مدافعان‌ حرمی که راهشان از دفاع مقدس گذشت/ نسلی که رزقشان را از فرماندهان شهید گرفتند

شاید روزی جاماندگان از قافله شهادت که مسیر ایثار و شهادت را بسته می‌دیدند، فکرش را نمی‌کردند که روح و خون جوانان جنگ در دل‌وجان نسل‌های بعد جریان پیدا کند و درست وقتی در گوشه‌ای دیگر از تاریخ، جوانانی قد علم می‌کنند که تاریخ‌ساز می‌شوند، جایی بیرون از خاک وطن، جایی برای دفاع از ناموس اهل بیت (ع).

به گزارش خبرنگار ایمنا، داستان پر غصه جنگ از جایی شروع شد که نهال انقلاب تازه سر از خاک بیرون آورده بود و نهالی که هنوز کمر راست نکرده بود، مورد هجوم قرار گرفت، کسی اما باورش نمی‌شد که وقتی نهال انقلاب با حمله صدام به خطر افتاد، نتیجه جور دیگری رقم بخورد؛ خیلی از مردان جوان سدی شدند در برابر این مهاجم و طومار آن را در هم پیچیدند، در کنار این مردان جوان، اما مردی بزرگ با دم مسیحایی‌اش روحیه و فرهنگی را زنده کرد، که انگار در پستوی ذهن‌ها جا خوش کرده بود، فرهنگ ایثار و شهادت که در خون مردم جریان پیدا کرد و هنوز ادامه دارد.

امام خمینی (ره) جنگ را این‌طور معنا کرد: «جنگ، ما را بیدار کرد، رخوت و سستی به یک روحیه قرص و محکم تبدیل شد» جای دیگر اما این رهبر فرزانه می‌گوید: «جنگ ما را متحول کرد، تحول، تحولی است که شرق و غرب نمی‌توانند بفهمند. آن‌ها هر چیزی را در سطح مادیت اشیا ارزیابی می‌کنند که کدام پیروز شد و کدام پیروز نشد. در سطح معنویت این‌ها نمی‌توانند اصلاً تصور کنند که یک کشور ۴۰ میلیونی چه‌طور متحول شده است به یک چیزی که جوان‌هایشان را می‌دهند و گریه می‌کنند که کاش یکی دیگر هم داشتند»

مدافعان‌ حرمی که راهشان از دفاع مقدس گذشت/ نسلی که رزقشان را از فرماندهان شهید گرفتند

وقتی حسن اسمش ماندگار شد

وقتی تاریخ دفاع مقدس را ورق می‌زنیم کم نیستند جوانانی که فرمان امام (ره) را اطاعت کردند و راهی جنگ برای دفاع از میهن و اسلام شدند، در همین جست‌وجوها به سراغ غلامحسین می‌روم، شاید وقتی سال ۱۳۳۴ با مشقت به دنیا آمد، مادرش فکرش را هم نمی‌کرد روزی همین غلامحسین مردی می‌شود که سال‌ها اسمش شنیده می‌شود.

غلامحسین وقتی سال ۵۸ وارد حرفه خبرنگاری شد، هوش وذکاوتش او را به سمت سپاه و اطلاعات سپاه می‌کشاند، از آن روز اسمش حسن می‌شود و دیگر کسی در جبهه غلامحسین افشردی را نمی‌شناسند، هر چه هست حسن است، «حسن باقری.» کسی باورش نمی‌شد این جوان لاغراندام که در اتاقکی محصور ولابه‌لای کاغذهای کالک؛ هر روز اطلاعات جنگ را روی آن ترسیم می‌کند، روزی واحد اطلاعات رزمی در سپاه را تأسیس کند و فرمانده شود.

