رستگاری به وقت ۲۴ سالگی

مراسم تشییع «امیررضا» در حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع)، هم‌زمان با تشییع دو شهید تازه تفحص‌شده دفاع مقدس شد، آن هم درست در روز شهادت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع)؛ بعد از آن پیکر پاک امیررضا در گلزار شهدای دارالرحمه شیراز آرام گرفت، او در ۲۴ سالگی عاقبت به‌خیر شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوب‌هایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمع‌هایی که خشن‌ترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت، به راه افتادن حرکت‌های بی‌ثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمی‌آمد، از پیامدهای فراخوان‌هایی بود که در نهایت حماقت اعلام می‌شد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامی‌ها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در آستانه اولین سالگرد شهادت مردان خوش‌غیرت زمانمان بیشتر از آن‌ها خواهیم گفت، امروز از شهید «امیررضا اولادی» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.

شوخ‌طبعی‌اش دوست‌داشتنی‌ترش کرده بود

فرزند دوم خانواده و متولد بیست‌وهشتم بهمن ۱۳۷۷ بود، پسر نترسی بود و حسابی هم شجاع و البته خیلی هم شوخ‌طبع، دوستانش می‌گفتند وقتی با امیررضا هستیم آن‌قدر شوخ‌طبعی دارد که تا مدت‌ها یاد حرف‌هایش که می‌افتیم، می‌خندیم. دیپلمش را در رشته مکانیک خودرو گرفت و مشغول کار شد. صدای خوبی داشت و قرآن را با لحن زیبایی می‌خواند، مادرش در مسجد آموزش قرآن داشت و پدرش هم روی ماشین سنگین کار می‌کرد، مادر بیشتر اوقات نگران امیررضا بود آن هم به خاطر سرنترسی که او داشت و برایش همیشه دعای عاقبت به‌خیری می‌کرد، بار آخر که رفته بود کربلا زیر بقعه امام حسین (ع) از آقا خواسته بود عاقبت پسرش ختم‌به‌خیر شود.

سال گذشته قسمت شد و مادر به تنهایی به پیاده‌روی اربعین رفت، از سفر که برگشت، کسالت داشت. پنج روزی می‌گذشت، اما همچنان حال خوبی نداشت، با پسر بزرگش به درمانگاه رفت و امیررضا هم به باشگاه بدنسازی رفت، آتش اغتشاشات کم‌کم در همه جای ایران شعله‌ور می‌شد، سی‌ام شهریور بود.

رستگاری به وقت ۲۴ سالگی

درگیری در خیابان معالی‌آباد شیراز بالا گرفته بود و جمعیت هم به سمت کوچه‌ای می‌رفتند که از آنجا صدای تیراندازی می‌آمد، کمی بالاتر از معالی‌آباد امیررضا از ناحیه پشت سر و سمت ریه تیر خورد و در کوچه افتاد، خلوتی کوچه باعث شده بود که کسی متوجه او نشود، خانمی که از آنجا در حال عبور بود، متوجه امیررضا شد و اورژانس را خبر کرد، اورژانس رسید و حتی عملیات احیا را هم روی امیررضا انجام داد، اما دیگر خیلی دیر شده بود.

شب‌کار بود و آن شب هم ساعت ۱۱ شب قرار بود سر کار برود، اعضای خانواده آماده برای خواب می‌شدند که کسی زنگ خانه‌شان را زد، رفقای امیررضا بودند، برادرش را صدا زدند و به او گفتند که امیررضا تیر خورده است، غافل از اینکه امیررضا ساعت‌ها بود به سردخانه بیمارستان چمران شیراز انتقال داده شده بود.

درگیری‌ها در خیابان معالی‌آباد که بالا گرفت آشوبگران او را همان‌جا نزدند. اراذل و اوباش شناسایی‌اش کردند و به دنبالش رفتند و یک کوچه بالاتر از آنجا با تیرهایی که به او زدند، شهیدش کردند.

مراسم تشییعش در حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع)، هم‌زمان با تشییع دو شهید تازه تفحص‌شده دفاع مقدس شد آن هم درست در روز شهادت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع)، بعد از آن پیکر پاک امیررضا در گلزار شهدای دارالرحمه شیراز آرام گرفت. امیررضا در ۲۴ سالگی عاقبت به‌خیر شد.

کد خبر 700104

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.