به گزارش خبرگزاری ایمنا، همواره در طول تاریخ و فراز و نشیبهای آن، مردم جامعه برای پیشبرد مسائل و الگوگیری نیازمند حضور پیشتازانی همعصر با خود بودند که این وظیفه و در دورانهای مختلف بهدوش علما بوده است.
اگر قصد داشته باشیم صرفاً به دوران معاصر نگاهی گذرا داشته باشیم، شاهدیم که در وقایع مهم تاریخی علما بودهاند که در رشد و پیشرفت جامعه نقش ایفا کردهاند و نوجوانانی که در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پای ثابت منبر و مساجد و سخنرانی علما بودند، در دوران دفاع مقدس تبدیل به جوانانی برومند شده و جان خود را در راه استقلال این کشور بر کف دست گذاشتند، هرچند این نقشآفرینی محدود به تاریخ معاصر نمیشود و پیش از آن و از صدر اسلام نیز قابل توجه و بحث است.
عبدالوهاب تبریزی
امیر سراجالدین عبدالوهاب تبریزی از علمای برجسته شیعه در سده نهم هجری قمری و عالم، عارف، فقیه و شیخالاسلام، در علوم ظاهر و باطن وحید روزگار بوده است.
از جمله فعالیتهای عبدالوهاب در حوزههای مختلف میتوان به مواردی چون متولی مدرسه نصریه اوزون حسن، نقش عمده در گسترش حوزه علمیه تبریز، فعالیت در عقبنشینی قشون سلطانسلیم و شکست اشغال شهر تبریز به وسیله قوای عثمانی در جنگ چالدران و مواردی از این دست اشاره داشت.
تبریزی از اصفهان به زواره رفته بود، پس از مدتها سیر و سفر و دانشاندوزی، به دعوت اوزون حسن آققویونلو، به آذربایجان رفت و در شهر تبریز اقامت داشت و در آن زمان بهدلیل تواناییهای علمی و نفوذ اجتماعی و سیاسی به امر قضاوت مأمور شد و زمام امور دینی، شرعی و قضائی گسترده منطقهای را در اختیار گرفت و از این راه، آموزههای قرآن و عترتِ پیامبر اسلام را گسترش داد.
او در سال ۹۲۰ هجری قمری پس از جنگ چالدران از طرف شاهاسماعیل به عنوان ایلچی نزد سلطانسلیم رفت؛ هر چند ابتدا سلطانسلیم مقدم وی و همراهانش را گرامی داشت ولی پس از چند روز که گزارشهایی مبنی بر نقش برجسته او در استقامت مردم تبریز و عدم اعتنایی او به نامه خودش را دریافت کرد، دستور داد تا آنها را زندانی کنند و امیرعبدالوهاب در سال ۹۲۲ هجری قمری در زندان سلطانسلیم درگذشت و در جوار مقبره ابوایوب انصاری واقع در مسجد ایوبسلطان استانبول ترکیه دفن شد؛ تنها اثر بجای مانده او وصیةالی الولد است.
جلالالدین دوانی
علامه جلالالدین محمد دوانی مشهور به محقق عارف، حکیم، متکلم و دانشمند بزرگ سده نهم ایرانی است؛ وی بعد از آنکه علوم مقدماتی را نزد پدرش سعدالدین اسعد دوانی فراگرفت، برای تکمیل تحصیلات، دوان را به قصد شیراز ترک کرد.
او در آنجا نزد اساتیدی همچون سیدصفیالدین عبدالرحمن حسینی ایجی علوم حدیث، مظهرالدین محمد کازرونی، علوم معقول و ابوطاهر مجدالدین محمد فیروزآبادی و ابنجزری تفسیر را فراگرفت و شهرت فراوانی در فارس بهدستآورد.
به طور کلی جلالالدین از همه جای دنیا، از روم، آذربایجان، بغدادژ هرمز، کرمان، طبرستان و خراسان، دانشپژوهان رهسپار شیراز میشدند و از محضر درس او استفاده میکردند.
دوانی، دوباره در زمان سلطنت پادشاهان آق قوینلو بر فارس، به فارس برگشت و مقام قضا را در منطقه با اختیارات تام برعهده گرفت.
لازم به ذکر است جلالالدین بیشتر از ۶۰ کتاب در علوم مختلف عقلی و نقلی (تفسیر، فلسفه و کلام، منطق، فقه و اصول و حدیث، هیئت و هندسه و ریاضی اخلاق و ادبیات فارسی و علوم غریبه) نوشتهاست؛ از جمله آثار او اخلاب شرح عقاید عضدی، خلق الاعمال در کلام، رساله زوراء در حکمت، اثبات واجب قدیم، خلق افعال، عرض لشکر، شرح الرباعیات و سایر مواردی از این دست است.