در عملیات بزرگ فتح‌المبین، حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر می‌شود و به دستور فرمانده وقت سپاه تمام کارهای خود را تعطیل و شناسایی منطقه عملیاتی بیت‌المقدس را آغاز می‌کند، حسن اما کارش را با شهادت تمام می‌کند، سال ۶۱ وقتی خرمشهر آزاد و نماد ایثار و شهادت می‌شود؛ حسن صحبت امام (ره) را از جنگ معنا می‌کند و نماد تحول است.

مدافعان‌ حرمی که راهشان از دفاع مقدس گذشت/ نسلی که رزقشان را از فرماندهان شهید گرفتند

روحیه ایثار، خونی که جریان دارد

بوی خوش ایثار و شهادت مانند عطری جوانان وطن را مست می‌کرد. روحیه‌ای که در محمد بروجردی وقتی گروه توحیدی صف را قبل از انقلاب برای مبارزه تشکیل داده بود، قلیان پیدا کرد، محمد مسئول گروه حفاظت از امام (ره) پس از ورود به ایران می‌شود و حضور در پاوه و آزادسازی این شهر زمینه‌ای می‌شود تا تیپ ویژه شهدا را تشکیل و فرماندهی کند. امام به این فرمانده ۲۶ ساله پیشنهاد فرماندهی کل سپاه را داد، اما او فقط فرماندهی تیپ ویژه شهدا را خواست، فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، فرماندهی سپاه کردستان و تربیت نیروهایی چون محمدابراهیم همت و احمد متوسلیان از اقدامات این فرمانده جوان بود، رشادت‌هایش در کردستان هنوز در خاطر مردم این خطه است و محمد «مسیح کردستان» می‌شود؛ مسیحی که در جوانی و ۲۹ سالگی زندگی را با شهادت خاتمه می‌دهد.

چه خوب شهید محمدابراهیم همت، محمد بروجردی را توصیف کرد: «تصور من این است که زمان بسیاری باید سپری شود تا بروجردی شناخته شود. شاید خون رنگین بروجردی، این بیداری را در ما به وجود بیاورد.» می‌توان به جرأت گفت حاج‌همت به درستی آینده را ترسیم کرده است، خون امثال بروجردی این روزها بیداری را در نسلی نو رقم زده است، اما وقتی در تاریخ کمی جست‌وجو کنیم با اسم‌هایی روبه‌رو می‌شویم که شاید کمتر شنیده باشیم، مسعود پیش‌بهار، جوان‌ترین فرمانده دفاع مقدس است؛ فرمانده ۱۹ ساله قرارگاه نصر و معاون حسن باقری.

هوش سرشار و قدرت بالای طرح‌ریزی‌های عملیاتی، او را در ۱۹ سالگی فرمانده جنگ تحمیلی کرد و در ۲۰ سالگی به شهادت رسید، محمود کاوه، علی چیت‌سازیان و هزاران جوان دیگر تمام نیرویشان را جزم کردند تا در راهی قدم بگذارند که زمینه‌ساز تحولاتی شگرف در میان آیندگان شد، دفاع مقدس و راه ومنش این جوانان در گوشه‌ای از تاریخ نماند و مثل خونی جریان پیدا کرد.

مدافعان‌ حرمی که راهشان از دفاع مقدس گذشت/ نسلی که رزقشان را از فرماندهان شهید گرفتند

روحیه ایثار میراثی از دفاع مقدس

شاید روزی جاماندگان از قافله شهادت که مسیر ایثار و شهادت را بسته می‌دیدند، فکرش را نمی‌کردند که روح و خون جوانان جنگ در دل‌وجان نسل‌های بعد جریان پیدا کند و درست وقتی در گوشه‌ای دیگر از تاریخ، جوانانی قد علم می‌کنند که تاریخ‌ساز می‌شوند، جایی بیرون از خاک وطن، جایی برای دفاع از ناموس اهل بیت (ع).

