ناگفته‌های نخستین فرمانده کل سپاه از ترور شهیدان رجایی و باهنر

از خردادماه سال ۱۳۶۰ و پس از عزل بنی‌صدر، پروژه «قطع رئوس نظام» توسط گروه‌های ضدانقلاب کلید خورد و جنایات تلخی همچون واقعه تروریستی هفتم تیر و هشتم شهریورماه را رقم زد تا تنها یک خیال خام را محقق کند؛ نابودی جمهوری اسلامی و انقلاب مردم ایران.

به گزارش خبرنگار ایمنا، عقربه‌های ساعت آویخته شده به دیوار دفتر نخست‌وزیری ساعت ۱۵ بعدازظهر را نشان می‌داد. طبق روال هفتگی، تعدادی از فرماندهان نظامی در جلسه شورای امنیت کشور حاضر شده بودند تا گزارش فعالیت‌های خود را به اطلاع رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت، محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر برسانند.

مرد جوانی با محاسن مشکی‌رنگ پرپشت وارد اتاق جلسه شد و سمت راست رئیس‌جمهور، مقابل نخست‌وزیر پشت میز نشست. به گفته سرهنگ محمدمهدی کتیبه که یکی از حاضران آن جلسه بود، مرد جوان ضبط صوت بزرگی را که همیشه برای ضبط مذاکرات همراه داشت، روی میز مقابل رجایی و باهنر گذاشت و جلسه به صورت رسمی آغاز شد. طبق روال معمول ابتدای هر جلسه رئیس شهربانی کل کشور وقایعی را که در طول هفته اتفاق افتاده بود بیان می‌کرد که در فلان شهرستان و فلان قسمت این اتفاقات افتاده است. در این جلسه وحید دستجردی شروع به ارائه گزارش کارش کرد. رجایی از فرمانده سپاه، که کلاهدوز بود سوالی پرسید و محمدمهدی کتیبه در رابطه با پرسش او، پاسخی را بیان می‌کرد که ناگهان انفجار مهیبی، جلسه را ناتمام گذاشت.

در شرایطی که دود و خون و آتش دفتر نخست‌وزیری را در بر گرفته بود، آن مرد جوان بدون اینکه توجهی جلب کرده باشد، از ساختمان فاصله گرفته بود. «مسعود کشمیری»، همان جوانی بود که از طریق نفوذ به عالی‌ترین سطوح امنیتی کشور، با جاسازی بمب داخل ضبط صوت همراهش، جمعی از مدیران سطح بالای کشور را به شهادت رساند و از کشور گریخت.

مجاهدین خلق (منافقین) که دو ماه قبل‌تر جنایت تلخ هفتم تیر را رقم زده بودند، مسئولیت ترور هشتم شهریورماه سال ۶۰ را نیز به عهده گرفتند تا برای اولین بار در تاریخ یک کشور، در فاصله دو ماه دو رئیس قوه و بسیاری از عالی‌ترین مسئولان یک کشور هدف ترور قرار گیرند.

ناگفته‌های نخستین فرمانده کل سپاه از ترور شهید رجایی و باهنر

هدف از این ترورها، تنها یک‌چیز بود؛ اینکه نهال نوپای انقلاب اسلامی از ریشه بخشکد، غافل از اینکه بدانند خون هر شهید، مانند خاکستر ققنوس، اکسیر جاودانگی است و غافل از اینکه مانند خمینی کبیر، دست غیب را در حمایت از انقلاب ملت ایران، دیده باشند. اینگونه شد که اگرچه داغ بزرگ‌مردانی مانند رجایی و باهنر، در قلب ملت ایران به جا ماند اما خیال واهی دشمنان برای نابودی جمهوری اسلامی و انقلاب مردم هرگز محقق نشد.

به همین مناسبت، هشتم شهریور روز مبارزه با تروریسم نامیده شده است و جمهوری اسلامی ایران بزرگ‌ترین قربانی تروریسم و صادق‌ترین پرچمدار مبارزه با تروریسم است، چراکه تاکنون بیش از ۱۷ هزار شهید ترور تقدیم انقلاب اسلامی ایران شده است که حدود ۱۲ هزار نفر از این شهدا توسط سازمان منافقین به شهادت رسیده‌اند. همچنین حدود هزار نفر از کارگران و حدود ۱۱۰ زن، توسط منافقین به شهادت رسیده‌اند. اکثر افرادی که در دهه ۶۰ ترور شده‌اند، زمان افطار و در ماه رمضان و جلوی چشم خانواده‌شان شهید شده‌اند. در میان شهدای ترور از کودک شیرخواره تا پیرمرد بالای ۹۰ سال وجود دارد. آمار مقامات و مسئولان ترور شده بسیار قابل توجه است و این مسئله اگرچه سند مظلومیت ملت ایران است اما ثابت می‌کند نهالی که با وجود تندبادهای سال ۶۰ پابرجا ماند، امروز که درخت تناوری شده نابودشدنی نیست.

