به هر حال هر چه که باشد عدهای هستند که دلشان برای تئاتر کودکان میتپد و میخواهند به جای خاله و عموهای تصنعی و خرس و خرگوشهای لوس و بی مزه با واقعیتهای زندگی رو به رو شوند.
مهدی فرشیدی سپهر از همین قماش آدمهاست او چندی پیش نمایش «من، من، من» را بر صحنه فرشچیان داشت و در جشنواره تئاتر کودک همدان نیز سال گذشته از تهران نمایش «تصمیم، تصمیم» را داشت که به حد اعلا درخشید.
فرشیدی سپهر در نوعی از تئاتر کودک کار میکند که میتوان آنرا تئاتر پست مدرن کودک نامید تئاتری که بر مبنای تفکر پایهریزی شده و مخاطب را با چالشهای ذهنی رو به رو میکند با او در مورد همین قسم تئاتر و دغدغههایش هم صحبت شدی.
شاید سئوالی کلی باشد ولی فکر میکنم چون تاکنون کسی به آن پاسخ نداده است باید در موردش صحبت کنیم به نظرت اگر بخواهیم مشکلات تئاتر کودک را در کشور دستهبندی کنیم مهمترین آنها کدام است؟
نه اتفاقا سئوال خوبی است ببین یکی از دغدغههای من در تئاتر سازی کودکان گسترش حرفهام است به شکلی که من به سراسر ایران سفر میکنم و با فعالان و کارگردانان تئاتر کودک مواجهام. همه جای ایران تئاتر کودک دارد ولی همه دچار دو بحران بزرگ هستند اول این که جایگاه اجتماعی ندارند مثلا یک اگزوز ساز مغازه دارد و شما اگر اگزوزت خراب شد به مغازهاش مراجعه میکنی ولی یک تئاتر ساز کودک پایگاه اجتماعی ندارد چون خودش تلاش نمیکند و حمایت دولتی را هم به همراه ندارد. دومین مشکل معیشت است من خودم آدمی هستم که در یک خانواده متوسط زندگی کردهام و سرمایه پدری پشتوانهام نبوده است ولی اندک اندک یاد گرفتهام که چگونه میشود روی هنر کار اقتصادی کرد و چگونه میشود به عنوان یک فعال تئاتر کودک و جدا از سودای تئاتر بزرگسال جایگاه اجتماعی به دست آورد.
فکر میکنم مثال اگزوزسازیت برای تشریح وجهه مند کردن تئاتر کودک چندان گویا نبود؟
ببین همین جوری که نگاه کنی تئاتر برای کودکان در پرتو نام تئاتر بزرگسال کشور مهجور افتاده است مثلا مادر من میگوید تئاتر کودک خوب بساز تا در تئاتر بزرگسال بتوانی رشد کنی، هیچ کس تئاتر کودک را یک بخش مختص تئاتر کودک نمیداند مردم فکر میکنند این مرحله اولی برای آن است یعنی تئاتر ساختن برای کودکان کمربند سفید است وقتی کمربند مشکی بگیری میتوانی کار بزرگسال بسازی برای همین دغدغه من و همکارانم این است که این حرفه را با همکاری سایر هنرمندان، سرمایهگذاران و ... وجهمند کنیم.
در این راه معضلی ندارید؟
در واقع در حال تحلیل هستم مردم به محض اینکه مطالب ما را میخوانند نباید در مورد این که بیمه نداریم و .. نک و ناله کنیم و من اصلا احساس بدی ندارم از کاری که میکنم.
اگر در ایران به سراغ کار کودکی تو میگویی نمیروند شاید به خاطر این است که مخاطب ندارد و ...
مخاطبان من بسیار زیاد هستند و کسانی هستند که دائما نمایشهای مرا میبینند حتی در مشاهیر تئاتر ایران که خودشان استادان و بزرگان تئاتر هستند به دیدن تئاتر من میآیند و بچههایشان را میآورند. آوردن مخاطب به سالن تئاتر به خیلی چیزهای دیگر بستگی دارد از تبلیغات گرفته تا تکنیکهای هنری ضمن این که ما وظیفه داریم چیزی بسازیم که مردم به آن احتیاج دارند بدون این که خودشان بدانند نه چیزی که مردم را راضی میکند صمد بهرنگی میگوید: «بچهها را باید از امیدها و شادیهای احمقانه ناامید کرد» باید با یچهها راجع به واقعیت حرف زد ولو اینکه واقعیت تلخی است من این روش را حفظ کردهام و هیچ گاه نگفتهام چون الآن نان در این نوع تئاتر است پس این گونه بسازم من مجموعه آموزههایی که از زندگی و جامعهام گرفتهام را برای بچهها تئاتر میکنم همه چی از نشست و برخاست گفت و گو اقتصاد و سعی میکنم فضاهایی را به وجود بیاورم که بچهها میشناستد.
