به گزارش خبرگزاری ایمنا، دستیابی به شمایی کلی از وضعیت رژیم صهیونیستی در زمان کنونی، کمک میکند تا اقدامات اخیر این رژیم در ترور فرماندهان مقاومت و مستشاران نظامی ایران را بهتر درک کنیم، گرفتاری در جنگ زمینی در غزه، شدت گرفتن اعتراضات داخلی در اسرائیل و صدمات اقتصادی فراوان به رژیم، باتلاقهایی است که اسرائیل را در خود گرفتار کرده و تا امروز تلاشهای رژیم برای خروج از آنها نتیجهای نداشته و همین وضع است که اسرائیل را به سمت راهبرد انتقال بحران از داخل به خارج هدایت کرده است.
۱ - «آموس هرئیل، تحلیلگر روزنامه هاآرتص: نشانههای واضحی وجود دارد دالّ بر اینکه اسرائیل بهطور کامل در باتلاق غزه و کرانه باختری، گیر افتاده است.»
«ایهود باراک، نخستوزیر اسبق: حماس شکست نخورده و احتمال بازگرداندن گروگانها، هر لحظه رو به کاهش است. نبود هدفی واقعی، ما را در باتلاق غزه غرق خواهد کرد.»
«پروفسور دنی رابینوویچ استاد دانشگاه تلآویو: اسرائیل در سایه نبود استراتژی خروج، در باتلاق غزه غرق خواهد شد.»
«روزنامه یدیعوت آحارانوت: مقامات مختلف در واشنگتن و برخی کشورهای عربی به تلآویو هشدار داده بودند وارد غزه نشود، زیرا در باتلاق گرفتار خواهد شد.»
«اندرو بوستامانته مأمور ویژه سابق سیا: ایرانیها درحال کشاندن اسرائیل به نسخه اسرائیلی باتلاق جنگ ویتنام هستند. نتانیاهو باید بفهمد که دارد از ایران بازی میخورد.»
«پایگاه عبری زبان واللا: آیا اسرائیل در باتلاق غزه گرفتار شده؟ پس از گذشت چند ماه، ظاهراً دیگر حرف زیادی در مورد پیروزی قاطع در جنگ به میان نمیآید. فهرست نظامیان کشته شده هر لحظه طولانیتر، و جایگاه حماس نزد افکار عمومی، بهتر میشود؛ نه فقط به خاطر اینکه توانست با حمله هفتم اکتبر، اسرائیل را غافلگیر کند، بلکه به این خاطر که با موفقیت میجنگد.»
اینها تنها بخش کوچکی از نظر رسانهها و مطبوعات داخلی رژیم صهیونیستی درباره وضعیت فعلی اسرائیل پس از گذشت بیش از ۱۰۰ روز از جنگ غزه است. تحلیلگران و شخصیتهای سیاسی بسیاری پس از عملیات طوفانالاقصی اظهار کردند که رژیم صهیونیستی وارد بحرانی شده که راه خروج از آن را نمیداند، علاوه بر این ورود به جنگ زمینی در غزه، همانگونه که توماس فریدمن، تحلیلگر مشهور آمریکایی پیشبینی کرد، باتلاقی بود که رژیم با خیال نابودی حماس، آزادی اسرا و رفع تهدید علیه اسرائیل وارد آن شد، اما تا امروز نتوانسته است به هیچکدام از این اهداف برسد و روزبهروز متحمل شکستهای بیشتری در داخل غزه میشود. فریدمن دو روز پس از عملیات طوفانالاقصی هشدار داده بود: «ورود به غزه، پانهادن در باتلاق است، چنان باتلاقی که آریل شارون و نتانیاهو در گذشته از آن اجتناب کردند.» او مدتی بعد تاکید کرد: «اصرار اسرائیل به این معناست که برای همیشه در باتلاق غزه غرق خواهد شد.»