در همین راستا با جواد منصوری، نخستین فرمانده کل سپاه پاسداران که آن روزهای پرآشوب را درک کرده است، به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

ایمنا: انگیزه منافقان و گروه‌های ضد انقلاب در طراحی و اجرای ترورهای سال ۶۰ چه بود؟

منصوری: سال ۱۳۶۰ نقطه آغاز اجرای طرح براندازی توسط دشمنان جمهوری اسلامی از جمله گروه‌های ضدانقلاب، تجزیه‌طلب‌ها، دولت عراق که در حال جنگ با ما بود، آمریکا و دیگر دشمنان ایران بود. به همین دلیل تقریباً از اسفند ۱۳۵۹، فضای کشور یک فضای بسیار غم‌انگیز، مشکل‌آفرین و ناراحت‌کننده بود و دشمن لحظه‌ای مردم را آرام نمی‌گذاشت، اما در عین حال با استقامت مردم و درایت مسئولان به‌ویژه تدبیر امام که بسیار تأثیرگذار بود، کشور توانست سال ۶۰ را به سلامت پشت سر بگذارد و در اواخر این سال تقریباً به ثبات رسیدیم.

تصور ضدانقلاب برای اینکه به اهداف خود برسند این بود که از آخر خرداد، با اقدامات خود مردم را به صحنه بیاورند و به این ترتیب با حضور مردم نظام را سرنگون کنند و نظام جایگزین را روی کار بیاورند اما در خرداد متوجه شدند که مردم با آنها همراهی نمی‌کنند، یعنی علی‌رغم اینکه برای اولین بار در تاریخ یک کشور رئیس‌جمهور و فرمانده کل قوای آن کشور در رأس ضدانقلاب بود، نتوانستند به اهداف خود برسند. بنابراین آخر خردادماه ۱۳۶۰ طرحی تحت عنوان «قطع رئوس نظام» در مجموعه ضدانقلاب مطرح شد.

استدلالشان هم این بود که اگر ما بتوانیم حدود ۵۰ نفر از مسئولان کشور را از صحنه خارج کنیم، جمهوری اسلامی ساقط می‌شود و از طریق کشتن مسئولان کشور می‌توانیم به نوعی کودتا کنیم. این برنامه را برای اولین بار در ششم تیر با طرح به شهادت رساندن آیت‌الله خامنه‌ای آغاز کردند که البته محقق نشد. سپس در هفتم تیر در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی دنباله کار را گرفتند که یک فاجعه بسیار بزرگ و خسارت سنگین به کشور وارد شد و شاید بتوان گفت جمهوری اسلامی نتوانست به راحتی آن را جبران کند.

ناگفته‌های نخستین فرمانده کل سپاه از ترور شهید رجایی و باهنر

اگرچه، خون شهدای هفتم تیر سال ۶۰ به همراه خون سایر شهدا، ضامن و ادامه‌دهنده مسیر نظام شد که همین موضوع، یک بحث بسیار اساسی است و ممکن است خیلی‌ها این مطلب را قبول نداشته باشند یا متوجه نشوند، اما معتقد هستم که اگر شهدای سال ۶۰ زنده بودند، شاید به اندازه شهادتشان، بسیاری از مسائل روشن نمی‌شد و شهادت این افراد، توانست مسیرهای زیادی را تغییر بدهد و ارزش‌های جدیدی خلق کند.

بعد از واقعه تلخ هفتم تیر دشمنان برنامه خودشان را ادامه دادند و برای به شهادت رساندن مسئولان کشور به واسطه یک عامل نفوذی به نام مسعود کشمیری، طرح انفجار دفتر دبیرخانه شورای امنیت که در نخست‌وزیری بود را در هشتم تیر سال ۶۰ طراحی و اجرا کردند. تصور آن‌ها این بود که با شهادت رئیس‌جمهور و نخست وزیر، کشور وضعیت نابسامانی پیدا می‌کند و دچار بلاتکلیفی و هرج و مرج می‌شود و آنها می‌توانند از این موقعیت استفاده کنند.

