به گزارش خبرگزاری ایمنا، دست، پا، جسم و سلامتیشان را میان خاکریزها، سیمخاردارها و میدانهای مین جا گذاشتند؛ آنها یادگاران روزهای عشق و حماسهاند و خاطرات آنها تجسم سالهایی است که درهای آسمان به روی عاشقان باز بود و فرشتههای این زمین محصور بودند؛ با دیدن آنها اینطور باید گفت که زیباترین فرصت پرواز با بالهای شکستهشان است.
هرکدام از این غیورمردان، به نوعی جان در ره وطن گذاشتند و این ایثارگری در وجود هر کدامشان خودنمایی میکند؛ یکی از آنها بر ویلچر تکیه زده و صدای سرفه دیگری یادآور روزهای حماسه و ایثار است؛ رضا بصائری یکی از همانهایی است که گاهگاه سرفههایش نشان از آن دارد که جانباز ۶۰ درصد شیمیایی است؛ او که بازنشسته ارتش جمهوری اسلامی ایران است، درباره اولین اعزامش به دفاع مقدس میگوید: شش روز از جنگ گذشته بود که برای خدمت در ارتش خود را معرفی کردم، چرا که انسان نسبت به دین و وطن خود وظیفه دارد و کسی که دین داشته باشد میداند با حمله به ایران دین را از ما میگرفتند؛ چراکه صدام برای محبت کردن نیامده بود، بلکه آمده بود وطن را بگیرد.
وی ادامه میدهد: انسان زمانی میتواند از محل زندگی خود دفاع کند که عرقی به آن داشته باشد، از اینرو وارد ارتش شدم و بیش از ۱۱ سال در این صحنه حضور داشتم.
این جانباز دفاع مقدس با اشاره به اینکه بسیاری از افراد هنگام جنگ ترس نداشتند، تصریح کرد: با شنیدن خبر حمله عراق به ایران ترسیدم و از جنگ ترس داشتم، اما باید یگانی را هدایت میکردم، در هر حال این زمان به اسلحه خود چسبیدم و اینجا بود که احساس کردم انسان به چیزی مانند اسلحه هم که تکیه میدهد قوت قلب میگیرد، اما چیزی وجود داشت که ضعف ما را آشکار کرد؛ متوجه شدم به خدا توکل نداریم و اگر داشته باشیم از هیچ چیزی نمیترسیم.
بصائری با بیان خاطراتی از شرایط ازدواجش میگوید: در زمان ازدواجم در دفاتر عقد ۱۲ شرط وجود داشت و یکی از آنها اشاره میکرد که در صورت معلولیت مرد حق طلاق با زن است، اما من در این زمان بین جمع و حاضران گفتم این حق را نمیدهم؛ چراکه ممکن است معلول شوم و قصد من زندگی است، نمیخواهم آینده به جدایی ختم شود و بهطور قطع در این مسیر به زندگی و کسی که دوستش دارم عشق میورزم.
وی با اشاره به اینکه پس از این ماجرا جمع حاضر و همسرم هیچ مخالفتی نداشتند، ادامه میدهد: من در این مراسم گفتم حتی اگر سیگاری شدم حق طلاق با زن است، اما در بحث معلولیت خیر و این شرط را نمیپذیریم.
جانباز دفاع مقدس با بیان خاطرهای از خانواده خود در زمان جنگ نیز خاطرنشان میکند: پدرم پس از شهادت برادرم گفت نمیخواهی برگردی؟ مادرت نگران توست، من هم در جواب گفتم شما هر موقع بخواهید به تهران میآیم و امکانش وجود دارد، اما فردا باید خودتان جواب حضرت زینب را بدهید، اینجا بود که مادرم گفت اگر اینچنین است بمان.
بصائری میگوید یک جانباز اگر دستی داده باید دست دیگرش آماده تقدیم باشد، و اینطور صحبتش را ادامه میدهد: میلاد حضرت ابوالفضل (ع) را روز جانباز نام نهادند، از اینرو باید به ایشان نگاه کنیم، الگو بگیریم و گوش خود را به لبهای امام زمان (عج) خود بسپاریم؛ چراکه یاران جان خود را بدون ترس در دست گرفته و هدیه میکنند.
وی با اشاره به حضور مردم در عرصههای مختلف بیان میکند: جانبازان از مسئولان توقع دارند که کمکاری نکنند و از مردم نیز توقع دارند که از نظام خود خوب دفاع کنند و در انتخابات حضور پرشور داشته باشند تا دشمن فکر نکند این نظام بیپشتوانه است و بر ما چیره شوند.
جانباز دفاع مقدس صحبتش را اینطور به پایان میرساند: بدانند جانبازان و شهدا از تکتک جامعه بازخواست خواهند کرد که چرا حق را در این میان ادا نکردند و ضعف نشان دادند؛ همچنین من به عنوان یک جانباز توضیح خواهم خواست که چرا از علی مظلوم زمان خود دفاع نکردید و در انتخابات شرکت نکردید.
نظر شما