۲- خانواده اُسرای اسرائیلی در غزه روز یکشنبه تحصن خود را در برابر محل اقامت «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی در قدس اشغالی آغاز کردند. خانواده اُسرا همچنین تظاهراتی را در برابر محل اقامت نتانیاهو برگزار کردند و از او خواستند تا فوری به توافقی برای مبادله اُسرا برسد.
روند اعتراضات خانوادههای اسرای اسرائیلی از هفتادمین روز جنگ علیه غزه، شدت بیشتری گرفته و مخالفان ادامه جنگ چندین بار در میدان کاپلان مرکز تلآویو تجمع کرده یا در مقابل مقر وزارت جنگ اسرائیل دست به تظاهرات زدهاند. کابینه نتانیاهو در مخالفت با هرگونه توقف درگیریها، همچنان بمباران علیه نوار غزه و محاصره آن را ادامه میدهد و همین اقدام موجب شده است تا شمار قابل توجهی از اسرای اسرائیلی در اثر حملات هوایی یا نرسیدن دارو توسط خود اسرائیل کشته شوند.
پسلرزههای توافق نکردن، خیابانهای ملتهب و فشار اسرایی که طالب آزادی و توقف جنگ هستند، کابینه تلآویو را در آستانه فروپاشی قرار داده و ارتش را در نبرد با مقاومت فلسطین تضعیف کرده است.
رئیس سابق موساد به کابینه تلآویو درباره وخامت این اوضاع هشدار میدهد که «اگر ربودهشدگان زنده نمانند، اسرائیل برای اولین بار از زمان تأسیس خود جنگ را [به دلایل داخلی] خواهد باخت.»
در مقابل نیز حماس بارها تکرار کرده است که «اسرای دشمن برنمیگردند، مگر طبق شروط مقاومت، که اولین آن توقف جنگ است»، این یعنی کنترل اوضاع و مدیریت افکار عمومی داخلی اسرائیل باتلاق دومی است که رژیم صهیونیستی را گرفتار کرده است.
۳- نیروهای مسلح یمن همچنان و پس از حملات هوایی ائتلاف آمریکایی به این کشور همچنان بر موضع خود پافشاری میکنند، موضعی که بارها و بارها توسط مقامات یمنی اعلام شده این است که تنها راه توقف حملات به کشتیهای اسرائیلی، پایان جنگ در غزه است. تداوم این حملات به هرگونه کشتیهای مرتبط به اسرائیل، خسارتهای مالی بسیاری به بار آورده و مورد هدف قرار دادن بنادر اقتصادی رژیم، سبب ترس کشتیهای دیگر کشورها از حرکت به سمت اسرائیل شده است.
روزنامه آلمانی «ولت آم زونتاگ» (Welt am Sonntag) به نقل از سرویس اقدام خارجی اروپا (EEAS ) در گزارشی اعلام کرد که حملات ارتش ملی یمن (به کشتیهایی که به اراضی اشغالی در حرکتند)، ۳۶۰ میلیون یورو در ساعت خسارت وارد میکند. دلایل این هزینه سنگین «طولانی شدن مسیر کشتیهای تجاری تا ۶ هزار کیلومتر، افزایش هزینههای انرژی، حملونقل و تردد کشتیها و اختلال در زنجیره تأمین» عنوان شده است.
محمد عبدالسلام، سخنگوی جنبش انصارالله یمن در همین راستا اعلام کرده بود: هر کسی که به دنبال گسترش درگیری است باید عواقب اقدامات خود را تحمل کند. هدف ائتلافی که آمریکا تشکیل داده، محافظت از اسرائیل و نظامی کردن دریای سرخ بدون هیچ توجیهی است و یمن را از ادامه عملیات مشروع خود در حمایت از غزه بازنخواهد داشت. آنگونه که آمریکا به خود اجازه میدهد تا با تشکیل ائتلاف یا از هر راه دیگری از اسرائیل حمایت کند، ملتهای منطقه نیز برای حمایت از مردم فلسطین حق مشروع و قانونی دارند، بنابراین انصارالله یمن موفق شده است با این اقدامات، اسرائیل را در باتلاق دیگری در دریای سرخ گرفتار کند.
