به گزارش خبرنگار ایمنا، محمدهادی درودی در بیستونهمین نشست از سلسله نشستهای بازآفرینی شهری با موضوع «ارائه الگوی بازآفرینی پایدار محلات ناکارآمد شهری با تاکید بر نقش حکمروایی محلی» که به همت محمدعلی ایزدخواستی، مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان، بهعنوان رئیس دبیرخانه انتقال تجربیات بازآفرینی منطقه دو کشور برگزار شد، اظهار کرد: ایجاد بافتهای ناکارآمد و فرسوده با فرایندهای رکود، زوال و افت شهری تعریف شده است و منجر به ایجاد بافتهای ناکارآمد و فرسوده در شهر میشود.
وی افزود: این موضوع از عمده مسائل عصر حاضر شهرها به ویژه شهرهای بزرگ است که گریبانگیر آنها است و این فرایندها موجب بروز مشکلاتی در عملکرد بافتهای شهری، از بین رفتن حیات اجتماعی و اقتصادی، تراکم بالای جمعیتی و ساختمانی همراه با نبود زیرساختهای لازم، ناتوانی اقتصادی مردم و نبود انگیزههای اجتماعی و اقتصادی سرمایهگذاری در این فضاها میشود.
مدرس دانشگاه و متخصص حوزه بازآفرینی شهری ادامه داد: پیشگیری و پیشنگری از بروز مسائل گسترده در شهرها، افزایش اهمیت توسعه از درون و جلوگیری از پراکندهروی شهرها و در کنار آن مطرح شدن شاخصهایی همچون زیستپذیری، تابآوری و پایداری کالبدی، اجتماعی و اقتصادی نواحی شهری سبب شده است که الگوهای بازآفرینی پایدار شهری بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
وی تاکید کرد: از جمله رویکردهای مؤثر در اجرای صحیح فرایندهای رویهای و مدیریتی، بازآفرینی شهری پایدار در سطح ملی و محلی، رویکرد حکمروایی و نقش و جایگاه آن در دستیابی به بازآفرینی پایدار شهری است.
درودی با اشاره به معضل بافت فرسوده و ناکارآمد در شهرهای ایران گفت: در کشور ایران سیاست بازآفرینی شهری در سال ۱۳۹۳ با تصویب و ابلاغ سند ملی و راهبردی به صورت رسمی وارد ادبیات مدیریت و برنامهریزی شهری کشور شد؛ مطرح شدن مفاهیم، چالشها، اهداف، اصول هادی و راهنما، راهبردهای کلان و سیاستهای اجرایی مربوط به هر راهبرد، همچنین کاهش تصدی گری بخش عمومی و دولت و حرکت به سوی ظرفیتسازیهای محلی و استفاده از ظرفیت سایر بخشها بهویژه با تاکید بر نهادهای اجتماع محلی مبنا و داوطلبانه از جمله اهداف سیاست بازآفرینی شهری بوده است.
وی با بیان اینکه در حال حاضر پس از گذشت چند سال از مطرح شدن سیاست بازآفرینی شهری در ایران، یک الگوی روشن و مدل علمی و بومی از این رویکرد که در آن نقش، جایگاه و روابط بین کنشگران آن تبیین شده باشد، در دسترس نیست، ادامه داد: در رویکردهای نوین بازآفرینی شهری، تاکید ویژه بر نقش حکمروایی محلی و کنشگران نهادی بازآفرینی شهری، پارادایم نوینی را بهمنظور اصلاح و تبیین فرایندهای بازآفرینی شهری بهدنبال داشته است. با توجه به اینکه ساختار و نظام متمرکز برنامهریزی در ایران نقش ویژه حاکمیت در این ساختار است.
مدرس دانشگاه و متخصص حوزه بازآفرینی شهری گفت: بهرغم ایجاد ساختارهای اداری همچون ستادهای بازآفرینی که در سطح ملی تا شهرستان (و نهادهای تسهیلگر محلی) دفاتر توسعه محله در چند سال اخیر (در مشهد و سایر شهرها) داشتهایم و میتوانیم به این نتیجه برسیم که بهدلیل رویکردهای غالب متمرکز در زمینه برنامهریزی و مدیریت شهری، مجموع نتایج بهدست آمده از این تحولات، تحقق اهداف بازآفرینی شهری پایدار را نشان نمیدهد تا به الگوی روشنی از بازآفرینی شهری دست یافته باشیم.
