به گزارش خبرگزاری ایمنا، «مثل تمام دیدارها، حضرت آقا، قبل از هر چیز عکس شهید را میطلبند و چند دقیقه ابتدایی صحبت را از شهید و محل و نحوه شهادتش میپرسند، پدر شهید توضیح میدهد که پسرش، آلبرت، در جبهه تکاور بوده و در منطقه سومار بر اثر ترکش گلوله توپ به شهادت رسیده است.
بعد از توضیحات پدر شهید، دقایقی از جلسه، به خوشوبش حضرت آقا با اعضای خانواده میگذرد، ایشان حتی با پسرک نوجوان هم احوالپرسی میکنند و مقطع تحصیلیاش را میپرسند و برایش آرزوی موفقیت در درس خواندن میکنند، در این سوال و جوابها مکشوف میشود که آن آقای ۴۰ ساله، داماد خانواده است.
- زمان شهادت، شما داماد خانواده بودید؟
- آن وقتها تازه آشنا شده بودیم!
- خانمتان کجاست؟
- خانمم رفته بیرون برای خرید، نمیدانست شما تشریف میآورید حاجآقا.
- این آقازاده هم پسر شماست؟
- بله حاجآقا
اکثر ارامنه آقای خامنهای را حاجآقا صدا میزنند، هم پدر و مادر و هم خواهران و برادران شهدا، حاجآقا را لفظی احترامآمیز میدانند که درباره هر کسی استفاده نمیکنند، بر عکس ما که حاجآقا ورد زبانمان است، من حتی پدر شهید این خانواده را با اینکه ارمنی است، برحسب عادت حاجآقا صدا زدم!»
این جملات، بریدهای از کتاب «مسیح در شب قدر» است که به روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای ارمنی و آشوری از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۹ میپردازد.
جوانان ارامنه دوشادوش برادران مسلمان در خط مقدم
صدام که هوس کشورگشایی و فتح راحت شهرهای ایران چشمانش را کور کرده بود، هیچگاه تصور نمیکرد که جوانان ایرانی از هر دین و آئینی که باشند مقابل این تجاوز میایستند و به او اجازه دستدرازی به خاک میهنشان را نخواهند داد.
در آن دوران جوانان ارمنی دوشادوش برادران مسلمانشان پای به جبهههای حق علیه باطل گذاشتند و صحنههای زیبایی از عشق به میهن را آفریدند، صحنههایی از حماسهآفرینی در راه دفاع از وطن که شاید در کمتر نقطهای از این کره خاکی نظیرش دیده شده باشد.
جامعه ارامنه کشور در هشت سال دفاع مقدس ۹۴ شهید نظامی و غیرنظامی که پیکر چهار تن از آنها هنوز مفقود است و ۳۵۳ جانباز و آزاده تقدیم میهن و انقلاب اسلامی کردند.
نخستین شهید ارمنی دفاع مقدس
شهید «زوریک مرادیان»، نخستین شهید جامعه ارامنه در جنگ تحمیلی است، او هفتم تیر ۱۳۳۹ در محله حشمتیه تهران در خانوادهای نسبتاً پرجمعیت چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدرسه ساهاکیان گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان کوشش مریم طی کرد. پدرش راننده کامیون و مادرش نیز خانهدار بود.
زوریک پس از قبول نشدن در کنکور دانشگاه جهت انجام وظیفه نسبت به میهنش به خدمت سربازی رفت تا از کشورش که در مقابل هجوم رژیم بعث عراق قرار گرفته بود، دفاع کند و پس از گذراندن سه ماه دوره آموزش نظامی در شاهرود به منطقه جنگی پیرانشهر اعزام شد و به خاطر شجاعتش به عنوان یک رزمنده مسیحی در میان همرزمانش به محبوبیت بسیاری رسید.
بیستودوم مهر ۱۳۵۹ جنگندههای میگ و میراژ بعثی با وحشیگری کامل محل استقرار زوریک و همرزمانش را بمباران کردند و او که در سنگرش مشغول آمادهسازی خمپاره جهت شلیک به بعثیها بود به ناگاه در اثر انفجار یکی از این بمبها به شهادت رسید و پیکر پاکش با حضور مردم در جایگاه ویژه شهیدان آرامگاه ارامنه تهران به خاک سپرده شد.
نقش فعال جامعه ارامنه در ستاد پشتیبانی از جنگ
نقش جامعه ارامنه در دوران دفاع مقدس تنها محدود به حضور جوانانش در خط مقدم جبههها نشد، آنها در عرصه پشتیبانی از جنگ نیز به طور گسترده وارد شدند، در همان ماههای ابتدایی تجاوز بعثیها به خاک کشور، ستاد کمکرسانی به جبههها در شورای خلیفهگری ارامنه تشکیل شد.