۴- با توجه به موارد فوق، میتوان به یک شمای کلی از وضعیت فعلی رژیم صهیونیستی رسید. رژیم پس از شکست عظیم اطلاعاتی در عملیات طوفان الاقصی، دست به اقدامات متعددی زده تا بتواند دوباره وجهه خود را احیا کند و قدرت را به دست بگیرد اما همانطور که گفته شد، آن هدف نه تنها محقق نشده بلکه رژیم را در باتلاقهای متعددی گرفتار کرده است. با توجه به این مسئله، اسرائیل بیش از هر زمان دیگری نیازمند دستاویزی برای نجات خود از بحران است و یکی از این دستاویزها تلاش برای خارج کردن بحران از داخل به خارج از مرزهای این رژیم است؛ ترورهای اخیر فرماندهان مقاومت ایران، عراق و لبنان نیز در همین چارچوب قابل بررسی است. به همین دلیل است که روز شنبه شاهد حمله رژیم به «المزه» دمشق بودیم، حملهای که در پی آن پنج تن از مستشاران نظامی ایران به شهادت رسیدند، از حجتالله امیدوار، علی آقازاده، حسین محمدی، سعید کریمی و محمدامین صمدی به عنوان شهدای ایرانی حمله نام برده شده است.
گفته میشود حجتالله امیدوار، فرمانده اطلاعات سپاه قدس در سوریه بوده و علی آقازاده جانشین وی بهشمار میآمده است.
حمله ۳۰ دی ۱۴۰۲، هفتمین حمله نظامی ارتش رژیم به نیروهای ایرانی در سوریه طی ۱۰ سال اخیر به حساب میآید. به لحاظ تلفات این حمله رتبه دوم را دارد. پیش از این پرتلفاتترین حمله در بیستم فروردین ۱۳۹۷ صورت گرفته بود که در آن ۷ نفر به شهادت رسیدند. حمله روز شنبه از نظر زمانی تنها ۲۶ روز با آخرین حمله به مستشاران نظامی ایران در سوریه فاصله دارد. در حمله قبلی سیدرضی موسوی، مسئول پشتیبانی محور مقاومت در سوریه چهارم دی در محله زینبیه دمشق به شهادت رسیده بود.
با توجه به وضعیت فعلی رژیم به نظر میرسد مهمترین اهداف اسرائیل از حمله به چهرهها و فرماندهان ایرانی را بتوان در چند مورد مهم خلاصه کرد:
_ انتقام و عصبانیت از حمله به اربیل: ایران در جریان انتقام از حملات اخیر محور صهیونیستی و تکفیری به مردم و منافع ایران، روز بیستوششم دی یک مرکز وابسته به موساد در اربیل مرکز اقلیم کردستان عراق را درهم کوبید که در این حمله تعدادی از مهرههای ارزشمند رژیم در خانه پیشرو دیزهای حین برگزاری یک جلسه کشته شدند. حمله سیام دی نیز به یک ساختمان که محل برگزاری جلسات مستشاران ایرانی بوده، صورت گرفته است و به نظر در پاسخ به حمله بیستوششم دی انجام شده است.
_ تحریک آمریکا علیه ایران: صهیونیستها بسیار تلاش دارند تا آمریکا را وارد رویایی مستقیم با ایران کنند تا بتوانند از فشار مستقیم بر خودشان کم کنند، همچنین از حضور طولانی مدت آمریکا در منطقه اطمینان پیدا کنند، در همین راستا صهیونیستها ادعا کردهاند افراد ترورشده در برنامهریزی حملات به نیروهای آمریکایی در سوریه نقش داشتهاند و در تلاش برای تشدید آن بودهاند.
