به گزارش خبرگزاری ایمنا، روایت بهمن سال ۵۷ از بازگشت امام (ره) تا پیروزی انقلاب اسلامی روایت روزهای توأم با اشک و لبخند ملت ایران است؛ روزهایی که پس از فرار شاه در بیستوششم دی و پایان دوران ستمشاهی مردم با شور و نشاط چشمانتظار رهبر محبوب خلق بودند؛ رهبری که ۱۵ سال در تبعید اجباری در هجران زیست اما هیچگاه مردم خود را فراموش نکرد.
شاه قبل از فرار، شاپور بختیار را نخستوزیر کرد؛ بختیار به نوعی آخرین تیر ترکش حکومت پهلوی بود و در آن ایام ماند تا ببیند عاقبت اعتراضات مردم ایران چه میشود! او که از ترس فروریختن پایههای حکومت خود واهمه داشت، چندین بار تلاش کرد تا مانع ورود امام به میهن شود. بختیار به فرماندهان نظامی خود گفته بود: «اگر دو ماه فرصت داشته باشد میتواند دولت خود را مستقر سازد؛ اما اگر [آیتالله] خمینی زودتر بازگردد، فاجعهآمیز است.» از اینرو وی درصدد به تأخیر انداختن سفر امام خمینی (ره) به ایران بود اما امام (ره) مصمم بود تا به آغوش وطن بازگردد و آن اتفاق شیرین یعنی انقلاب اسلامی را در ایران رقم بزند.
فرود تاریخی امام به مهرآباد
لحظه موعود فرا رسید؛ روز ۱۲ بهمن بود. این روز برای مردم ایران آنقدر باشکوه است که محال است از ذهنها پاک شود. مردم از همان ساعات اولیه سپیدهدم مسیر فرودگاه را آب و جارو کردند. خیابانها برق افتاده بود و روی خطوط سفید کف خیابان تا کیلومترها گل چیده شده بود. جمعیت بسیار زیادی نیز اطراف فرودگاه مهرآباد جمع شده بودند. علاوه بر شور و اشتیاق مردم کارکنان رادیو و تلویزیون که مدتی قبل اعتصاب کرده بودند، اجازه پیدا کرده بودند تا مراسم استقبال از امام را پخش زنده کنند تا چشم همه مردم ایران به دیدار روح خدا شود. قرار بود هواپیمای امام حوالی ساعت ۸:۳۰ فرود بیای، اما چنین نشد. اضطراب و دلشوره به جان مردم افتاده بود تا اینکه ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه هواپیمای خطوط هوایی ایرفرانس از برج مراقبت تقاضای فرود آمد. طولی نکشید که هواپیمای امام (ره) بر زمین نشست و امام خمینی (ره) با آرامش کامل و طمانینه از پلههای هواپیما پایین آمد.
محسن رفیقدوست که مسئول امنیت شخص امام بود، روایت میکند: لحظهای که هواپیما روی باند هواپیمای فرودگاه مهرآباد به سلامت نشست قرار نبود کسی روی باند هواپیما برود. شهید مطهری و آیتالله پسندیده، برادر امام به داخل هواپیما رفتند و با امام (ره) داخل سالن آمدند.
قلب میلیونها ایرانی در تپش
قلب میلیونها ایرانی در حال تپیدن بود تا اینکه با ورود امام (ره) به سالن فرودگاه، فریاد «الله اکبر» بلند شد. پس از سخنرانی کوتاهی که امام در سالن فرودگاه داشت، استقبالکنندگان در حالی که اشک شوق میریختند سرود «خمینی ای امام، خمینیای امام» را با دانش آموزانی که آن را اجرا میکردند، همخوانی کردند و متن پیام خوشامدگویی که توسط استاد شهید مطهری نگاشته شده بود، توسط یکی از دانشجویان قرائت شد.خبرگزاریهای غربی که از مدتها قبل برای چنین روزی برنامهریزی کرده بودند و سعی داشتند عظمت چنین استقبالی را انکار کنند؛ با دیدن این صحنهها ناگریز اعتراف کردند و جمعیت استقبالکنندگان را حدود شش میلیون نفر اعلام کردند.
