به گزارش خبرنگار ایمنا، سیوپنجمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان در اصفهان آخرین ساعات خود را سپری میکند؛ در آخرین روز از اکرانها، از ساعات ابتدایی به پردیس سینمایی ساحل میروم، و با فرارسیدن ساعت ۱۴ انیمیشن «گانورا» آغاز میشود، اما پیش از شروع فیلم پلاکاردهای حاضر در دست بچهها توجهم را به خود جلب میکند.
روی پلاکاردها جمله «به سمت قله تا پیروزی نهایی» نقش بسته است و کودکان و نوجوانان، خود را شریک غم فرزندان فلسطین میدانند. داوران دختر به ترتیب وارد سالن میشوند و کنار دوستانشان به تماشای فیلم مینشینند، ماجرای فیلم از این قرار است که قهرمان انیمیشن پسر معلولی به نام سهیل طی ماجرایی با یک آدم فضایی از سیاره «گانورا» آشنا میشود و از طرفی کارگردان به دغدغههای محیط زیست، اکرام مقام مادر و در بخشی به تاریخ معاصر پرداخته است.
بعد از اتمام فیلم منتظر میمانم تا سالن روشن شود، سراغ بچهها میروم تا نظرشان را در مورد آنچه دیدهاند، بگویند؛ یکی دو نفرشان میگویند ما مصاحبه نمیکنیم، اما نیکای ۱۲ ساله میگوید: «فیلم قشنگی بود، سهیل در ذهنش دوست داشت همیشه قهرمان باشد، اما به دلیل ناتوانی جسمی نمیتوانست، به همین خاطر از موجودی فضایی کمک گرفت.»
در پایان فیلم تصاویری از دکتر حسابی، مریم میرزاخانی و یکی از شهدای هستهای بر دیوار اتاق سهیل نمایان است که کارگردان در پایان این افراد را بهعنوان قهرمان معرفی میکند؛ سالن تقریباً خالی میشود، اکنون نوبت خبرنگاران کودک و نوجوان است تا با حضور کارگردان و تهیهکننده فیلم نشست خبری را برگزار کنند؛ ابتدای نشست تهیهکننده توضیحاتی در رابطه با ساخت این انیمیشن میدهد و خبرنگاران هم با دقت به صحبتهای گوش میدهند و تعدادی به سرعت کلمات او را تایپ میکنند.
علمدار میگوید: «ما کمی ذهنیت علمستیز داریم، علم آنطور که باید جایگاه خود را پیدا نکردیم و سعی کردیم با برجسته کردن دانشمندان دید کودکان و نوجوانان را عوض کنیم.»
کارگردان «گانورا» با خنده رو به دختران خبرنگار میگوید: «قول میدهم ابرقهرمان فیلم بعدی من دختران باشند» که با تشویق حضار مواجه میشود.
به همراه تعدادی از خانوادهها از سینما خارج میشوم، چند قطره آب بر صورتم میچکد، بچهها با خوشحالی فریاد میزنند: «باران!»، همین چند قطره اولین باران پاییزی و نسیم خنک همراهش، فضا را زیباتر میکند؛ در این هوای بارانی زودتر از روزهای قبل به سمت جایگاهی که برای ویژهبرنامههای جشنواره تدارک دیده شده میروم، از دور صدای جیغ و خوشحالی بچهها به گوش میرسد.
بچهها اطراف عمو حمید و تنپوشها جمع شدهاند و پرانرژی آنها را همراهی میکنند، بزرگترها دوربین بهدست تمام لحظات شاد کودکانشان را ثبت میکنند؛ حدود ۱۵ دقیقه از اجرای برنامه گذشته که مجریان رادیو کودک بچهها را صدا میکنند تا به سمت آنها بروند، این بار چهار نفر از مجریان پشت بلندگوهایشان صداهای بامزه نمایشی اجرا میکنند، در آخر شعرهای زمان کودکی پدر مادرها را میخوانند که با بازخورد بسیار خوب همه آنها همراه است.
بعد از اتمام برنامهها به سمتشان میروم، ابوالفضل شریفی را بهعنوان کارگردان معرفی میکنند، میگوید: «در حاشیه سیوپنجمین جشنواره کودک و نوجوان شهرداری منطقه سه در گذر فرهنگی چهارباغ تعدادی غرفه برای تهیه کاردستی و نقاشی تدارک دیده است، در کنار آن من و چهار نفر از همکارانم هر روز رادیو کودک، روی موج کودکی را اجرا میکنیم.»
وی ادامه میدهد: «در ایام جشنواره بخشهای نمایش، داستانک و اخبار جشنواره اجرا و بیان شده است، بخشها بسیار آموزنده بود و بچهها و بزرگترها ارتباط خوبی برقرار کردند و برایشان جذاب بود.»
نزدیک اذان مغرب است که برنامه تمام میشود، به سمت سینما چهارباغ میروم تا حال و هوای پسران را در ساعات پایانی جشنواره سیوپنجم ببینم.
فیلم تمام شده است، پسران بیرون از سالن آمدهاند و هنوز پرانرژی مشغول شیطنت هستند، تعدادی از آنها مقابل بنر جشنواره جمع شدهاند و همزمان شعار جشنواره را زمزمه میکنند.
جشنواره سیوپنجم فیلم کودک و نوجوان در نوزدهم مهرماه با عکسهای گروهی داوران جشنواره به پایان میرسد، عکسی که یادگار یک هفته کنار هم بودن، تماشای فیلم و اولین تجربه داوریشان در دوران شیرین کودکی است.
نظر شما