به گزارش خبرگزاری ایمنا، خودشیفتگی در گروه اختلالهای شخصیت قرار میگیرد و این صفت به افرادی اطلاق میشود که خود را بسیار منحصر به فرد میبینند و در ذهن خود فردی مشهور و مهم هستند، این افراد به واسطه حس خودپسندی خود، تصور میکنند قادر به انجام هر کاری هستند، مشکلات و درد و رنج اطرافیان برای آنها اهمیتی ندارد، روابط بسیار شکننده دارند و هدف آنها از برقراری ارتباط با دیگران، رسیدن به خواسته خود یعنی دریافت توجه و تحسین است.
افراد خودشیفته عاشق قدرت، ثروت و شهرت هستند و برای به دست آوردن قدرت حد و مرزی روبهروی خود نمیبینند، در روابط خود سلطهگر و در دنیای خیالی خود فردی مشهور هستند که همه باید به آنها احترام بگذارند، افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی نسبت به دیگر افراد احساس همدلی نشان نمیدهند و در عالم خیال، خود را بسیار بزرگ و مهم میپندارند.
نخستین بار در سال ۱۸۹۸، هاویلاک الیس فیزیکدان و مقالهنویس بریتانیایی، خودشیفتگی (Narcissism) یا به فکر خود بودن بیمارگونه را بهعنوان اختلال روانی شناسایی کرد و این اختلال بر اساس شخصیت افسانهای نارسیس (اسطوره یونانی/Narcissus) نامگذاری شده است که عاشق انعکاس تصویر خود در آب شد.
علائم و رفتارهای خودشیفتگی و میزان بروز آنها در افراد متفاوت است، اما بعضی رفتارها بین این افراد مشابه ارزیابی شده است؛ این افراد فکر میکنند استعداد خاصی دارند، یا ویژگیهایی مانند زیبایی و موفقیت در خود را با فاصله از واقعیت، بسیار بزرگتر از چیزی که هست، میبینند، احساس میکنند که از دیگران مهمتر هستند و نیاز به تحسین مداوم از سوی همه دارند.
افراد خودشیفته بر این باور هستند که باید بیشتر از همه به آنها توجه شود و مشمول امتیازهای خاص شوند و حتی زمانی که دستاورد خاصی ندارند هم احساس باارزشتر بودن از دیگران در آنها وجود دارد، استعدادها و توانمندیهای خود را بسیار بیشتر از چیزی که هست، مهم میدانند، همیشه این احساس را دارند که باید با افراد مهم و مطرح در ارتباط باشند.
این افراد انتظار دارند که دیگران در رکابشان باشند و خواستههایشان را برآورده کنند، نسبت به دیگران مدام انتقاد میکنند و آنها را به دیده حقارت میبینند، از دیگران برای رسیدن به خواستههای خود سوءاستفاده میکنند، نمیخواهند یا نمیتوانند که احساسات دیگران را درک کنند، فکر میکنند که همه نسبت به آنها غبطه میخورند، به نیازها و احساسات افراد دیگر اهمیت نمیدهند، فخرفروشی میکنند و متکبر هستند.
افراد خودشیفته اگر توجه و تحسین دیگران را جلب نکنند، دچار احساسات بد میشوند و به هم میریزند، در برقراری تعامل با دیگران شکست میخورند و احساس حقارت به آنها دست میدهد، نسبت به تغییر آسیبپذیر هستند و با استرس فراوانی دست و پنجه نرم میکنند.
اگر احساس کنند که در موقعیتی شکست میخورند، وارد آن نمیشوند، به دنبال کمالگرایی هستند و برای همین خلقوخوی دارای ثباتی ندارد، بهطور پنهانی دچار احساس شرم، ترس و شکست و در مدیریت رفتارها و احساسات خود ناتوان هستند.
