به گزارش خبرگزاری ایمنا، عصر یک روز پاییزی به قصد بازدید از نمایشگاه نقاشیخط وارد چهارباغ عباسی شدم؛ ترکیب برگهای زرد پاییزی روی زمین، خش خش قدمهای عابران پیاده، نور سبزی که بین درختان پخش شده و توپ قرمزرنگ پسرک کف پیاده راه و حرکات اسکیتسواران، چهارباغِ دوستداشتنی را زیباتر کرده بود.
به موزه هنری رسیدم و تابلوهای رنگارنگ نقاشیخط مرا به دنیای نستعلیق، ثلث و نقاشی برد؛ از یکی از حاضران سراغ استاد بهسواری مسئول نمایشگاه را گرفتم و با لبخند مرا نزد او برد؛ بعد از خوشوبشی گرم و آشنایی اولیه، شروع به گپوگفت دوستانهای کردیم.
بهسواری مسئول نمایشگاه از برگزاری نمایشگاههای متعدد در ترکیه و دبی و تهران و شیراز و… و استقبال مردم شهرهای مختلف سخن میگفت اما در این میان و تا آن لحظه فکر میکردم تنها کسانی میتوانند شروع به آموختن نقاشیخط کنند که هم در هنر خطاطی و هم نقاشی خبره باشند، اما بعد از شنیدن حرفهای مسئول نمایشگاه از اینکه هرکسی حتی از صفر هم میتواند نقاشیخط را بیاموزد، خوشحال شدم.
برای فعالان هنری و آنهایی که دستی بر آتش دارند، حمایت استاد از شاگردانش حتی بعد از اتمام دوره آموزشی آنها ستودنی بود؛ بسیاری از تابلوهای نمایشگاه متعلق به شاگردان مسئول اصلی نمایشگاه بودند که با امضای خودشان در معرض نمایش بازدیدکنندگان قرار گرفته بود و استاد میگفت: هیچ محدودیتی در استفاده از رنگ و ترکیب اشکال و حروف برای شاگردان قرار ندادهایم و میتوانند از هر فکر و ایده نو و جدیدی استفاده کنند.
در میان نمایشگاه و حین گام برداشتن میان تابلوها، رنگهای مسحورکننده چشم را مینوازد و تو را به اعماق کهکشانها میبرَد.
تابلویی با شعر «دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ» مولانا به زیبایی طراحی شده بود نظرم را به خود جلب کرد، ترکیب رنگها و خط نستعلیق و کره زمین که نماد دنیا بود، زیباییِ خاصی را به تصویر کشیده بود؛ محو زیبایی تابلوهای رنگارنگ شده بودم که با صدای خبرنگاری که میخواست از نقاشیخطهای قاب شده روی دیوار عکس بگیرد به خود آمدم، به ساعت نگاه کردم، ساعت کار نمایشگاه به پایان رسیده بود، از استاد خداحافظی کردم و روی برگهای زرد پاییزی به سوی خانه روانه شدم.
نظر شما