار، یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن توجه کرد، ویژگیهای انتخاب نامزد اصلح از میان کاندیداهای فعلی است، موضوعی که پس از میزان مشارکت عمومی از دیگر موارد مهم و اثرگذار در فضای حاکمیتی کشور است و در صورتی که نادیده گرفته شود، با شکل دادن مجلسی ضعیف و بیرمق مانعی در مسیر روند رشد کشور میشود، زیرا کشور مطلوب از دل انتخابات مطلوب حاصل خواهد شد و با «شایستهسالاری» است که میتوان به کارآمدسازی و روند رو به رشد نظام اسلامی کمک کرد و بر توان و اقتدار کشور افزود.
برای انتخاب اصلح، فارغ از گرایش و حزب سیاسی نامزدها، شناخت ملاکها اولویت اساسی است که در ادامه به مهمترین موارد آن از نگاه رهبر معظم انقلاب اشاره خواهیم کرد.
۱- پایبندی به ارزشهای مبنایی و اساسی: مبنای اول پایبندی به اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است. اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است، اسلام آمریکایی هم دو شاخه دارد: یک شاخه اسلام متحجر و یک شاخه سکولار. استکبار و قدرتهای مادی از هر دو شاخه پشتیبانی میکنند و حتی گاهی آنها را به وجود میآورند. در مقابل، اسلام ناب اسلامی است که همهجانبه است و از زندگی فردی تا تشکیل نظام اسلامی همه را شامل میشود. اسلام ناب آن اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده با خود و خلوت شخصیمان معین میکند، هم تکلیف ما را در جامعه معین میکند، هم تکلیف ما را در قبال نظام اسلامی معین میکند.
_ علاوه بر این یکی دیگر از مبانی محور بودن مردم است که وقتی ما مردمی بودن را با اسلام همراه میکنیم، ترکیب آن میشود جمهوری اسلامی.
_ پایبندی به پیشرفت و اعتقاد به تحول و تکامل ضمن پرهیز از انحرافها و خطاهایی که در این راه ممکن است وجود داشته باشد، از دیگر ارزشهای مبنایی است، زیرا امروز هم فقه ما، هم جامعهشناسی ما، هم علوم انسانی ما، هم سیاست ما، هم روشهای گوناگون ما باید روز به روز بهتر شود، اما به دست آدمهای خبره، اهل تعمق و کسانی که اهلیت ایجاد راههای نو را دارند، نه نیمهسوادها و آدمهای ناوارد و مدعی.
_ اعتقاد به حمایت از مظلومان و محرومان از دیگر ارزشهای اساسی انقلاب است و نمیتوان از آن صرف نظر کرد. اگر کسی یا جریانی نسبت به محرومان بیتفاوت باشد یا نسبت به مظلومان عالم بیتفاوت باشد، این شاخص در او وجود ندارد.
۲- همت بلند داشتن برای رسیدن به آرمانها: همت بلند برای رسیدن به آرمانها و صرف نظر نکردن از هدفهای بزرگ دومین شاخص مهم است که نقطه مقابل آن تنبلی، محافظهکاری و ناامیدی است. بعضی سعی میکنند جامعه و جوانان ما را دچار ناامیدی کنند، بگویند «آقا فایدهای ندارد، نمیشود، نمیرسیم» این نقطه مقابل شاخص دوم است؛ البته شما وقتی در یک راهی میروید که دشمنی بر سر آن راه است، برای شما مانع ایجاد میکند، اما این مانع نباید از رفتن شما و حرکت شما، جلوگیری کند. تسلیم فشارها نشویم، رضایت به وضع موجود ندهیم که اگر رضایت به وضع موجود دادیم، نتیجهاش عقبگرد است.
۳- پایبندی به استقلال کشور: شاخص سوم از اهمیت بالایی برخوردار است، استقلال داخلی، منطقهای، جهانی و بینالمللی، در همه این مسائل استقلال کشور و استقلال نظام را حفظ کردن.
_ استقلال سیاسی یعنی ما در زمینه سیاسی فریب نخوریم؛ دشمنی که هدفش این است که دولتها و ملتها را به دنبال خود بکشاند، به شیوههای مختلفی توسل میجوید. اینطور نیست که همیشه با تهدید حرف بزند، نه گاهی هم با تملق حرف میزند و انسان ممکن است در اینجا دچار وسوسه شود که برویم با ابرقدرتی در حل مسائل بینالمللی همکاری کنیم. در ادبیات دیپلماتیک این طور حرف زده میشود، اما در باطن قضیه او نقشهای دارد؛ میگوید شما بیایید در نقشه من بازی کن و نوع بازی را هم او معین میکند.