افراد خودشیفته چه ویژگیهایی دارند؟
مریم خواستان، عضو انجمن روانشناسی و عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران، در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار میکند: واژه نارسیسیسم در روانشناسی فردی و زبان انگلیسی، گاهی به جای اصطلاحاتی از جمله تحقیرکننده، پوچی، خودپرستی یا خودپسندی استفاده میشود و گاهی نیز در علوم جامعهشناسی به جای بیتفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران به کار میبرند.
وی میافزاید: افراد درگیر با این اختلال دچار صفاتی از جمله تخیل درباره قدرت زیاد، زیبایی و موفقیت دارند، نسبت به انتقادات دیگران واکنشهای شدیدی به نمایش میگذارند، از منطق فاصله میگیرند، تنها حرف خود را تأیید میکنند و قبول دارند، تنها به خود متکی هستند، خود را فردی خاص میدانند و انتظار دارند دیگران نیز با آنها به عنوان فردی خاص رفتار کند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه این افراد انتقاد دیگران را تحت هیچ عنوانی قبول ندارند، تصریح میکند: اختلال خودشیفته، اختلالی عاطفی است که افراد مبتلا به آن عزت نفس کافی ندارند و به صورت مستمر به دنبال تأیید و تحسین دیگران است.
وی با بیان اینکه فرد دچار اختلال خودشیفته، با رفتارهایی که دارد منجر به ایجاد مشکلات بسیاری در روابط خود با دیگران میشود، ادامه میدهد: افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته درک غیرواقعبینانه و کاذبی در خصوص اهمیت و هویت خود دارند و دچار حالت خودبزرگبینی هستند، احساس میکنند انسانهایی بسیار مهم و از بعضی جهات بینظیر هستند، متکبرانه رفتار میکنند.
خواستان با بیان اینکه سایر افراد باید به فکر نیازهای آنها باشند، میگوید: فرد درگیر با این اختلال به خود اجازه میدهد که در مسیر برآورده شدن نیازها با دیگران رفتاری استعمارگرایانه داشته باشد و احساس خودبزرگبینی، منحصر به فرد بودن و برتری منجر میشود که این افراد در مقابل انتقادات به شدت عصبانی شوند یا با بیاعتنایی تمام با آن برخورد کنند.
وی اضافه میکند: مشغولیت فکری به موفقیت، قدرت و زیبایی منجر به آزار افراد درگیر با این اختلال میشود و همین موضوع، اعتماد به نفس آنها را در حالت شکننده قرار میدهد، این افراد مستعد ابتلاء به افسردگی هستند و از همین رو افسردگی میتواند به عنوان یک اختلال همآیند در افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته دیده شود.
رفتار والدین، مهمترین علت ابتلاء به اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیسیسم
این متخصص روانشناسی با بیان اینکه شیوع اختلال شخصیت خودشیفته ۶.۲ درصد است و ۵۰ تا ۷۵ درصد مبتلایان، مردان هستند، اظهار میکند: از تیپهای افراد خودشیفته میتوان تیپهای خودشیفته نخبهگرا، خودشیفته عاشق پیشه، خودشیفته غیراخلاقی و خودشیفته جبرانی را نام برد.
وی با بیان اینکه رفتار والدین در دوران رشد کودک نقشی بدون انکار در بروز اختلال شخصیت خودشیفته دارد، میافزاید: توهین در دوران کودکی، تحسین شدن به خاطر چهره، بها دادن افراطی به کودک و چهره او، طرد شدن و مورد بیتوجهی قرار گرفتن، تحقیر، توهین و تمسخر فرزند، از جمله رفتارهای اشتباهی است که میتواند عواقبی از جمله ابتلاء به این اختلال را به همراه داشته باشد.
عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران تصریح میکند: فردی که در دوران توجهطلبی با بیتوجهی مواجه شود در بزرگسالی به خود پناه میبرد و شیفته خود میشود، در واقع بیشتر افراد درگیر با اختلال خودشیفته، شاهد رفتارهایی سرد و بیتفاوت از سوی والدین خود بودهاند، احساس ناامنی را تجربه کردهاند، این ناامن بودن به صورت خودبزرگبینی کاذب در بزرگسالی نمایان میشود و فرد برای یافتن عشق به درون خود باز میگردد.
