روایت طولانی‌ترین بمباران هوایی در ایران / آنچه چهارم آذر ۶۵ بر اندیمشک گذشت

«حوالی ظهر بود که دیدیم در آسمان چندین هواپیما به صورت گروهی به بالای شهر می‌رسند، ابتدا تصور کردیم هواپیماهای خودی هستند در حالی که دسته بچه‌ام را گرفته بودم ناگهان دیدم که درختان کنار ایستگاه راه‌آهن و محل دپو واگن‌های قطار بمباران شد و همه جا آتش گرفت.»

به گزارش خبرگزاری ایمنا از خوزستان، صبح چهارم آذر ۱۳۶۵ همچون یک روز عادی در اندیمشک آغاز شد، هرچند به خاطر شهادت مردان و زنان ایرانی در جنگ با دشمن بعثی، بغضی سنگینی گلوها را خفه می‌کرد، با این وجود مردم شهر به زندگی روزمره خود مشغول و به فکر پشتیبانی از جبهه‌های جنگ بودند.

عقربه‌های ساعت کِشان‌کشان خود را به ساعت ۱۲:۰۰ نزدیک می‌کرد که با صدای اولین شلیک گلوله ضدهوایی شهر به یک‌باره از شرایط عادی خود بیرون آمد، صداها هر لحظه بیشتر می‌شد، دیدگان هر شهروند رهسپار آسمان بود که ناگهان هجوم هواپیماهای دشمن بعثی مردم را در کانال‌ها و کنار خیابان‌ها زمین‌گیر کرد، غُرش هواپیماها که تا پایین‌ترین سطح پرواز می‌کردند، رعب و وحشت را دو چندان می‌کرد.

اولین شلیک آن‌ها منطقه تعمیرگاهی راه‌آهن را نشانه گرفت و دود «دپوی» ایستگاه راه‌آهن به صورت آتش مخروطی شکلی به هوا برخاست، مردم سراسیمه نمی‌دانستند به خانه‌ها پناه ببرند یا در کنار دیوارها و گودال‌ها سنگر بگیرند. میدان راه‌آهن که هم‌زمان شاهد حضور رزمندگان عازم جبهه‌ها بود هدف بعدی ۵۴ فروند هواپیمای دشمن بعثی بود و پس از آن نقاط دیگر شهر همچون خیابان شریعتی، خیابان شهید کردوالی، خیابان شهید مصطفی خمینی و خیابان شهید عباس پناهی زیر آتش بمباران قرار گرفت.

بُغض و کینه دشمن بعثی و شکست‌های پی‌درپی او در جبهه موجب شد آتش انتقام خود را بر سر کودکان، زنان و مردم بی‌دفاع اندیمشک فرود آورد تا با کشتار وسیع و بی‌رحمانه خود در این روز، طولانی‌ترین بمباران تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم را به ثبت برساند.

آنچه چهارم آذر ۶۵ بر اندیمشک گذشت

بمباران غزه، بمباران اندیمشک را تداعی می‌کند

اکرم سروندی، از شاهدان عینی این بمباران به خبرنگار ایمنا می‌گوید: حوالی ظهر بود که دیدیم در آسمان چندین هواپیما به صورت گروهی به بالای شهر می‌رسند، ابتدا تصور کردیم هواپیماهای خودی هستند، منزل ما به علت شاغل بودن همسرم در راه‌آهن، نزدیکی آن بود، در حالی که دست فرزندم را گرفته بودم، ناگهان دیدم که درختان کنار ایستگاه راه‌آهن و محل دپوی واگن‌های قطار بمباران شد و همه جا آتش گرفت.

وی ادامه می‌دهد: نزدیک خانه رسیده بودم، مردم کپسول‌های گاز را در دست داشتند و به فکر پیدا کردن پناهگاه بودند، از آنجا که خیال می‌کردیم به‌زودی بمباران تمام خواهد شد، همسرم کنار کپسول‌های مردم ایستاد، اما با شنیدن خبر بمباران دپوی راه‌آهن همسرم به سرعت خود را به راه‌آهن رساند، در عین حال برادرم نیز به همراه راننده قطار در تلاش بودند برای جلوگیری از انفجار بزرگ، لوکوموتیوها را از آشیانه خارج کنند که تیمور غلامزاده، راننده قطار در این لحظه بر اثر بمباران شهید می‌شود.

این شاهد عینی تصریح می‌کند: در پی ترس ایجاد شده براثر بمباران یکی از بچه‌های خود را بغل کردم و با گرفتن دست دیگری به همراه همسر برادرم به دنبال پیدا کردن پناهگاه به سمت مدرسه شهید مدرس فرار کردیم، تعدادی از سربازان و جوانان ما زیر آوار گرفتار بودند و با صدای «خواهر کمک خواهر کمک» از ما کمک می‌خواستند به سرعت خودمان را به آن‌ها رساندیم و شروع به کنار زدن آوار کردیم، اما شدت بمباران در نزدیکی ما به‌قدری زیاد بود که کاری از دستمان برنمی‌آمد و برای حفظ جان خود مجبور شدیم به سمت مدرسه شهید مُدرس فرار کنیم که با بمباران اطراف مدرسه و تخریب خانه‌ها، ناگهان با جسد بی‌سر شهید یادگار رضایی روبه‌رو شدیم و فریادزنان به سمت منزل خود برگشتیم.