_ نمایش فواید خود برای منافع آمریکا: رژیم در جریان جنگ طوفانالاقصی، احساس میکند احتمال دارد نگاه واشنگتن به تلآویو دچار تحول شود. در حالی که قرار بوده است رژیم نگهبان منافع آمریکا در منطقه باشد، در جریان جنگ این واشنگتن است که مجبور شده علیرغم تبعات گسترده برای دفاع از تلآویو خود را در معرض خطر قرار دهد. تلآویو با ادعای هدف قرار دادن مستشاران ایرانی که در تلاش برای حمله به منافع آمریکا در سوریه بودهاند، به دنبال این است که مقاومت را در ضدیت با غرب و رژیم یکپارچه نشان دهد و به آمریکا مزیتهای خود را با خنثیسازی تهدیدات علیه منافع این کشور نشان دهد.
_ ایجاد درگیری میان شیعه و سنی: حمله به نظامیان ایرانی در سوریه، همواره یک هدف عمده داشته و آن هم برجستهسازی حضور ایران در یک کشور عرب و دمیدن بر منازعه شیعه-سنی بوده است زیرا حضور ایران در سوریه به عنوان ضدیت با اهلسنت تصویرسازی شده، آن هم در شرایطی که تروریستها بیشتر از شیعیان، اهلسنت را به قتل رساندهاند. در واقع رژیم اسرائیل در تلاش است تا محور درگیری را از تقابل خود با مسلمانان، به درگیری شیعه و سنی تبدیل کند. برخی از کارشناسان اعتقاد دارند، حمایت ایران از گروههای فلسطینی که جزئی از اهلسنت هستند، موجب شده است نگرشهای مبتنی بر ضدیت شیعه با اهلسنت، تضعیف شود.
شاهر الشاهر، استاد روابط بینالملل دانشگاه سون یات سن چین بهتازگی در مقالهای که در سایت شبکه المیادین منتشر شده نوشته است: «حمایت تهران از جنبش حماس به نوعی مناقشه عقیم و مضحک بر سر ایده «درگیری سنی و شیعه» و اتهامات علیه تهران به حمایت از جنبشهای مقاومت شیعی پایان داد و بسیاری را وادار کرد که مواضع ایران «شیعه» را با ترکیه «سنی» در مورد مساله فلسطین و میزان پیشرفت و توسعه نقش ایران در این زمینه مقایسه کنند.»
بنابراین ترور این فرماندهان را باید در چارچوب تقلای یک رژیم رو به زوال برای ادامه حیات تفسیر کرد؛ در مقابل محور مقاومت باید به دنبال اتخاذ راهبردی باشد تا در فضای شکل گرفته کنونی، ضربات بیشتری به رژیم صهیونیستی وارد کند. امروز دولتهای متحد رژیم نیز از دودولتی و لزوم تشکیل فلسطین در سرزمینهای ۱۹۶۷ شامل دو تکه کرانه باختری و نوار غزه صحبت میکنند. این تاکید باعث شده است در روزهای اخیر نتانیاهو علیه آمریکا موضعگیری کند و رابطه تلآویو و واشنگتن را بار دیگر با چالشهای بیشتری مواجه سازد.
از اینرو، منطقه جغرافیایی کرانه باختری یک محدوده بسیار مناسب برای تبدیل شدن به محل حملات محور مقاومت است، زیرا به لحاظ بینالمللی این منطقه اشغالی به حساب میآید و تمام شهرکهای صهیونیستی در این منطقه غیرقانونی هستند.
از نظر بافت جمعیتی صهیونیستهای تندرو و مسلح در شهرکهای کرانه باختری حضور دارند و حملات آنها به فلسطینیهای ساکن این منطقه بازتابهای جهانی داشته است. محور مقاومت باید حملات خود را بر این منطقه متمرکز سازد. پرتاب پهپادهای انتحاری و موشکهای کروز به این منطقه میتواند یک تحول مثبت در روند کنونی جنگ باشد.
نظر شما