به گزارش خبرنگار ایمنا، نشریه اکونومیست در جلد این هفته خود، به تغییرات بزرگی که در آینده خاورمیانه نقش دارند و همچنین عضویت چهار کشور از این قاره در گروه بریکس اشاره کرده است. چنین دعوتی یکی از چندین و چند نشانههای تغییر خاورمیانه است.
به گفته این هفتهنامه، کشورهای ثروتمند خلیج فارس تلاش دارند خود را به عنوان قدرتهای میانه غیرمتعهد معرفی کنند. عربستان سعودی پیشنهاد میانجیگری بین روسیه و اوکراین را داده است. امارات متحده عربی که امسال میزبان اجلاس جهانی آب و هوا (COP28) است، میخواهد نقشی دوگانه به عنوان صادرکننده نفت و بازیگر اصلی در انرژی سبز داشته باشد. شش عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) که یکی از کانونهای اقتصادی جهان است از استعدادها و افراد فوق ثروتمند شرق و غرب نیرو و سرمایه جذب میکند و ثروت عظیم ناشی از فروش انرژی خود را در خارج از کشور سرمایهگذاری میکنند.
طبق گزارش اکونومیست، اقتصاد کشورهای عربی خلیج فارس یکی از ثروتمندترین و پرجنب و جوشترین اقتصادهای روی کره زمین است؛ البته به لطف قیمت بالای نفت خام برنت که در این هفته به بیش از ۹۰ دلار در ازای هر بشکه افزایش یافت. یک سرمایه کلان ۳/۵ تریلیون دلاری بدست آمده از فروش سوخت فسیلی قرار است در همه چیز، از مدلهای هوش مصنوعی خانگی و شهرهای جدید درخشان در بیابان گرفته تا پر کردن خزانههای غولپیکر داراییهای دولتی خرج شود.
اکونومیست در خصوص ارتباط این افزایش در سرمایهگذاری با موج دیپلماسی و تنشزدایی در منطقه نوشته است که رقابت میان ایران و عربستان سعودی که از سال ۱۹۷۹ ادامه داشته با مذاکره به صلح انجامیده است. جنگهای داخلی در سوریه و یمن باعث کشته شدن افراد کمتری شده است، زیرا حامیان آنها به دنبال کاهش تنش هستند. پس از پیمان ابراهیم بین اسرائیل و برخی از دولتهای عربی، عربستان سعودی در حال بررسی عادیسازی روابط با این رژیم است. نفوذ جهانی منطقه در حال افزایش است تا حدی که چهار کشور این منطقه در شرف پیوستن به کلوپ قدرتهای بزرگ بریکس هستند که خواهان سلطه کمتر غرب در امور جهان هستند.
اما اکونومیست تاکید میکند با اینکه این تغییرات آغاز فصل جدیدی را در خاورمیانه رقم میزنند، خطرات جدید و قدیمی نیز پیش رو دارد. رهبران منطقه در حال آزمایش ایدههایی هستند که در بسیاری از نقاط جهان جا افتاده است، از جمله پذیرش عملگرایی استبدادی به عنوان جایگزینی برای دموکراسی و دیپلماسی چندقطبی به جای نظم حاکم بر جهان تحت رهبری آمریکا پس از جنگ جهانی دوم. خاورمیانه همچنین جایی است که تهدیدهایی که بقیه جهان را در دهه ۲۰۳۰ تهدید میکند، ممکن است زودتر از موعد در آنجا بروز کند، از جمله گسترش سلاحهای هستهای، وقایع آب و هوایی شدید و نابرابری ثروت بیشتر زیرا کشورهای ضعیف بیشتر عقب خواهند افتاد.
این هفتهنامه در خصوص اهمیت خاورمیانه نوشته است که مهم نیست یک ابر قدرت باشید یا صاحب کسب و کار کوچک، با اینکه تنها ۶ درصد از جمعیت جهان در این منطقه زندگی میکنند، گلوگاه اقتصاد جهان در آن قرار دارد. سهم صادرات نفت خام منطقه ۴۶ درصد است که رو به افزایش است. سهمش در صادرات گاز طبیعی مایع (ال ان جی) از زمان آغاز جنگ اوکراین به ۳۰ درصد افزایش یافته و همچنان بالا میرود. همچنین به لطف جایگاه استراتژیک آن، ۳۰ درصد از تمامی محمولههای دریایی و ۱۶ درصد از محمولههای هوایی از این منطقه میگذرند. از جوانب منفی آن هم، هر گاه نزاع و آشوبی در آنجا رخ میدهد به سایر مرزها کشیده میشود و پناهجویان آن حتی سیاست اروپا را نیز تحت تاثیر میگذارند.
به گفته اکونومیست اما به هر حال دو دهۀ گذشته برای خاورمیانه خوشایند نبوده است. در سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق حمله کرد، پس از ۲۰۱۱ در سایر کشورهای خاورمیانه مداخله کرد و تلاشهای دموکراتیک به شکست و خونریزی ختم شدند. داعش سعی داشت همزمان با درگیری در جنگ داخلی با کشتار عظیم راه خلافت را برای خود باز کند. اما حالا که دعواها و جنگها فروکش کرده است، سه تغییر بزرگ خود را نمایان کردهاند.
