به گزارش خبرنگار ایمنا، «دروغ باید چنان بزرگ باشد که هیچ کس باور نکند کسی ممکن است آنقدر گستاخ باشد که این چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند.»
این جمله بهترین تعریف برای تکنیک «دروغ بزرگ» است که هیتلر در زمان جنگ جهانی اول یک بار از آن زخم خورد و بعد سعی کرد از همان تکنیک برای پیشبرد اهدافش در تبلیغات سیاسی استفاده کند. در این تکنیک عملیات روانی دو عنصر نقش اساسی دارد: بزرگ بودن و پرتکرار بودن. یعنی یک دروغ بزرگ برای پذیرفته شدن، نیاز دارد تا به دفعات متعدد و از زبان اشخاص مختلف تکرار شود؛ در نتیجه انکار آن بسیار سخت خواهد بود، زیرا با دروغهای بزرگ دیگر قابل توجیه است. مولفههایی که در جریان آشوبهای سال گذشته و فوت مهسا امینی به خوبی از آن استفاده و بهره برداری شد.
پس از انتشار اولین خبر مربوط به مهسا امینی در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، مهمترین عاملی که سبب برانگیخته شدن احساسات و خشم عمومی مردم نسبت به این اتفاق شد، باور به این مسئله بود که وی در اثر ضربات متعدد باتوم نیروهای امنیتی به سر از دنیا رفته است، چراکه آنقدر توسط رسانههای مختلف ضدانقلاب تکرار و از شواهد دروغین برای اثبات آن استفاده شده بود که کسی احتمال دروغ بودن آن را نمیداد.
حتی بعد از انتشار فیلم دوربینهای مداربسته که نشان میداد مهسا امینی بدون هیچ ضربهای زمین خورده است، همان رسانهها ادعا کردند که فیلم تقطیع شده و بعد از اینکه پلیس فیلم کامل جلسه را پخش کرد، مدعی شدند که ضرب و شتم او در داخل ون، یعنی جایی که دوربینی وجود نداشت، اتفاق افتاده است، یعنی دروغ اول را با استفاده از دروغهای دیگر خنثی کردند.
حتی پدر مهسا امینی در اظهاراتی اعلام کرد که دخترش هیچگونه بیماری نداشته و در ۲۲ سال گذشته شاید فقط برای سرماخوردگی ساده به درمانگاه رفته باشد، درحالیکه مدارک پزشکی منتشر شده مهسا و اظهارات دکتر مسعود شیروانی، از جراحان معروف کشور که در ۸ سالگی مهسا را عمل کرده بود، نشان میداد که این روایت صحیح نیست. در چنین شرایط و فضای غبارآلودی، انتشار تصاویر سیتیاسکن مهسا امینی توسط شبکه ایران اینترنشال و دیگر رسانهها که سعی داشتند با استفاده از آن نشانههای خونریزی مغزی را ثابت کنند، پازل این عملیات فریب را کامل کرد.
حالا یکسال بعد از این جریانات، «رضا بهروز» متخصص بیماریهای عروق مغزی در دانشگاه تگزاس سن آنتونیو که از جمله کارشناسان شبکه ایران اینترنشنال بوده و برای موارد کارشناسی در حوزه مغز و اعصاب مهمان این شبکه معاند میشده، افشا کرده است که هیچ علائمی از برخورد و ضربه در عکس سی تی اسکن مربوط به مهسا امینی نبوده است.
وی در این باره نوشته است: «در روزهای نخستین خیزش انقلابی ملت ایران، همه ما تشنه رسانهای بودیم که اخبار داخل ایران را به ما که در خارج بودیم برساند و همچنین صدای مردم ایران را انعکاس دهد. ایران اینترنشنال در این مورد پیشتاز بود و به سرعت اعتماد ملت را جلب کرد. به تدریج اما ثابت شد که این شبکه به دنبال ترویج اتنوفاشیسم، رادیکالیسم چپ و تفکر ۵۷ ی است. به مناسبت سالروز پرواز مهسا دختر ایران، لازم دانستم این داستان را برای هممیهنان تعریف کنم. به غیر از پدرم که مثل من پزشک و متخصص مغز و اعصاب است و دو نفر از دوستانم، این موضوع را تا به امروز به کسی نگفتهام.»
این فرد در ادامه این طور افشاگری میکند: «زمانی که تصاویر سیتی اسکن مهسا منتشر شد، ایران اینترنشنال ادعا کرد که عکسها توسط متخصصان بررسی شده و آنها شکست جمجمه و تورم مغز را تأیید کردهاند. حتی خود من هم که فقط دو برش از سیتی اسکن را دیده بودم، تصور کردم که تورم مغز ممکن است. سپس چند پزشک به استودیوی ایران اینترنشنال دعوت شدند تا در مورد یافتههای سیتی اسکن مهسا مصاحبه کنند. هیچکدام متخصص مغز و اعصاب یا جراح مغز و اعصاب نبودند.»
این پزشک که بیان داشته تصاویر سیتی اسکن از سوی شبکه ایران اینترنشنال به وی ارائه شده تا نظر کارشناسی بدهد، مینویسد: «تصویر را با دقت نگاه کردم. سیتی اسکن نرمال بود. یک نقص جمجمه مربوط به استخوان تمپورال راست وجود داشت که شبیه محل جراحی قبلی مغز بود. میدانستم که پدر مهسا منکر جراحی مغز یا ضربه قبلی به سر مهسا شده بود. تنها نتیجه منطقی این بود که تصاویر متعلق به شخص دیگری بود که با نام مهسا امینی به ایران اینترنشنال ارسال شده بود. با ایران اینترنشنال تماس گرفتم و به مجری برنامه گفتم به احتمال زیاد این سی تی اسکن مهسا نیست. همچنین با یکی از روزنامه نگاران برجسته ایران اینترنشنال تماس گرفتم و به او گفتم که شبکهشان توسط رژیم فریب خورده است. گفتم سیتی نرمال را برای شما فرستادهاند؛ خبرگزاری فارس هم اصالت آنها را تأیید کرده است با هدف اینکه شما را شرمسار کنند.»