امام پس از آنکه در فرودگاه به احساسات مردم پاسخ داد، سوار خودروی بلیزری که از قبل آماده بود، شد. امام (ره روی صندلی جلوی خودرو نشست و فقط حاج احمد آقا اجازه پیدا کرد ایشان را در آن خودرو همراهی کند. امام تصمیم گرفت به سمت بهشت زهرا حرکت کند. سیل جمعیت از فرودگاهبه سمت بهشت زهرا و مزار شهیدان و یاران دیرینه امام و انقلاب سرازیر شد. همه دوستداران امام (ره) آمده بودند تا سخنان تاریخی ایشان را بشنوند. برخی یاران امام (ره) مانند شهید بهشتی، از ایشان خواستند به دلیل ازدحام جمعیت و مشکلات اجرایی و امنیتی از رفتن به بهشت زهرا (س) خودداری کنند، اما امام قبول نکرد. میانه راه نزدیک بهشت زهرا بود که خودروی حامل امام خاموش شد و تلاشها برای روشن کردن آن بینتیجه بود. در ادامه بالگرد هوانیروز از راه رسید و وظیفه انتقال امام به قطعه ۱۷ بهشت زهرا را بر عهده گرفت.
ورود امام به میعادگاه عاشقی
امام به بهشت زهرا وارد شد و به آرامی روی صندلی نشست. پس از تلاوت نوای دلنشین قرآن، سرود «برخیزید، ای شهیدان راه خدا» اجرا شد و این بار اشک شوق بود که بر گونه مردم خسته از دوران پهلوی جاری میشد. دیگر دل در دل مردم نبود؛ همه منتظر بودند صدای رهبرشان را بشوند و امام عزیز مردم سخنان خود را آغاز کرد. در همین لحظات بود که امام خمینی (ره) تعیین دولت با پشتیبانی مردم را اعلام کردند و گفتند: «بسمالله الرحمن الرحیم. ما در این مدت مصیبتها دیدهایم؛ مصیبتهای بسیار بزرگ، مصیبتهای زنهای جوانمرده، مردهای اولاد از دست داده، طفلهای پدر از دست داده… این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبول ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از او پشتیبانی کرده… بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتی که اینها ساقط شوند. ما به واسطه آرای مردم، مجلس مؤسسان و دولت موقت و دولت دائم را تعیین میکنیم»
امام (ره) در ادامه تاکید کردند: «من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم.» امام (ره) اعلام کرد که دولت بختیار غیرقانونی است و مردم باید خودشان سرنوشت خود را مشخص کنند.
پس از مراسم سخنرانی و تجدید میثاق امام (ره) با شهدا، خارج کردن امام از بهشت زهرا مسئلهای بود که ذهن کمیته استقبال از امام را به خود معطوف کرد. بالگردی که امام را به بهشت زهرا انتقال داده بود به دلیل سیل جمعیت نمیتوانست روی زمین بنشیند. در همین زمان آمبولانس حاضر در محل به کمک کمیته استقبال آمد و امام و چند نفر از همراهان را سوار کرد و با زحمت فراوان خود را به جایی که بالگرد منتظر مانده بود در اتوبان قم رساند. بالگرد، امام (ره) و همراهان را در نزدیکی بیمارستان هزار تختخوابی پیاده کرد تا از مجروحان حوادث اخیر که در آنجا بستری بودند، عیادت کند. یکی از پزشکان با خودروی شخصی خود، امام (ره) و همراهانشان را تا انتهای بلوار کشاورز برد. آنجا بود که همه سوار پیکان حجتالاسلام ناطق نوری شدند و به راه افتادند. امام (ره) خواست تا به سمت اول جاده شمیران و منزل یکی از اقوام خود برود و در آنجا کمی استراحت کند.
امام (ره) ساعت ۲۲:۰۵ با وجود خستگی زیاد اعضای کمیته برگزاری استقبال را به حضور پذیرفتند و برای آنان سخنرانی کردند. به دنبال ورود حضرت امام خمینی (ره) به کشور، روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه تهران که از چند روز قبل در اعتراض به محدویتهای ایجاد شده از سوی بختیار برای ورود امام (ره) به ایران در این دانشگاه تحصن کرده بودند، با انتشار بیانیهای به تحصن خود پایان دادند. به این نحو برنامه روز ورود امام به میهن به پایان خود رسید تا در روزهای آتی لحظات سرنوشتساز دیگری در تاریخ ایران رقم بخورد.
نظر شما