وی ادامه میدهد: به طور معمول افراد مبتلا به این اختلال در روابط خود از دیگران سوءاستفاده میکنند، نیاز به تحسین بیش از اندازه دارند و دیگران باید به صورت اغراقآمیز از آنها تعریف و تمجید کنند، علائم و رفتارهای مذکور منجر میشود که ارتباط این افراد با دیگران دچار مشکل شود و در تعامل و همکاری با دیگران با مشکلات بسیاری روبهرو میشوند.
خواستان با اشاره به اینکه افراد درگیر با این اختلال خود را بسیار خاص و لایق ارتباط با افراد خاص میدانند، میگوید: احساس حقانیت در افراد خودشیفته به وضوح قابل مشاهده است، اعتقاد دارند به هر آنچه که میخواهند باید دست پیدا کنند و انتظار دارند اطرافیان آنها به طور خودکار به خواستههای آنها جامه عمل بپوشانند.
دیده شدن و خودستایی؛ هدف اصلی ایجاد ارتباط
احسان کاظمی، روانشناس اجتماعی و مشاور خانواده، در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار میکند: ویژگیهای روانی و شخصیتی متفاوتی برای افراد درگیر با اختلال روانی خودشیفتگی در علم روانشناسی و روانپزشکی وجود دارد و از همین رو بررسی این اختلال از جنبه روانشناسی حائز اهمیت است.
وی با اشاره به اینکه خودشیفتگی را میتوان در جلگه اختلالات شخصیتی در نظر گرفت، میافزاید: افراد مبتلا به این اختلال تصور میکنند بهتر از دیگران هستند و به همین منظور ارتباطات آنها با دیگران سطحی و شکننده خواهد بود و هدف از ایجاد ارتباط، تنها دیده شدن و خودستایی است.
این روانشناس اجتماعی و مشاور خانواده تصریح میکند: افراد خودشیفته به طور معمول از عواملی مانند قدرت، شهرت و ثروت که سبب برتری آنها نسبت به دیگران میشود، لذت میبرند و مایل هستند هرچه زودتر به آنها دسترسی پیدا کنند، حتی در این راه ممکن است موارد اخلاقی را زیر پا بگذارند و بدون حد و مرزی مشخص، همراه با سلطهگری عمل کنند.
وی ادامه میدهد: افراد خودشیفته در ارتباط با دیگران اهل همدلی و همدردی نیستند، وجود مشکل در زندگی انسانها را به دلیل ضعف و ناتوانی آنها میدانند، برای درمان خود تلاشی نمیکنند چراکه رفتار خود را نوعی اختلال تلقی نمیکنند، اما دیگر افراد در ارتباط با آنها تحت آزار قرار میگیرند و احساس میکنند مورد استثمار فرد خودشیفته قرار دارند.
کاظمی با بیان اینکه رفتار افراد خودشیفته منجر به دوری سایر افراد از آنها میشود، میگوید: منابع متعددی اعتقاد دارند که خودشیفتگی در مردان بیشتر از زنان است و گاهی ریشه این احساس به دوران کودکی باز میگردد که والدین فرزند خود را مورد تشویق و تحسین نابهجا قرار داده یا نسبت به صفات مثبت او بیتوجهی کردهاند.
با افراد خودشیفته چطور رفتار کنیم؟
وی با بیان اینکه رفتار اشتباه والدین باعث میشود فرزند در دوران جوانی و نوجوانی خلاء عاطفی خود را با احساس خودشیفتگی تأمین کند، اضافه میکند: افراد خودشیفته همیشه درگیری ذهنی دارد که چطور میتواند دیگران را راضی نگه دارد و مورد تأیید آنها قرار گیرد، چنین فردی احساس میکند اطرافیان جایگاه او را درک نمیکنند و همواره احساس میکند که خاص بودن آنها توسط دیگران درک نمیشود.