در بیانیهای که روزهای اول جنگ توسط ارامنه صادر شد، آمده است: «همکیشان عزیز؛ چنان که میدانید، ایران عزیز ما در حال جنگ است؛ جنگی که به کشور تحمیل شده است و در این روزهای بسیار حساس، همه ایرانیان با ازخودگذشتگی کامل، به امر مقدس دفاع از از وطن پرداختهاند، ما مانند هر ایرانی، وظایفی داریم و باید در امر مقدس حفظ تمامیت ارضی ایران، فعالانه شرکت کنیم. از این رو با درک این وظیفه، تصمیم گرفته شده است که ما نیز از طریق انجام کمکهای مالی، وظیفه و سهم خود را در انجام این امر مقدس ادا کنیم.»
کمکهای نقدی و کاروانهای کمکهای غیرنقدی، مرتب از طرف این ستاد به جبهه فرستاده میشد. تخصص و مهارت ارامنه ایران، همیشه در کارهای فنی و به خصوص امور مربوط به خودروها زبانزد بوده، همین تخصص باعث شد تا چندین گروه از افراد ماهر فنی ارمنی، برای خدمترسانی، راهی جبههها شوند و ماهها و سالها بمانند و با تخصص و مهارت خود نقش ارزندهای را در پشتیبانی از رزمندگان ایفا کنند.
حضور صدها صنعتگر مسیحی در جبهه برای تعمیر و راهاندازی خودروها و ادوات نظامی، تشکیل دهها کاروان هدایای هموطنان مسیحی، زرتشتی و کلیمی، ارسال دهها دستگاه بلدوزر، لودر، آمبولانس، موتورسیکلت و دیگر وسایل مورد نیاز جبهه، از فعالیتهای جامعه ارامنه در آن دوران است.
این قصه، قصه همه ماست
تاکنون درباره نقش ادیان توحیدی ایرانی و به ویژه مسیحیان در دفاع مقدس و شهدای آنها، کتابهای متعددی منتشر شده است، کتاب «شهدای اقلیت دینی» از جمله این کتابهاست که به قلم امیر قاسمی فاخر تألیف شده است.
در بخشی از این کتاب درباره شهید «هنریک یوسفی» میخوانیم: «فرزند چهارم خانواده زحمتکش کارگری آرمِناک و مارگاریت در اردیبهشتماه ۱۳۴۵ در تهران متولد شد. دوران ابتدایی و راهنمایی تحصیلی هنریک با موفقیت در مدارس ارامنه نائیری و تونیان سپری شد. پس از آن برای کار و کمک به خانواده، وی مجبور به ترک تحصیل شده و به کار لنتکوبی پرداخت.
هجدهساله بود که خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی نمود. پس از طی دوره آموزشی، به عنوان سرباز پیاده لشکر ۷۷ خراسان، در خطوط مقدم جبهههای جنگ تحمیلی حضور یافته و بعد از ۱۳ ماه خدمت، در دوم بهمن ماه ۱۳۶۴ در هویزه به شهادت رسید، پیکر مطهر شهید هنریک یوسفی پس از انتقال به تهران و انجام تشریفات خاص مذهبی در میان حزن و اندوه انبوهی از مردم در قطعه شهدای ارمنی جنگ تحمیلی در تهران به خاک سپرده شد، سِرژیک و ژُرژیک، دو برادر دیگر شهید والامقام نیز در جبهههای دوران دفاع مقدس حضور داشتهاند.»
«تاکتیک» کتاب دیگری در این زمینه است که با جملاتی از انجیل از نامه اول پولس به قرنتیان شروع میشود: «آنچه را هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و هیچ اندیشهای نرسیده، خداوند برای دوستان خود مهیا کرده است.»
حسن شیردل در این کتاب از دلایل حضور جوانان ارامنه در جنگ تحمیلی گفته است؛ وظیفه دفاع از کشور، مسلمان و کلیمی و مسیحی و زرتشتی نمیشناخت و همه به میدان آمدند، پیر، جوان، زن و مرد تا صدام و یاران غربی وی نتوانند یک هفتهای به تهران برسند و این یک هفته هشت سال طول بکشد و سرانجام نیز شکستی مفتضحانه را قبول کند. ایرانی بارها نشان داده که بیعتش ایمانی است و تا پای جان پای قول و قرار خود میایستد.
این ایرانی اگر مسلمان باشد که الگوها و اسوههایش معلوم است، اما درباره مسیحیان نیز آموزههای حضرت عیسی (ع) در این زمینه تفاوت چندانی با دینهای دیگر توحیدی ندارد، در این دین نیز همچون سایر ادیان الهی مقام والایی برای کسانی که در راه دفاع از آرمانهای الهی جان خود را فدا میکنند ذکر شده و به شهادت در راه دین و ایمان بسیار تاکید شده است؛ ماریتر (ماتیروس) یا ناهاتاک را میتوان معادل واژه شهادت در زبان ارمنی دانست که به معنای سرباز خط مقدم، قهرمان، دلیر و بیباک است. بدون شک در کنار غیرت مسیحیان ایرانی برای دفاع از خاکشان، این تعالیم نیز در حضور فعال آنان در جبهههای نبرد حق علیه باطل اثر بسزایی داشته است، تا جایی که پس از فراخوان شورای خلیفهگری ارامنه ایران در مراکزی چون تهران و تبریز و اصفهان خیل عظیمی از جوانان و گروههای مختلف مسیحی برای این وظیفه ملی اعلام آمادگی کردند.
نظر شما