یکی از مهمترین ویژگیهایی که درباره جلالالدین ذکر شده، احترام ویژه او به سادات است؛ او بنا بر رسمی که معمول بود در حضور علما و عموم مردم با اهل فن روی موضوعی مباحثه و مناظره علمی میکرد در این میان طرف مناظره او بیشتر امیرصدرالدین دشتکی بود تا آنجا که پای استدلال و منطق در میان بود، مباحثه و مناظره میکرد، ولی هر وقت میدید سید از راه جدل میخواهد وی را خسته کند و از میدان به در برد، گفت و گوی خود را به نحو شایستهای که هم شخصیت خود را حفظ کند و هم احترام سید را نگهداشته باشد، خاتمه میداد.
روزی مجلس بزرگی در جامع عتیق شیراز برای تشخیص میزان معلومات آن دو مرد بزرگ منعقد کردند در آن مجلس پر جمعیت تمام فضلای فارس حاضر بودند، زمانی که مباحثه شروع شد و بعد از آنکه گفت و گوی آن دو به طول انجامید و دامنه مناظره و جدل میان آنها به جای سختی رسید، جلالالدین متوجه حضار شد و گفت: «حضرت میر مانند پرندهای میباشند که در هوا پرواز میکند، ولی من ناچارم به وسیله عصای کوتاهی با ایشان راه بروم تا بتوانم با وی موافقت نمایم.»
مقدس اردبیلی
احمد بن محمد اردبیلی نجفی، معروف به مقدس اردبیلی یا محقق اردبیلی، عالم و فقیه شیعه امامیه در قرن دهم هجری بود.
وی فراگیری علوم دینی را از دوران کودکی آغاز کرد و پس از گذراندن دروس مقدماتی، به نجف رفت و علوم نقلی را از سید علی صائغ فرا گرفت؛ پس از مدتی نیز به شیراز مهاجرت کرد و نزد جمالالدین محمود به تحصیل علوم عقلی مشغول شذ و سرانجام او در زهد و تقوا به درجهای رسید که به مقدس شهرت یافت و در تحقیق و ژرفنگری علمی به اندازهای تبحر داشت که به «محقق» معروف شد.
از جمله آثار او میتوان به استیناس المعنویة، بحرالمناقب، حاشیه بر شرح تجرید، حدیقة الشیعة، رساله خراجیه، زبدة البیان فی آیات الاحکام، مقالة فی الامر بالشی، مناسک حج، اثبات واجب و اصول الدین، مجمع الفایدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان اشاره کرد.
یکی از شاگردان و نزدیکان مقدس اردبیلی که فردی دانشمند و پارسا بود (میر فیض الله) میگوید:
«من در مدرسهای که حجرههای آن در صحن مطهر امیرالمومنین علی علیهالسلام قرار داشت، سکونت کرده به فرا گرفتن علم اشتغال داشتیم.
در یکی از شبهای تاریک پس از آنکه از مطالعه فارغ شدم از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه میکردم که ناگهان دیدم مردی با سرعت به طرف قبه مبارک میرود. با خود گفتم شاید این مرد دزدی است که میخواهد به حرم دستبرد بزند و قندیلهای حرم مطهر را به یغما ببرد! به ناچار -طوری که او متوجه نشود- تعقیبش کردم، دیدم به طرف در حرم مبارک رفت و اندکی توقف کرد. بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد و او وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد.
دیدم آن مرد به کنار مرقد مطهر مشرف شده، سلام عرض کرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد. متوجه شدم با امام علیهالسلام درباره یکی از مسائل علمی گفتگو میکند. سپس از حرم خارج و به جانب مسجد کوفه رهسپار شد.
من هم پشت سر او به طوری که متوجه من نبود حرکت کردم (تا از اسرار او سر در آورم) وقتی به مسجد رسید به محراب مسجد نزدیک شد و باز شنیدم که با بزرگی درباره همان مساله علمی گفتگو میکند. پس از آنکه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد. من هم در تعقیب او حرکت کردم. وقتی به دروازه شهر رسید، هوا روشن شده بود. پیش از آنکه از دروازه خارج شود با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: ای آقای ما، من از آغاز تا انجام کار همراه شما بودم، اینک بفرمائید آن دو بزرگ که با آنها درباره مسائل علمی صحبت میکردید چه کسانی بودند؟
مقدس وقتی این درخواست را شنید، پس از آنکه تعهدات لازم را گرفت که تا موقع حیاتش به کسی اطلاع ندهم، فرمود: ای فرزند من! بسیاری از اوقات مسائل مختلفی برای من گنگ و مبهم میماند، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امیرالمومنین علیهالسلام میروم و مساله را برای حضرت مطرح و جوابش را دریافت میکنم. امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان علیهالسلام حواله کرد و فرمود: فرزندم مهدی (عج) در مسجد کوفه است، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن آن مردی که در مسجد کوفه دیدی حضرت مهدی (عج) بود.»
سرانجام اردبیلی در رجب سال ۹۹۳ در نجف درگذشت و در کنار حرم علی بن ابیطالب به خاک سپرده شد.
نظر شما