به گزارش خبرنگار ایمنا، هرکسی برای این نقطه بهشتی اسمی انتخاب کرده است، یکی میگوید حرمالشهدا و دیگری میگوید شهدای گمنام دانشگاه، اما برای من همیشه یک اسم داشته و آن هم «نقطه امن دانشگاه» است که در همه فراز و نشیبهای روزهای دانشجویی و فضای دانشگاه، میان استرس امتحانات و یا شلوغیهای سال قبل اینجا برایم میعادگاهی بود که از تمام آن حواشی به آن پناه میآوردم.
و یکشنبهشب شانزدهمین سالگرد تدفین این نورچشمیهای دانشگاه است؛ گاهی اوقات به آنها میگویند مهمانان دانشگاه، اما در همه این سالها ما مهمان بودیم و آنها میزبان، آنها بودند که در نقطه امن دانشگاه، میزبان تمام دلهای بیقرار بوده و بر تمام زخمها مرهم شدند.
این پنج ستاره مدفون در این خاک، رازهای مگوی زیادی را شنیده، اشکهای بیشماری را سترده و گرههای زیادی را باز کردند و اواسط مهر ماه، وقت جبران تمام این برادرانگیهاست؛ تک تک کارهای این برنامه بهدست دانشجویانی انجام شده که شاید در سالروز تدفین این شهیدان، خردسالی بیش نبودند اما پس از ۱۶ سال میتوان فهمید این عشق چطور معجزه میکند.
در این مراسم که میتوان گفت در قطعهای از زمین آسمانی یعنی درست کنار حرمالشهدای دانشگاه اصفهان برگزار شده، دانشجو و دانشآموز، زن و مرد و پیر و جوان به بهانه این پنج مردی که جانشان را فدای ما کردند دور هم جمع شدند و اینجا تبدیل به نقطه مغناطیس عاشقی در میان هوای آلوده شهر شده است.
اینجا و درست میان پنج شهیدی که هر کدام از یک منطقه عملیاتی مسیرشان به اینجا ختم شده، راهیان نوری برپاست؛ اینجا دست کمی از غروب شلمچه و شرهانی ندارد؛ اینجا مادری از جنس مادر شهید «محسن رضایی» شهید مدافع امنیت اصفهانی روایتگر میدان شده و از آن شبی میگوید که محسن رفت و برنگشت و حاضران با اشکهای خود خواهر و برادران «محسنِ او» شدهاند و انگار که جای خالی او را حس میکنند.
در میان دانشگاه اصفهان، یعنی در کنار دانشکده عمران و اقتصاد قدیم، ساختمانی بلند با کاشیکاریهای فیروزهای نقطهای امن را ایجاد کرده و تک تک آجرهای این ساختمان داستانهای فراوانی را با گوشهای خودشان شنیدهاند؛ اینجا یعنی حرمالشهدای دانشگاه اصفهان میزبان تمام دلهای عاشقی است که چندین سال را در کنار آنها سپری کرده و این روزها و هر از چندگاهی برای تجدید پیمانی دیرینه در این نقطه جمع شده و عاشقی را معنا میکنند.
نظر شما