به گزارش خبرنگار ایمنا، هر روز شاهد شهادت زنان و کودکان بیدفاع و مظلوم فلسطینی در غزه هستیم و هر روز قساوت و بیرحمی رژیم جعلی صهیونیستی بیش از پیش بر جهانیان آشکار میشود، چه کودکانی که روز خود را بدون عزیزانشان شب میکنند و چه مادرانی که در غم شهادت فرزندان خود تمام شبهای دلهرهآوره جنگ را چشم بر هم نمیگذارند، غزه تمام قد از پیر و جوان تا زنان و کودکان برای شهادت ایستاده تا با خون شهیدان خود کمر رژیم جعلی صهیونیستی را بشکند، خونی که ارزان نیست!
امنیت نداریم، تاب و تحمل نداریم، زیر آوار جنگ ماندهایم
نادین عبد اللطیف، دختر فلسطینی که پس از بمباران خانهاش توسط رژیم جنایتکار صهیونیستی از زیر آوار نجات پیدا کرد و به همراه خانوادهاش به بیمارستان الشفاء منتقل شدند، او در گفتوگویی با تمام احساسات خود از وضعیتی که بر او و بسیاری دیگر از کودکان فلسطینی میگذرد، میگوید:
«شاید در غزه زنده باشیم، اما زندگی نمیکنیم؛ در این دنیا خون ما ارزان و بی ارزش است. از این وضعیت خستهایم، زیرا نمیتوانیم زندگی کنیم؛ از این وضعیت خستهایم، زیرا هرچقدر تلاش کردیم که صدای خود را به گوش تمام کشورها برسانیم، اما نتیجهای نداشت و گوش شنوایی نبود که صدای ما را بشنود.
ما فقط میخواهیم مثل مردم کشورهای دیگر از حقوق انسانی برخوردار باشیم، ما فقط میخواهیم زندگی کنیم، به خدا سوگند که ما بچهها بیگناه هستیم که هر روز باید با ترس و لرز زندگی کنیم و از اینکه اتفاقی برای ما و خانواده ما بیفتد میترسیم.
به خدا سوگند که دیگر تاب و تحملی برای ما نمانده. من هم یک بچه هستم مانند بچههای دیگر، من هم حق زندگی دارم و میخواهم مثل بچههای دیگر زندگی کنم؛ مگر میان من و بچههای دیگر چه تفاوتی وجود دارد؟!!
به خدا سوگند که دیگر توانی برای زنده ماندن نداریم. دختر عمهام مجروح شده و باید انگشتهای پاهایش قطع شود تا عفونت به قسمتهای دیگر بدنش سرایت نکند و آسیب نزند، پسر عموی من دچار خونریزی شده است و این خونریزی قطع نمیشود، او به خون نیاز دارد، اما خونی برای او نیست.
چگونه میتوان این وضعیت را تحمل کرد؟! خانههای ما با موشک تخریب شده است و ما از زیر آوار به سختی نجات پیدا کردیم و حتی باورمان نمیشود که توانستیم از زیر آوار نجات پیدا کنیم، از زمانی که از زیر آوار نجات پیدا کردم تا الان بدنم میلرزد و ترس تمام وجود من را گرفته است، وقتی از زیر آوار بیرون آمدم، فریاد زدم برادرم کجاست، خانوادهام کجاست. واقعاً به نظرتان این برای ما زندگی است؟؟
همانطور که میبینید پشت سر من یک بیمارستان است، اما در حال حاضر بیمارستان تنها پناهگاه ما است، به نظر شما این زندگی است که برای زنده ماندن به یک بیمارستان پناه ببریم؟؟؟ حتی در بیمارستانها و در هیچ جایی هیچ امنیتی برای ما وجود ندارد و هیچ جای امنی در غزه نیست، پس ما باید کجا برویم؟؟؟ تمام خانههای ما با موشک نابود شده است، کجا برویم؟؟ حتی خیابانها شبها تاریک است و هیچ امنیتی وجود ندارد، بگویید ما کجا برویم؟؟ به خدا دیگر نمیتوانیم یک نفس راحت بکشیم.
با اینکه من یک بچه هستم، اما از اینهمه رنج و فشار و خستگی به اینجا آمدهام که صدای خود را به تمام مردم کشورها برسانم، با اینکه دیگر تاب و تحملی نداریم، اما همچنان صبر میکنیم و شب و روز دعا میکنیم که خدا ما را یاری کند و با تمام این رنج و خستگی فقط از خدا میخواهیم که به ما رحم کند.»
به غزه افتخار میکنم
میرال الحرزین، دختری است که از زیر آوار در منطقه الشجاعیه غزه نجات پیدا کرد، او در حمایت از مردم غزه که از بلای بمباران اسرائیل رنج بردهاند، میگوید: «من آرزو داشتم که شاعر بشوم و درباره غزه شعر بگویم و به آن افتخار کنم، من آرزو دارم که غزه مثل گذشته شود.»
من از غزه هستم و لباسهایم از عزت دوخته شده است
او شعری تأثیرگذار میخواند:
«من از غزه هستم و لباسهایم از عزت دوخته شده است.
ای غزه با اینکه سالها در غم و فقر و محاصره هستی، اما مثل یک کوه استوار به گذشتهها بازگرد و به صهیونیستها فرصت نده.
من از غزه هستم، من در بهشت در پیشگاه خدا یک کبوتر آزاد هستم، اما شما صهیونیستها ظالم و کافر هستید و دیدار ما به روز قیامت.
ای خدای بزرگ، از این ظالمهایی که نفس ما را گرفتند و خون ما را بیارزش دانستند و از بدن ما جدا کردند و ما را در شبهای تاریک به خاک و خون کشیده، سوزانده و به قتل رساندند، ای خدا، خودت انتقام ما را از آنها بگیر.
ای صهیونیست، شما گمان میکنید خدای ما از شما انتقام نمیگیرد؟!! این جنایتهای شما نشاندهنده ناتوانی شماست و کسی که با شما جنایتکاران همکاری کند یک لکه ننگی تا ابد بر پیشانی او خواهد ماند.
اما خدای ما بزرگ است و به ما وعده پیروزی بزرگ داده است، پیروزی ما قطعی و آشکار است و غزه افتخار و عزتی بزرگ خواهد بود که عزتش تا ابد بر پیشانی ما حک خواهد شد.»
نظر شما