این روانشناس اجتماعی اظهار میکند: خیالبافی بدون مرز، درگیری ذهنی بسیار زیاد، نیاز بیش از حد به تحسین اطرافیان، تحقیر کردن دیگران، حسود بودن، داشتن رفتارهای متکبرانه و خودبینی، از جمله علائم ابتلای فرد به خودشیفتگی به شمار میرود.
وی با بیان اینکه چنین افرادی مخالف مراجعه به روانشناس هستند و هنگام صحبت با روان درمانگر از خود مقاومت نشان میدهند و به همین علت درمان آنها بسیار دشوار است، میافزاید: بهترین توصیه برای افراد درگیر با اختلال خودشیفتگی، کاهش هیجانات کاذب با استفاده از دارو است.
کاظمی ادامه میدهد: این افراد میتوانند با خودشناسی و کسب مهارتهای ارتباطی، به عزت نفس واقعی برسند تا ارتباطات آنها قویتر و مؤثرتر شود و ترس از انتقاد در آنها از بین برود و با کم شدن حس خودشیفتگی، فرد زندگی و ارتباط بهتری با دیگران خواهد داشت.
وی خاطرنشان میکند: در برخورد با افراد خودشیفته باید نقش همراه را داشته باشیم، سعی نکنیم بیهوده آنها را مورد تشویق یا نقد قرار دهیم، باید آنها را در مسیر شناخت نقاط قوت همراهی کنیم، به مسیر شناخت و بهبود نقاط ضعف سوق دهیم و در صورت نیاز، آنها را برای مراجعه به روان درمانگر ترغیب کنیم.
روند درمان افراد خودشیفته چگونه است؟
فرآیند آغاز و ادامه روند درمان اختلال خودشیفتگی کاری بسیار دشوار است، چراکه این افراد احساس مشکل نمیکنند و این را از سوی دیگران هم نمیپذیرند و آنها را مقصر میدانند، اما در صورتی که افراد خودشیفته برای درمان به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند، اولین و بهترین درمان توصیه شده برای اختلال شخصیت آنها، رواندرمانی و در موارد شدید، دارودرمانی است.
این افراد نسبت به مشکل خود، آگاهی ندارند و شرکت در جلسات به این معنا است که خودشیفتگی و بزرگ منشی خود را کنار گذاشتهاند و درمان این افراد تا حد زیادی به میزان همکاری آنها در جلسات وابسته است.
در طول جلسات درمانی، شخصیت خودشیفته نسبت به اینکه شرایط کنونی چطور به زندگی او آسیب میرساند و او را از رسیدن به موفقیت دور کرده است، آگاه میشود و پس از کامل شدن جلسات درمانی، ادامه روند درمانی در زمان استرس یا بحران، به فرد با شخصیت خودشیفته کمک میکند تا برای خود هدفهای واقعبینانهای مشخص و برای رسیدن به آنها تلاش کند.
در روان درمانی به فرد کمک میشود تا نسبت به احساسات خود و چرایی آنها آگاه شود و این خودشناسی در تنظیم هیجانات به فرد کمک میکند، به تدریج فرد تشویق میشود تا روابط بین فردی کارآمدی داشته باشد تا بتواند صمیمیت و شادی را تجربه کند.
در واقع هدف درمان، هدایت فرد به سمت مسئولیتپذیری بیشتر است، فرد یاد میگیرد تا نسبت به روابط خود متعهد شود و همکاری بیشتری در محیط کاری با دیگران داشته باشد، بدین ترتیب کمتر به سمت رقابتجویی با دیگران میرود و همدلی بیشتری از خود نشان میدهد، به او کمک میشود تا جنبههای منفی شخصیت خود و ضعفهای خود را بشناسد و در نتیجه نسبت به انتقاد پذیرا میشود و در شکستها تحمل بیشتری از خود نشان خواهد داد.
نظر شما