به گزارش خبرگزاری ایمنا، «آقا مهدی راه میافتد از بانه برود پیرانشهر در یک جلسهای شرکت کند، طبق معمول با راننده بوده اما همان لحظه که میخواستهاند راه بیفتند، مجید از راه میرسد و آقا مهدی هم به راننده میگوید دیگر نیازی نیست شما بیایید با برادرم میروم، بین راه هوا بارانی بوده و دیدشان محدود، مجبور بودند آهسته بروند که به کمین ضدانقلاب بر میخورند، آنها آرپیجی میزنند که به ماشین میخورد و مجید همان جا پشت فرمان شهید میشود، آقامهدی از ماشین پایین میآید تا از خودش دفاع کند و تیر میخورد.»، اینها خاطرات همسر شهید «مهدی زینالدین» از بیستوهفتمین روز آبان سال ۶۳ است، از روزی که فرمانده خیبرشکن لشکر ۱۷ علی بنابیطالب (ع) آسمانی شد.
اتفاقی که مسیر زندگی شهید زینالدین را تغییر داد
شهید مهدی زینالدین در هجدهمین روز ماه دی ۱۳۳۸ در شهر خرمآباد به دنیا آمد و دوران تحصیلات خود را در همین شهر گذراند، آن هم در روزهایی که شهید آیتالله سیداسدالله مدنی به دلیل تبعید در خرمآباد زندگی میکرد و این همجواری فرصت مناسبی را برای او ایجاد کرده بود تا بیشترین ساعات خود را در کنار این عالم ربانی پشت سر بگذارد.
مهدی در سال ۵۶ در کنکور سراسری دانشگاهها شرکت کرد و موفق شد رتبه چهارم را در میان پذیرفتهشدگان در دانشگاه شیراز از آن خود کند اما قبولی او همزمان با تبعید پدرش از خرمآباد به سقز شد و این اتفاق مسیر زندگی او را تغییر داد.
مدت زیادی از تبعید پدر به سقز نگذشته است که خانواده او به قم مهاجرت میکنند تا در جوار حرم حضرت معصومه (س) و در روزهایی که سایه خفقان رژیم پهلوی بر این کشور سایه انداخته بود به خواهر امام رضا (ع) پناه ببرند.
چند صباحی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که با تشکیل سپاه پاسداران مهدی هم به واحد اطلاعات این نهاد پیوست و مبارزات او این بار علیه مخالفان جمهوری اسلامی در شهرهای تبریز و قم ادامه یافت.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، به همراه یک گروه ۱۰۰ نفره با گذراندن آموزشهای کوتاه، به جبهه رفت و پس از مدتی مسئول واحد شناسایی و بعد از آن مسئول واحد اطلاعات عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دزفول و سوسنگرد و پس از مدتی نیز به سمت فرماندهی تیپ امام علی بنابیطالب (ع) منصوب شد.
ماجرای معرفی او به عنوان فرمانده این تیپ هم در جای خود شنیدنی است، یکی از همرزمان مهدی تعریف میکند: «جلسه معارفه مهدی زینالدین برای فرماندهی تیپ ۱۷ علیبنابیطالب (ع) در دوم مرداد ۱۳۶۱ برگزار شد، او آن زمان گفت: من خجالت میکشم که الان به قرارگاه بروم و از من سوال کنند که چند گردان آماده نبرد دارید و من نتوانم با قاطعیت بگویم، هشت تا ۱۰ گردان دارم. آن زمان، مراحل چهارم و پنجم عملیات رمضان انجام میشد. چند روز بعد، یعنی هفتم یا هشتم مرداد ۱۳۶۱، عملیات رمضان تمام شد.»
نقش کلیدی و راهبردی لشکر ۱۷ لشکر علیبنابیطالب (ع) در جنگ تحمیلی
آقامهدی، سومین فرماندهای بود که مسئولیت تیپ ۱۷ لشکر علی بنابیطالب (ع) را بر عهده گرفته بود، تیپی که به یاد حضرت فاطمه معصومه (س) و به یاد اعتراض قمیها به مقاله اهانتآمیز به امام خمینی (ره) در روزنامه اطلاعات در ۱۷ دی، نامش را «۱۷ قم» گذاشته بودند.