اول از همه، منطقه باید مسئولیت بیشتری برای امنیت خود بپذیرد، زیرا اشتهای آمریکا برای مداخله نظامی از بین رفته است. علاوه بر این، الگوهای تجاری چندقطبی شدهاند: صندوق بینالمللی پول تخمین میزند که ۲۶ درصد از صادرات کالاهای خاورمیانه به چین و هند انجام میشود که تقریباً دو برابر میزان آن در سال ۲۰۰۰ و تقریباً دو برابر سهم آمریکا و اروپا از تجارت با خاورمیانه است. این بازتنظیم ژئوپلیتیکی اخیراً منجر به تمایل به تنشزدایی در درگیریهای قدیمی شد.
مورد دوم که اکونومیست به آن اشاره کرده است هدفِ گذار از سوختهای فسیلی است. گذار به انرژی تجدیدپذیر نیاز فوری به رهایی از الگوی متداول رونق و رکود نفت را برای این کشورها ایجاد میکند. همزمان اما یک انگیزه قوی برای کشورهای حوزه خلیج فارس وجود دارد که تولید سوخت فسیلی را در دهه آینده پیش از کاهش دائمی تقاضا افزایش دهند و درآمد حاصل از آن را صرف تنوع بخشیدن به اقتصادهای محلی خود کند.
به گفته اکونومیست، برخی ممکن است طرحهای جاهطلبانه و ناشی از غرور مانند پروژه عجیب عربستان برای شهر نئوم به ارزش ۵۰۰ میلیارد دلار را مسخره کنند اما تغییرات ملموس و ماندگاری نیز در منطقه انجام شده است. مشارکت زنان در بازار کار کشورهای عربی خلیج فارس رو به افزایش است. دبی همچنان مقصد مورد نظر گردشگران است و بخش اقتصاد غیرنفتی از رشد سالانه ۴ درصد و سرمایهگذاری درونمنطقهای لذت میبرد. اما جدا از چالشهای اقلیمی که اکثر کشورهای منطقه قادر به پوشش هزینه قابلسکونتسازی زیرساختهای خود نخواهند بود این مسئله وجود دارد که این نوع رهبری از بالا با توجه به وعده بهبود شرایط زندگی شهروندان تحت فشار «حسابدهی نسبت به عملکردشان» است.
بر اساس گزارش اکونومیست، پنج سال پیش محمد بن سلمان در نشستی گفته بود که «به نظر من خاورمیانه اروپای جدید است. رنسانس بعدی جهان در خاورمیانه خواهد بود.» که همسو است با روایت کلان حاضر در منطقه که خاورمیانۀ جدید بر اقتصاد متمرکز خواهد بود، نه دموکراسی یا هر نوع ایدئولوژی حواسپرتکن. اما محمد بن سلمان اولین رهبر در منطقه نیست که اینگونه بلندپروازی کند.
وضعیت فعلی شباهتهای زیادی با دهه ۱۹۹۰ دارد، آن زمان پیمان اسلو تازه بسته شده بود و به نظر میرسید فصل جدیدی در روابط فلسطین و اسرائیل در حال آغاز شدن است. جنگ داخلی لبنان متوقف شده بود و حاکمان خودکامه اردن، مصر و سوریه به دنبال آزادسازی اقتصادشان بودند. پادشاه وقت عربستان، عبدالله بن عبدالعزیز، هم وعده اصلاحات جدی و روابط بهتر با ایران داده بود.
اما متاسفانه تاریخ برنامههای دیگری در سر داشت. روند صلح میان فلسطین و اسرائیل به تدریج متوقف شد. ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق و اسرائیل به جنوب لبنان در ۲۰۰۶ حمله کرد. آن رهبران خودکامۀ درگیر مدرنسازی کشور در خصوص مدرنسازی ناکام ماندند که منجر به اعتراضات مدنی شد. و کشورهای عربی خلیج فارس اقتصادشان نفتمحور ماند، البته به جز دبی که هیچ وقت نفت زیادی نداشت.
اکونومیست در ادامه نوشته است که یکی از ویژگیهای این خاورمیانه جدید این است که نامتوازنتر از هر دوره اخیر است. کشورهای موفق در عرصه اقتصاد، مانند کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و اسرائیل، ۱۴ درصد جمعیت منطقه و ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی آن، ۷۳ درصد صادرات کالا و ۷۵ درصد سرمایهگذاری خارجی را تشکیل میدهند.
اکونومیست این گونه نتیجهگیری کرده است که این تناقض در همجواری اقتصادهای مدرن در کنار کشورهای گیر افتاده در بدبختی آشکار است، اسرائیل و فلسطین، عربستان و یمن. لبنان گرفتار بحران مالی است، مصر نیز ممکن است به همان سمت پیش برود. برندگان خاورمیانه جدید مظهر تفکر بده بستانی هستند که ممکن است آنها را ثروتمندتر کند. بازندگان خاورمیانه جدید یادآور این هستند که در دنیایی با قوانین و اصول کمتر، کسی برای نجات آنها اقدام نخواهد کرد. امید است که این آزمایش خاورمیانه جدید منفجر نشود زیرا تاثیرات ویرانگر جهانی خواهد داشت.
نظر شما