۲۵ درصد مساحت بافت شهری مشهد، فرسوده است
وی با بیان اینکه شهر مشهد دومین شهر بزرگ کشور پس از تهران با ۵ هزار هکتار بافت ناکارآمد و فرسوده است که ۲۵ درصد مساحت بافت شهری آن را تشکیل میدهد، تصریح کرد: با توجه به گستردگی این بافتها و به دلیل وجود انواع پیچیدگیها در شهر مشهد، ازجمله پیچیدگی در نقش و عملکرد نهادها و سازمانهای مسئول و ذیربط، روابط نهادی و ساختارهای اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر تعامل میان کنشگران این حوزه، به همراه چالشهای مدیریت شهری، ضرورت ارائه الگوی بازآفرینی پایدار شهری با تاکید بر جایگاه حکمروایی و کنشگران محلی آن وجود دارد.
درودی با اشاره به اینکه وجود فرایندهای مدیریتی متغیر و رویکردهای تمرکزگرایانه نیز در مدیریت دولتی و هم در مدیریت شهری سبب شده است که تاکنون رویکردهای مواجهه با این بافتها مبتنی بر الزامات نهادی آن نباشد، ادامه داد: بررسی رویکردهای نظری و تجارب عملی در سایر نقاط جهان نشان از تغییر رویکردهای مدیریتی این حوزه از رویکردهای متمرکز بر نهادهای حاکمیتی و بخش عمومی به سوی تعامل و همکاری میان آنها با بخش خصوصی و جامعه مدنی بهویژه تأکید بر شاخصهای بازآفرینی پایدار شهری و حکمروایی محلی دارد.
وی گفت: ظرفیتها بهویژه نیازهای اجتماع محلی، نه تنها سبب حل مسئله ناکارآمدی نمیشود، بلکه سبب بروز چالشهای دیگری مانند خروج جمعیت، نداشتن تعلق خاطر ساکنان، بیاعتمادی و در نهایت همکاری نکردن آنها با یکدیگر میشود که این مسائل در شهر مشهد نیز با توجه به تجارب سازمانهای متولی در این زمینه و نداشتن موفقیت در رویکردهای متمرکز مدیریتی آن اهمیت دوچندان پیدا میکند.
مدرس دانشگاه و متخصص حوزه بازآفرینی شهری تصریح کرد: این تغییر نگرش مدیریت شهری در این حوزه نیز از بعد ماهیت رویکردی، تغییر از رویکردهای تکبعدی با غلبه رویکردهای کالبدی به سوی رویکردهای یکپارچه و جامعنگر بازآفرینی شهری و از بعد رویهای و تغییر فرآیندهای مدیریتی آن ضروری و لازم است تا در این زمینه پژوهش عمیقی انجام شود.
وی با بیان اینکه سه هدف اصلی و دو هدف فرعی برای انجام این پژوهشها در نظر گرفته میشود که هدف اصلی ارائه الگوی بازآفرینی پایدار محلات ناکارآمد شهر مشهد با تاکید بر نقش و جایگاه حکمروایی خوب شهری در سطح محلی، هدف فرعی بررسی رویکردها و عوامل مؤثر در الگوی بازآفرینی پایدار محلات شهر مشهد است.
چارچوب حکمروایی همکارانه در مدیریت بازآفرینی شهری
درودی خاطرنشان کرد: بازآفرینی شهری پایدار شامل بسترهای نهادی تحقق حکمروایی مشارکتی، قوانین و چارچوب رسمی، هنجارها و قوانین غیررسمی، ظرفیتهای نهادی مشارکتی نیز شامل تحلیل روابط قدرت در سطح محلی بهمنظور مشارکت عمومی، رهبری همکارانه نهادهای مشارکتی (نقش تسهیلگری)، سیاستگذاری مشارکتی، آموزش و یادگیری مشارکتی در میان کنشگران و نوآوری نهادی مشارکتی است.
وی افزود: تحلیل روابط قدرت در سطح محلی به منظور مشارکت عمومی نیز شامل بخش عمومی، بخش خصوصی، شیوههای حل تعارض میان کنشگران، اجتماعات محلی و ساکنان میشود.