سروندی ادامه می‌دهد: در مسیر به سمت خانه بودیم که یک بمب به یک خودرو برخورد کرد و آتش گرفت. نزدیک رفتیم و با جسد شهید جهانگیر ساکی که لحظاتی قبل کپسول گاز خود را به امانت به من سپرده بود، روبه‌رو شدم، با گریه و زاری دوباره به سمت راه‌آهن فرار کردیم، این مسیر کوتاه را در آن یک ساعت بارها طی کردیم، در حالی که خانواده ما تصور می‌کردند ما کشته شده‌ایم و به دنبال جنازه ما می‌گشتند به همراه یکی از همسایه‌های خود با خودرو به سمت جاده سد رفتیم.

وی اضافه می‌کند: راننده با دور شدن از شهر ما را پیاده کرد و برای کمک به سایر همشهریان بازگشت، در نهایت و پس از جست‌وجوی فراوان خانواده ما را پیدا کردند.

این شاهد عینی اظهار می‌کند: زمانی که بمباران‌های غزه را می‌بینم خاطرات چهارم آذر در اندیمشک برای من زنده می‌شود، همان‌گونه که رژیم صهیونیستی مردم بی‌گناه غزه را بمباران می‌کند ما نیز توسط صدامیان بمباران می‌شدیم و جایی نبود که به آن پناه ببریم و از جان خود محافظت کنیم.

آنچه چهارم آذر ۶۵ بر اندیمشک گذشت

آمار شهدای چهارم آذر ۶۰۰ نفر است

مرتضی طیبی، یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا اظهار می‌کند: چهارم آذر سال ۶۵ در پادگان کرخه و در لشکر نهم ولی‌عصر (عج) پشت جبهه مشغول آماده شدن برای عملیات کربلای چهار بودیم، نزدیک ظهر و هنگام آماده شدن برای نماز ظهر بود که ناگهان از بلندگو وضعیت قرمز اعلام و اخطار داده شد که چندین هواپیما به سمت شمال خوزستان در حرکت هستند که در ایام جنگ عادی به نظر می‌رسید، اما با گذشت چند دقیقه همچنان وضعیت قرمز ادامه داشت و طولانی‌تر از حد معمول شده بود.

وی می‌افزاید: جنگده‌های دشمن در دسته‌های دو، سه و چهار از آسمان گذر می‌کردند، این پرسش برای ما پیش آمد که این هواپیماها به کجا و به چه دلیل می‌روند؟، با فروکش کردن ماجرا پایان وضعیت اضطراری اعلام شد با این حال ما هنوز از عمق فاجعه خبر نداشتیم که ناگهان اعلام شد هواپیماهای دشمن اندیمشک را بمباران کرده‌اند، در این بمباران فرمانده گردان ما عزت‌اله حسین‌زاده که در مرخصی به سر می‌برد نیز به شهادت رسید و فضای غم‌باری گُردان را فراگرفت.

رزمنده دفاع مقدس ادامه می‌دهد: صبح روز بعد همه بچه‌های اندیمشک به سمت شهر رفتند، ورودی شهر بر اثر بمباران وضعیت بدی پیدا کرده بود و بوی گوشت و دود و آتش شهر را فرا گرفته بود، مردم در حال جمع‌آوری شهدا در بلوار راه‌آهن که آسفالت آن به رنگ خون در آمده بود، بودند. هرچند پس از بمباران پاک‌سازی آغاز شده بود، اما از هر گذری که رد می‌شدیم، وقوع اتفاقی تلخ و فاجعه‌بار مشهود بود.

طیبی ادامه می‌دهد: وارد کوچه و خیابان‌های شهر شدیم، در حالی که صدای صوت قرآن از همه کوچه‌های شهر به گوش می‌رسید، همه مردم به یکدیگر تسلیت می‌گفتند، کسی نبود که عزیزی را در این بمباران از دست نداده باشد. تا بعدازظهر به خانواده شهدا سر می‌زدیم، با این حال خانواده شهدا با وجود داغی که داشتند به ما روحیه می‌دادند که استوار باشید تا بتوانیم دشمن را از سرزمین خود بیرون کنیم.

وی می‌گوید: مردم اندیمشک هشتم آذر با حضور خود تشییع پیکر شهدای بمباران را باشکوه برگزار کردند، چهارم آذر برای اندیمشک روز سختی بود با این حال مردم ایستادگی کردند و همان شب ایستگاه راه‌آهن شاهد ورود و خروج قطار در اندیمشک و رساندن رزمندگان و پشتیبانی جبهه بود.

این رزمنده دفاع مقدس تاکید می‌کند: تلاش‌ها و تحقیقات زیادی در خصوص این روز انجام شده است، به‌نحوی که ابتدا ۱۰۰ شهید، پس از آن ۲۰۰ و در نهایت ۳۰۰ شهید در پی بمباران اندیمشک شناسایی شدند و تلاش‌ها هنوز هم ادامه دارد.

طیبی ادامه می‌دهد: چهارم آذر آن سال، ۶۰۰ شهید شناسایی شدند و مستندات آن در کتاب «پرچم عزت» ارائه شد، با توجه به عمق حادثه پیگیری زیادی شد تا بتوانیم این روز را به عنوان روز حماسه و پایداری مردم اندیمشک به ثبت برسانیم، اما این تلاش‌ها هنوز به سرانجام نرسیده است.

کد خبر 706820

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.