فضاهایی که بچهها میشناسد؟!
نمایشی دارم به عنوان «جادوگر میدان هفت تیر» که دختری است که روزی در میدان هفت تیر ایستاده تا اتوبوس سوار شود و متوجه میشود یک جادوگر در ایستگاه اتوبوس نشسته است و هیچ کس او را نمیبیند جز دختره، با هم وارد حرف میشوند و دختر متوجه میشود این جادوگر است و جادوی جادوگری ندارد ولی یک پراید دارد. جادوگر با یک بشکن کل میدان هفت تیر را از حرکت متوقف میکند. بعد دخترک و جادوگر سوار این پراید میشوند و بالای تهران پرواز میکنند و همه چیز را میبینند شاید خیلی برایتان عجیب باشد برای بچهها خیلی عجیب است که این اتوبانها از بالا به این شکل است چرا تلفن عمومی ارتفاعش بلند است من نمیتوانم به آن برسم؟ بچهها سئوالهای زیادی دارند در مورد این سالها متوجه شدم بچهها از شنیدن قصههایی که محیطهای آن را میشناسند بیشتر لذت میبرند تا محیطهای کاملا خیالی
چه جالب!
بله مثلا اگر من یک موقعیت فانتزی خانواده سه نفری به اسم خانواده آقای احمدی را به جایی که در شهر بادکنکها اجرا کنم در خانهای نزدیک پل غدیر اصفهان اجرا کنم بچهای که میشنود این موقعیت سحرآمیز به جای یک شهر دست نیافتنی در همین شهر خودش اجرا شده برایش جالبتر است. بچهها از دیدن موقعیتهای فانتزی و خیالانگیز در موقعیتهای خودشان در کمد دیواری خودشان که نزدیک چهارراه تختی است اتفاق میافتد بیشتر هیجان زده میشوند. این را تست کنید قصه شنگول و منگول را این بار به جای این که در یک شهر خیالی تعریف کنید با مهارتی که در قصه گویی دارید جوری تعریف کنید که انگار خانه اینها نزدیک میدان نقش جهان است و اتفاقات در محیطی رخ میدهد که تماشاچیان شما آنها را حس میکنند.
امکانات زیادی این نوع تئاتر میخواهد؟
بی برو برگرد نه، این امکانات هست یک روز آقای غریبپور زمانیکه من بچه بودم در یک سخنرانی حرفی را زدند که خیلی برای من کار ساز بود ایشان گفتند امکانات تولید تئاتر سلول خاکستری مغز است آنها که میگویند امکانات نیست بهانه میآورند من تئاتر «من من من» را با همان امکاناتی ساختم که بچههای اصفهان تئاتر میسازند حتی بدون تنخواه دولتی، در واقع باید ایدهپردازی کرد در غیر این صورت محدود میشویم به یک پرچین با یونولیت که روباهه از رویش میپرد آن ور خروسه را اذیت میکند یک قوطی به جای لانه خروسه و قصهمان کوچک میشود چرا؟ چون آقا و خانم کارگردان تئاتر اندیشه نمیکنند که میتوان با ترکیب کردن امکانات با هم قصهای ساخت که در بالای کوه صفه اتفاق میافتد بچه وقتی وارد سالن میشود ببیند پرچینی درست کردیم و مردانی با لپهای گلی و زنانی با دامنهای گلدار جلویش هستند تکلیفش روشن است و میداند با چی طرف است حالا اگر بیاید در سالنی که ببیند برایش جوشکاری کردهاند چهرهها معمولی نیست و پوششها عجیب غریب نیست خود به خود وقتی که قصه شروع شود یا میزانسن شروع شود حس میکند نشسته در مطب دکتری که خیلی قویتر از یک آمپول زن معمولی است.
میثم اکبرپوری
خبرگزاری ایمنا: تئاتر نوین کودک دغدغه خیلیها در این شهر نیست یا شاید هم بهتر است بگوییم در این کشور نیست همه چیز به همان چیزهایی که در گذشته بوده محدود شده و خیلیها برایشان تئاتر کودک تفنن است و شخصیت مستقلی جدا از تئاتر بزرگسال برایش در نظر نمیگیرند.
کد خبر 68973
نظر شما