مدرس دانشگاه و متخصص حوزه بازآفرینی شهری اظهار کرد: ظرفیتهای نهادی کنشگران در راستای تحقق حکمروایی شهری در بازآفرینی شهر مشهد در سطح محلی شامل تکثر کنشگران و مشارکت همهشمول تمام کنشگران در فرایند بازآفرینی شهری، ایفای نقش رهبری مشارکتی بین کنشگران بازآفرینی شهری، تناسبات و روابط متعادل قدرت بین کنشگران در فرایند بازآفرینی شهری، برنامهریزی نهادی برای محقق شدن حکمروایی مشارکتی در بازآفرینی شهری و ایجاد و ارتقای فرصتهای نهادی مشارکتی و ساختارهای یادگیری اجتماعی است.
وی با اشاره به تحلیل ظرفیتهای نهادی مشارکتی میان کنشگران بهمنظور تحقق بازآفرینی شهری پایدار در شهر مشهد، تصریح کرد: رهبری مشارکتی کنشگران، تبدیل نقش حاکمیت و نقش عمومی به تسهیلگر و میانجیگر، ظرفیتهای نهادی به منظور تحقق حکمروایی مشارکتی در فرایند اجرای بازآفرینی شهری پایدار در شهر مشهد و در نظر داشتن طرح و برنامه نهادی، مشارکت جامع و مؤثر همه کنشگران در این زمینه نقش مؤثری دارد.
درودی با اشاره به نقش و جایگاه حکمروایی مشارکتی در بازآفرینی شهری مشهد گفت: تبیین نقش کنشگران بر اساس ارتباط با سایر کنشگران محلی و ویژگیهای کمی و کیفی قدرت در فرایند حکمروایی مشارکتی بازآفرینی شهری و سیاستگذاری راهبردی، سیاستگذاری اجرایی، مدیریت اجرایی، توسعهگری محلی، تسهیلگری محلی، رهبری اجتماعی، اجتماع محلی است.
در میان بخش عمومی و نهادهای حاکمیتی، شهرداری مشهد دارای کلیدیترین مسئولیت در حوزه بازآفرینی شهری است.
وی در خصوص الزامات تحقق حکمروایی مشارکتی در ساختار اجرایی بازآفرینی شهری در شهر مشهد ادامه داد: تدوین برنامه بلندمدت بازآفرینی پایدار محله بر اساس رویکرد مشارکتی و پایین به بالا در کنار سیاستگذاری بالا به پایین در مقیاس محلی شهر مشهد مورد تاکید است، همچنین بهرهگیری از ظرفیت ارتباطات و تعاملات متقابل بهمنظور مشارکت همه کنشگران، اعتمادسازی و تعامل متقابل بین کنشگران محلی بازآفرینی شهر مشهد میتواند در تحقق حکمروایی مشارکتی در ساختار اجرایی بازآفرینی شهری در مشهد تأثیرگذار باشد.
مدرس دانشگاه و متخصص حوزه بازآفرینی شهری تصریح کرد: بررسی فرایند جهانی مؤثر بر تحولات الگوهای مدیریتی و تغییر نقش دولت و بخش عمومی و بهصورت تفصیلی نظریههای مؤثر بر تغییر رویکرد به نقش دولت، جایگاه قدرت و روابط قدرت در میان کنشگران رویکرد» برنامهریزی مشارکتی است، البته تأکید اصلی آن بر اهمیت حضور کنشگران و بازیگران متعدد در فرایند برنامهریزی و نقشآفرینی آنها در فرایند تصمیمسازی به صورت میانکنشی و فعالانه است.
وی تاکید کرد: تئوریهای برنامهریزی و تحولات صورت پذیرفته، اساس تغییرات در رویکردهای مشارکتی، تفویض قدرت میان نهادهای محلی و دولت مرکزی بوده است و نشان میدهد شهرداری مشهد نقش کلیدی را بازآفرینی شهری داشته است.
درودی خاطرنشان کرد: با توجه به ضرورت و اهمیت بازآفرینی شهری پایدار در شهر مشهد، الگوهای بازآفرینی پایدار شهری با تأکید بر رویههای حکمروایی محلی اجرا میشود، زیرا در میان بخش عمومی و نهادهای حاکمیتی، شهرداری مشهد دارای کلیدیترین مسئولیت در حوزه بازآفرینی شهری است.
نظر شما