شاید وقتی داعش در سرش، فکر سخیف کشورگشایی را می‌پروراند، فکرش را نمی‌کرد که جوانانی در ایران مسیری را طی خواهند که روزی بزرگان صحنه دفاع مقدس پشت سرگذاشته‌اند، جوانانی که رابطه و انسشان با شهدا خط روشنی برای جان‌فشانی بود، حضور مداوم در کنار شهدا و رفتن راهی که شهدا رفتند و رسیدن به فیض شهادت در کلاس درس دفاع مقدس اتفاق افتاده بود.

چه کسی فکرش را می‌کرد روزی مصطفی صدرزاده که حالا بیشتر از هر زمان دیگر در ذهن‌ها مانده است، راهی سرزمینی شود که شاید قبل از جنگ پایش به آن هم نرسید بود. مصطفی دو ساله بوده است که جنگ تمام می‌شود، اما انگار روحیه ایثار و شهادت باقی مانده از جنگ، برای مصطفی شروعی دوباره بود.

مصطفی که در سوریه سید ابراهیم شناخته می‌شود، درست همان راهی می‌رود که حسن باقری رفت، همه ذکاوتش و تلاشش را به کار می‌گیرد تا کمر داعش را بشکند و فرمانده گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون می‌شود، رشادتش زبانزد هم‌رزمان است و وقتی تنها ۲۷ سال داشت در حلب به شهادت می‌رسد و الگویی می‌شود برای نسلی که قرار است بعد از آن در این مسیر وارد شود.

مدافعان‌ حرمی که راهشان از دفاع مقدس گذشت/ نسلی که رزقشان را از فرماندهان شهید گرفتند

خونی که هر روز و در رگ نسل‌ها می‌جوشد

مزار شهدای دفاع مقدس، مامن بسیاری از جوانان است، برای پیوستن به خیل شهدا و پا گذاشتن در مسیری که ایثار را معنا می‌کند، مزار حاج‌حسین خرازی هم از آن مکان‌های امنی است که راه‌های میانبر را برای بسیاری نشان داده است و شهید مسلم خیزاب هم راهش را از این مکان پیدا کرد، مسلم وقتی ۱۸ سال دارد پا به سپاه می‌گذارد و دنبال بالی برای پریدن است و سوریه می‌شود راهی برای پرواز، حمله داعش بهانه‌ای می‌شود تا آنچه را سال‌ها به دنبالش می‌گردد، دنبال کند، زن و فرزند بهانه نمی‌شود تا راهی سوریه نشود و سال ۹۴ به آنچه سال‌ها برایش تلاش کرد، می‌رسد.

شهید مرتضی کریمی هم شاید روزی که فرماندهی یک ناحیه مقاومت بسیج در شهرک ولی‌عصر (عج) تهران را به‌عهده داشت، تمرین مشق شهادت را می‌کرد. عرض اندام داعش خونش را به جوش آورد و دفاع از حرم بی بی زینب را بر خود واجب دانست و وارد میدان شد تا سرمشق‌هایش را عملی تمرین کند، این فرمانده گروهان در سوریه هر آنچه را از فرماندهان جنگ خوانده و شنیده بود، به تصویر می‌کشد و درست زمانی که برای نجات جان هم‌رزمانش می‌رود، به فیض شهادت می‌رسد.

این قصه همچنان ادامه دارد، شاید برکتی که امام (ره) از جنگ تحمیلی می‌گفت و کمتر فهمیده شد، این روزها با روحیه جهادی و ایثارگری در جوانانی که در مسیر شهدا قرار گرفته‌اند، معنا شده است، این روحیه که اثر ماندگار دفاع مقدس است، هر روز رشد می‌کند و در نسل‌های مختلف رویش پیدا می‌کند، دفاع مقدس و آنچه که فرماندهان جوانش در آن دوران خلق کرده و در زمان‌ها و جبهه‌های مختلف به تصویر کشیده شد، شامل مرور زمان نمی‌شود و انگار قرار نیست به تاریخ بپیوند؛ روحیه‌ای که در نسل‌های جدید هم رسوخ کرده و آرمان علی‌وردی از دل آن رویش می‌کند.

کد خبر 691369

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.