_ استقلال فرهنگی در این است که سبک زندگی اسلامی-ایرانی انتخاب کنیم. سبک زندگی از معماری، زندگی شهری، زیست انسانی، پیوندهای اجتماعی تا همه مسائل گوناگون را شامل میشود و تقلید از غرب و بیگانه در سبک زندگی درست نقطه مقابل استقلال فرهنگی است. استقلال فرهنگی به معنای استفاده نکردن از ابزارهای غربی نیست زیرا اینها ابزارهایی هستند که میتوانند مفید واقع شوند، اما سلطه دشمن را باید از این ابزارها سلب کرد، برای مثال شما نمیتوانید برای داشتن رادیو و تلویزیون، آن را در اختیار دشمن قرار دهید، اینترنت و فضای مجازی هم همینطور است، دستگاههای اطلاعاتی و ابزارهای اطلاعاتی هم همینطور است و اگر در اختیار دشمن باشد، ابزار نفوذ فرهنگی است.
_ استقلال اقتصادی یعنی هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جامعه جهانی. آیا اقتصاد جامعه جهانی یک نظام عادلانه و منطقی و عقلایی است؟ اقتصادی که نقشه آن را جامعه جهانی کشیده است و مظاهر گوناگون آن در همه دنیا گسترده است، عبارت است از نقشهای نظامی که سرمایهداران بهطور عمده صهیونیستی و بعضی غیرصهیونیستی برای تصرف منابع مالی همه دنیا طراحی کردهاند. پس اینکه کشوری اقتصادش را ادغام کند در اقتصاد جهانی افتخار نیست، بلکه شکست و خسارت است. استقلال اقتصادی تنها با با اقتصاد مقاومتی به دست میآید. اینکه ما خیال کنیم صرفاً با سرمایهگذاری خارجی رونق اقتصادی کشور تأمین میشود، خطا است، سرمایهگذاری خارجی البته کار خوبی است، اما این یکی از خانههای جدول اقتصاد مقاومتی را پر میکند و مهمتر از آن فعال کردن ظرفیتهای درونی و داخلی است.
۴- حساست داشتن در برابر دشمن: این شاخص یعنی در برابر حرکات دشمن حساسیت داشته باشیم. دشمن را بشناسیم، نقشههای او را تشخیص دهیم، روی کارهای او، حرفهای او، اظهارات او حساس باشیم و در مقابل زهری که او احتمالاً خواهد ریخت، پادزهر فراهم کنیم و آماده باشیم برای اینکه حرکت او را خنثی کنیم. نقطه مقابل این شاخص این است که بعضی اصل دشمن را انکار میکنند و وقتی میگوئیم دشمن دارید، میگویند آقا دچار توهمید، توهم توطئه. خود این مطرح کردن توهم توطئه یک توطئه است برای اینکه حساسیتها را کم کنند.
۵- تقوا، شجاعت و خودآگاهی: سه خصوصیت در مسئولان کشور لازم است که اگر این سه خصوصیت در آنها وجود داشت آنگاه این نیروی عظیم ملی میتواند جلوی هرگونه خباثت و دشمنی دشمنان را بگیرد. این سه خصوصیت تقوا، شجاعت، و خودآگاهی است. تمام مسئولان کشور باید این خصوصیات را داشته باشند تا کشور آسیبناپذیر باشد. تقوا یعنی هر تصمیمی که انسان میگیرد و هر حرفی که میزند برای مصلحت مردم و رضای خدا است، اما اگر تقوا نباشد، انسان از روی عصبانیت، کینهورزی و طمع حرف میزند و اقدام میکند.
اگر تقوا بود، اما شجاعت نبود باز کافی نیست، چه بسا آدمهای باتقوا که به خاطر نداشتن شجاعت لازم، در آن وقتی که باید اقدامی کنند، نمیکنند و حرفی نمیزنند. اگر شجاعت نباشد انسان مرعوب میشود و دشمن از همین نقطه ضعف استفاده میکند.
مسئولان باید آگاه باشند و بفهمند پیرامون آنها چه میگذرد، اگر مسئولان و نمایندگان مردم آدمهای خوبی باشند، شجاعت هم داشته باشند، اما ندانند امروز صفبندی دنیا کجاست و دشمن کجا نشسته است و از کجا حمله میکند، ضربه خواهند خورد. بصیرت یعنی شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویت، شناخت دشمن، شناخت دوست و شناخت وسیلهای که در مقابل دشمن باید به کار برد.
نظر شما