به گزارش خبرنگار ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوبهایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمعهایی که خشنترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت، به راه افتادن حرکتهای بیثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمیآمد، از پیامدهای فراخوانهایی بود که در نهایت حماقت اعلام میشد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامیها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در آستانه اولین سالگرد شهادت مردان خوشغیرت زمانمان بیشتر از آنها خواهیم گفت، امروز از شهید «حسین تقیپور» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.
غیرت «حسین» خیلی به چشم میآمد
بسیجی بود و اهل میانه و ساکن اسلامشهر، همه کارهایش برای اعزام به سوریه جور شده بود آن هم به تاریخ هجدهم آبانماه سال ۱۴۰۱، اما اعزام نشد، فتنه اغتشاشگران که در گوشه و کنار کشور جوانه زد او را ماندگار کرد تا برای حفظ امنیت مردم خدمت کند. پسر بزرگ خانواده تقیپور بود. پدرش شغل آزاد داشت و ۱۸ سال پیش به رحمت خدا رفته بود. مهربانی، دل پاکی، غیرت، ایمان، نظم و خیلی از ویژگیهای خوب دیگرش خیلی به چشم میآمد. مادر که صدایش میزد کمتر از جان و مامان جان نمیگفت. سال ۱۳۸۲ بود که ازدواج کرد و خدا به او پسری داد که حالا ۱۸ ساله شده است.
اگر کسی پشت سر کسی دیگر حرف میزد میگفت؛ مرد باش و با جرأت برو جلوی خودش حرف بزن. رفیق شهیدش ابراهیم هادی بود، حرفهای دلش را میبرد پیش شهید هادی، خیلی وقتها هم از او حرف میزد.
یکی از دوستانش برای اربعین رفته بود کربلا. روز اربعین بود که به او زنگ زد و گفت: سوغاتی چی بیاورم؟ گفت: خودت میدانی. بله حسین شهادت میخواست.
۱۷ اغتشاشگر به جان حسین افتادند
روز آخر، ساعت پنجونیم صبح راهی محل کارش شد، به همسرش گفت: مراقب پسرمان باش، سعی کن آرام باشی، اگر خوبی و بدی دیدی حلال کن، دیدار به قیامت.
ساعت دو بعد از ظهر بود که زنگ زد به خانه و به همسرش گفت که پسرش باشگاه نرود، خیابانها حسابی شلوغ است.
حوالی ساعت هشت برای بار آخر زنگ زد به خانه و از ساعت ۱۰ شب به بعد دیگر خبری از حسین نشد که نشد.
این بیخبری تا ظهر فردا ادامه داشت تا اینکه بالاخره خبر رسید، خبر، از شهادت حسین پرده بر میداشت، درست از ساعت ۱۰ شب روز گذشته، همان ساعت بیخبری.
ماجرا از این قرار بود که حسین با یکی از دوستانش، یکی از سردستههای اغتشاشات را گرفته بودند و بالای سرش ایستاده بودند تا نیروهای امنیتی برسند که قبل از رسیدن نیروها حدود ۱۷ نفر از اغتشاشگران با آجر و پنجه بوکس به جان حسین افتادند و او را از ناحیه سر مجروح و شهید کردند.
پیکر پاکش را به معراجالشهدا آوردند تا آخرین دیدارش را با خانوادهاش داشته باشد، عکس شهید ابراهیم هادی هم کنار پیکرش بود، عکس رفیقش همان رفیقی که از او شهادت خواسته بود، پیکر پاک حسین در امامزاده عقیل اسلامشهر و در جوار شهدا آرام گرفت.
نظر شما