این تیپ پس از عملیات طریقالقدس در منطقه عمومی شوش با بهرهگیری از نیروهای قم، مشهد، بهبهان و شوش به فرماندهی «مرتضی صفاری» تشکیل شده بود و زمان زیادی از راهاندازی آن نگذشته بود که شهید «مجید بقایی»، فرمانده قرارگاه فجر سپاه، مرتضی صفاری را بهعنوان جانشین خود به این قرارگاه برد و فرماندهی را به «حسن درویش» سپرد.
در مرحله چهارم عملیات رمضان بود که شهید مهدی زینالدین فرماندهی آن را عهدهدار شد تا همه ارکان آن در اختیار نیروهای بومی استانهای پشتیبانیکنندهاش باشد، تیپ ۱۷ علیبنابیطالب (ع) بعد از عملیات محرم به دلیل آنکه سپاه پاسداران، سازمان رزمش را گسترش داده بود با تشکیل دو تیپ به نامهای تیپ یکم الهادی و تیپ دوم حضرت معصومه (س) توسعه سازمان داد و به لشکر ارتقا پیدا کرد.
بعد از شهادت مهدی زینالدین، در آبان ۱۳۶۳ «غلامرضا جعفری» به فرماندهی آن منصوب شد و تا خرداد ۱۳۶۷ حدود ۴۳ ماه عهدهدار این سمت بود و در خرداد ۱۳۶۷ به مدت دو ماه محمد میرجانی فرماندهی آن را عهدهدار شد.
بعد از عملیات والفجر ۱۰ در وضعیت پدافندی این عملیات در منطقه عمومی حلبچه (خرداد ۱۳۶۷) لشکر ۱۷ به دو لشکر ۱۷ و ۷۱ روحالله، تفکیک و با فرماندهی مستقل آماده اجرای مأموریت شد و موضوع تفکیک لشکر ۱۷ به دو لشکر در راستای گسترش سازمان رزم سپاه و پیرو دستور علی شمخانی قائم مقام فرماندهی کل و فرمانده نیروی زمینی سپاه در آخرین ماههای جنگ صورت پذیرفت.
این لشکر پرآوازه، در زمان جنگ در کنار حماسهآفرینیهای ماندگارش به گسترش سازمان رزمی سپاهپاسداران کمکهای بسیاری کرد و تیپهای ۱۲ قائم (عج) از استان سمنان، صاحبالامر (عج) از استان زنجان و لشکر ۷۱ روحالله از استان مرکزی، یگانهای عملیاتی پرتوانی بودند که از درون لشکر ۱۷ علیبنابیطالب (ع) تشکیل شدند.
فرماندهای که در ابتدای کار فراخوان عمومی داد
یکی از همرزمان شهید زینالدین درباره شیوه مدیریتی او در لشکر ۱۷ علی بنابیطالب (ع) گفته است: «آقا مهدی در ابتدای فرماندهیاش یک فراخوان عمومی داد و چند تا کار را شروع کرد. یکی اینکه برای تمام نیروهایی که در یگان بودند، جلسات هفتگی منظم و جلساتی مناسبتی گذاشت. آن موقع، همه نیروها در خط پدافندی نبودند، چون اصلاً خط این گنجایش را نداشت. یک گردان و بعضی وقتها ۲ گردان در خط پدافندی بودند و بقیه در عقبه تیپ مستقر بودند و برای عملیاتهای بعدی آماده میشدند.
او بعد از دو هفته تا ۲۰ روز، این گردانها را جابهجا میکرد و نمیگذاشت، خیلی در خط بمانند و فرسوده شوند و بقیه هم در عقبه بیکار بمانند، در عین حال فرماندهان گردانها را هم به طور مستمر محک میزد، کادر در خط را هم محک میزد و رصد میکرد که چه کسی روحیه بهتری دارد. خیلی وقتها آخر شب میآمد در سنگر ما مینشست و با کادر گردان حرف میزد.
کار دیگر مهدی این بود که گفت: تمام مسئولانی که در سپاه استانهای مرکزی، زنجان و سمنان، مسئولیتی شبیه مسئولیت مسؤولان واحدهای تیپ دارند یا خودشان یا جانشینانشان یا نفر سومشان باید در ستاد لشکر هم حضور داشته باشند؛ یعنی مسئول پرسنلی سپاه قم یا خودش یا جانشینش یا نفر سومش باید میآمد، در پرسنلی لشکر کار میکرد، بقیه واحدها مثل تدارکات، عملیات و اطلاعات هم همینطور، این یک فراخوان عمومی هدفمند برای کادرسازی بود، تا آن زمان، یگانهای دیگر این کار را نکرده بودند، ولی بعداً رواج پیدا کرد.»
نظر شما