به گزارش خبرنگار ایمنا، در ساعت ۸:۴۰ چهاردهمین روز از شهریورماه سال ۱۳۶۰ انفجار مهیبی دفتر دادستان کل انقلاب اسلامی را لرزاند، شدت انفجار تا جایی بود که دیوار پشت سر آیتالله علی قدوسی جدا شده و او را از اتاقش در طبقه دوم به کف حیاط دادستانی پرت کرد، دادستان که به شدت مجروح شده بود، ابتدا به بیمارستان ۵۰۱ ارتش و سپس به بیمارستان شهدا انتقال یافت و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما تلاشها ناکام ماند و وی در نهایت به دلیل خونریزی شدید مغزی به شهادت رسید.
شهید آیتالله قدوسی در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در خانوادهای روحانی در شهر نهاوند به دنیا آمد و پس از سالها تلاش و دفاع از آرمانهای اسلام و ۳۱ ماه خدمت به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی به لقای الهی نائل آمد.
آنچه در ادامه میخوانید روایتهایی از زندگی این شهید به نقل از دوستان او بوده که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است:
دادستانی که درس اخلاق میگفت
«شهید آیتالله قدوسی اخلاق خاصی داشت، نه به عنوان یک چهره انقلابی چندان شهرتیافته بود، نه به عنوان یک استاد اخلاق و چهره عرفانی؛ آقای قدوسی همه اینها را با هم داشت، هم جزو انقلابیون حوزه بودند و از طرف دیگر هم یک شخصیت معناگرایی داشتند. یعنی واقعاً آقای قدوسی وقتی که درس اخلاق میگفتند بیشتر هم خطبههای نهجالبلاغه بیان میکردند و یک مقدار هم به دلیل اینکه پدر خانم او آیتالله علامه طباطبایی از شاگردان مرحوم قاضی به حساب میآمدند نقلقولهایی را از مرحوم آیتالله قاضی نقل میکردند، واقعاً تا یک هفته انسان تحت تأثیر بود، وقتی انسان پای درس اخلاق او مینشست احساس میکرد که گمشده خودش را پیدا کرده است. حالا هر چقدر من بگویم مؤثر بود تا کسی نچشیده نمیتواند درک بکند که چقدر مؤثر بوده است.»
سختگیری بیاندازه در استفاده از بیتالمال
شهید آیتالله قدوسی در دو امر، بیتالمال و حقالناس، بسیار دقت میکرد، از چای، نهار و امکانات اولیه هر فرد مسئول استفاده نمیکرد و تمام حسابهای دادستانی را به منزل میبرد و شخصاً به آنها رسیدگی میکرد و معتقد بود یک ریال اگر اشتباه شود باید در روز قیامت پاسخگو باشد، در حقالناس هم بسیار حساس بود تا جایی که دستور داده بود مشروبات توقیف شده را خالی کرده و شیشههای آنها را به صاحبانشان برگردانند، چون خرید و فروش و استفاده از مشروبات الکلی حرام است و میتوان آن را توقیف کرد، اما شیشههای آنها شامل حال این حکم نمیشود، برای اینکه ذرهای از راه حق منحرف نشود با احتیاط بسیار هر نوع راهی را که امکان داشت غیر حق باشد سد میکرد و به همین دلیل از پذیرفتن هر نوع هدیهای امتناع میکرد، یکی از همسایگان او نقل میکند یک بار مشاهده کردم شهید قدوسی از منزل بیرون آمد و باعجله در کوچه میدود و همراهش فرزندش در حالی که پتویی در دست دارد، حرکت میکند! پرسیدم چه شده است؟ گفت: یکی از خانوادههای زندانیان این را در منزل گذاشته و رفته است و میخواهم سریع آن را پس دهم تا این اعمال دیگر تکرار نشود.
در طول مدت تصدی دادستانی انقلاب هرگز حقوقی برای خود منظور نداشت و از امکانات و مزایای مالی که حق او بود، استفاده نکرد با اینکه جواز استفاده مشروع از این امکانات را خود به بسیاری از افراد میداد، کاملاً مراقب بود که اموال شخصی با امور بیتالمال مخلوط نشود، وقتی به سمت دادستانی منصوب شد به تهران آمد، از آنجایی که چون در این شهر منزلی نداشت، خانه یکی از روحانیون را اجاره کرده حاضر نشد در منازل مصادرهای سکونت اختیار کند، سیاست ایشان در حفظ و نگهداری اموال و امکانات بیتالمال موجب شد که بسیاری از اموال مربوط به دولت در نهایت مراقبت جمعآوری و نگهداری شود و مأموران میدانستند در صورتی که کوچکترین بیتوجهی در اینباره کنند، به سختی مورد اعتراض و توبیخ آن قاضی به خون خفته قرار میگیرند، اصرار زیادی بر نفی رفاه طلبی و از بین بردن احساس راحتی داشت و کاملاً مواظب بود افرادی را مسئول بیتالمال کند که کاملاً فهمیدهاند آنچه زیر دست آنها قرار گرفته، مربوط به محرومان است و هر ذرهای از آنها حساب و کتاب دارد و بهشدت با اسراف و مصارف بیمورد و بیهوده مخالفت میکرد.
نظر شما