وی در پایان مطرح میکند: «در آن زمان، فکر کردیم بهترین تصمیم این است که دیگر درباره سیتی اسکن صحبت نکنیم، زیرا احساس میکردیم که میتواند به جنبش انقلابی آسیب برساند.»
فرد دیگری که ظاهراً وی نیز پزشک متخصص مغز و اعصاب است در واکنش به این پست بهروز بیان میکند: « اتفاقاً من هم وقتی این CT را دیدم، هیچ چیز خارقالعادهای در آن ندیدم، و دقیقاً همین فکر را کردم که باید متعلق به شخص دیگری باشد، ولی من هم سکوت کردم، زیرا در آن لحظات و روزهای بسیار حساس، نمیخواستم تولید حاشیه یا دستاویز بکُنم که حواسها منحرف بشود.»
و بهروز نیز در ادامه پاسخ این فرد را این طور میدهد که «دقیقا من هم همین احساس را داشتم، شهرام جان. با خودم گفتم اگر این مورد را فاش کنم، به خیزش ملی ضربه بزرگی خواهد خورد.»
این اظهارات به خوبی نشان میدهد چطور با استفاده از یک تکنیک و تحریک احساسات مردم، حقیقت تحریف و کشور برای چندین ماه به صحنه آشوب و درگیری تبدیل شد، اگرچه در همان زمان نیز پزشکان دیگری این ادعاها را تکذیب کردند و بعد از مدتی نتایج تحقیقات پزشکی قانونی با حضور یک تیم بزرگ از پزشکان و متخصصان دروغ بودن این مدعی را اثبات کرد اما به لطف رسانههای مختلف، «دروغ بزرگ» کار خود را کرده بود و رسانههای منتشر کننده آن، حاضر نبودند از این حقیقت وارونه دست بکشند. برای مثال دانشنامه آزاد ویکیپدیا که علی رغم رسالت خود عمل کرده و با وجود مشخص شدن دلایل فوت مهسا امینی اجازه ویرایش خبر غلط را به کاربران نمیدهد و همچنان بر توهم توطئه معاندین در فوت مهسا امینی اصرار دارد.
البته پروژه مرگ مهسا امینی، تنها مورد استفاده از این تکنیک نبود. پس از این اتفاق و تجربه موفق مسخ واقعیت توسط رسانههای معاند و ضد انقلاب، این تکنیک به یک رویه بدل شد و در جریان کشته سازیهای بعدی، مکرراً مورد استفاده قرار گرفت. نمونه بارز دیگر آن در جریان عملیات تروریستی در ایذه بود که منجر به شهادت و زخمی شدن چندین مأمور و شهروند گردید که نام یک کودک ۹ ساله، یعنی «کیان پیرفلک» نیز در میان آنها دیده میشد. در این ماجرا که در عصر روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ اتفاق افتاد، یک صفحه اینستاگرامی ضد انقلاب پرمخاطب به نام قیام ایذه در پاسخ به پیام دایرکت یکی از مخاطبینش که نوشته بود «دوتا موتور دو ترک، رگبار گرفتن به مامورا» نوشت «دمتون گرم»
اما وقتی که چند ساعت بعد و در همان شب، وقوع این حادثه تأیید و نام قربانیان آن توسط رسانههای رسمی اعلام شد، صفحه مذکور استوری ابتدایی خود را حذف کرد و با انتشار عکس کیان پیرفلک نوشت: «لعنت به جمهوری اسلامی» تا از موج دروغ بزرگ جدید اتهام قتل کیان توسط حکومت عقب نماند. دو روز بعد فیلم منتشر شده توسط دوربینهای مداربسته، استوری اول صفحه قیام ایذه را تأیید کرد و نشان داد که دو موتور دو ترک با اسلحه به سمت دوربینهای مدار بسته در حال شلیک هستند.
این تنها دو نمونه از وقایعی بود که طی جریانات سال گذشته از طریق عملیات روانی و با حمایت گسترده مزدوران رسانهای، به یک حقیقت وارونه بدل گردید و زمینه را برای ناامنی و آشوب فراهم کرد. آشوبی که خسارتهای بسیاری به جان و مال مردم بیگناه وارد کرد و کشور را در شرایط بحران قرار داد.
نباید فراموش کرد که خلأ اطلاع رسانی به موقع توسط نهادها و ارگانهای رسمی داخلی، موضوع مهمی بود که فرصت را برای استفاده بیشتر دشمن از عملیات روانی فراهم کرد. اما آنچه بعد از یکسال به خوبی میتوان در مورد آن قضاوت کرد نقش آفرینی رسانهها و سایر ابزارها همچون دانشنامهای که رسالتش آگاهی بخشی است در اتفاقات سال گذشته است؛ آنجایی که با وجود فیلم و مستنداتی همچون سیتیاسکن و اذعان متخصصان به این که دلیل مرگ شکستگی جمجمه نبوده اجازه اصلاح اطلاعات را نمیدهد.
نظر شما