ایمنا: به نظر شما چه چیز توانست نقشه‌های شوم منافقین و ضدانقلاب را برهم بزند؟

منصوری: در برنامه آن‌ها این بود که این کار را می‌کنیم تا رعب مردم برای پیوستن به ما بریزد و به ما بپیوندند، اما بعد از این قضیه شاهد بودیم که در تشیع شهدا، تعداد زیادی از مردم حضور پیدا کردند، شعار دادند و درخواست انتقام و مجازات داشتند. می‌توان گفت که مردم با حضور و شعارهایشان نه تنها کل طرح را خنثی کردند بلکه مسیر را به کلی تغییر دادند، به گونه‌ای که در ظرف ۶ ماه توانستیم به ثبات برسیم و آغاز برنامه‌های جمهوری اسلامی را داشته باشیم. در همین راستا در سوم خرداد ۱۳۶۱، به یک پیروزی نظامی بی‌نظیر یعنی فتح خرمشهر رسیدیم و از سوی دیگر شاهد شروع برنامه‌های سازندگی در کشور بودیم.

نکته حائز اهمیت این است که شخصیت شهید رجایی و شهید باهنر، به لحاظ نوع خصلتی که داشتند و خدماتی را که ممکن بود از این بزرگان به دست بیاید واقعاً جبران‌ناپذیر بود، اما بعدها خداوند به نوعی تقدیر کرد و این خدمات برای ملت ایران توسط دیگران انجام شد.

لازم به ذکر است که در مورد هشتم شهریور، انواع و اقسام شایعه‌ها، فریب‌ها و دروغ‌ها ساخته شد اما علی‌رغم تمام موارد، این دو شهید بزرگوار تبدیل به اسطوره‌ای برای نظام و کشور شدند و درست همان‌طور که در جریان شهادت سردار سلیمانی شاهد بودیم حضور مردم برخلاف تصور دشمن، چطور فضای جدید و معنای ویژه‌ای خلق کرد، بعد از شهادت این افراد نیز وضعیت جدیدی به وجود آمد.

ناگفته‌های نخستین فرمانده کل سپاه از ترور شهید رجایی و باهنر

ایمنا: بعد از اتفاقی که ششم و هفتم تیرماه افتاد، چرا تشکیلات‌های امنیتی با توجه به اینکه کلاهی (عامل تروریستی نفوذی هفتم تیر) را دیده بودند و می‌دانستند که پروژه ترور مسئولان نظام توسط نفوذی‌ها در دستور کار است، به سمت افزایش تدابیر امنیتی نرفتند تا از نفوذ شخصی مانند کشمیری جلوگیری شود؟

منصوری: در این‌باره باید گفت که ما نظام نوپایی بودیم که هنوز تشکیلات ما، نه سپاه نه دستگاه‌های امنیتی و نه نیروهای مسلح، آنچنان که باید انسجام و قدرتی نگرفته بود و این یک واقعیت است.

البته باید توجه داشت که بعد از این ترورها، اقدامات زیادی صورت گرفت و محدودیت‌های زیادی ایجاد شد. در سال ۶۰ خانه‌های تیمی، سازمان‌دهی‌ها، امکانات و روابط شبکه گسترده‌ای از ضد انقلاب شناسایی شد که اگر یک دهم آن در هر کشوری بود یقیناً می‌توانست دولت آن کشور را ساقط کند، اما با اقدام به موقع بخش زیادی از آنها شناسایی و دستگیر شدند. رسیدن به مراکز این گروه‌ها موفقیت بزرگی بود و نباید دستگیری این افراد را کار ساده‌ای تلقی کرد.

باید توجه داشت یکی از ویژگی‌های شبکه نفوذ این است که ممکن است برای سال‌های طولانی شناخته نشود و بنابراین بخشی از شبکه نفوذ همچنان در بدنه دستگاه‌های ما باقی مانده است. برای مثال به‌تازگی شاهد بودیم یک نفوذی تا کجا رسیده بود و در همین سال‌های اخیر به بالاترین سطح دسترسی در کنار رئیس شورای عالی امنیت ملی ما نفوذ کرده بود که البته دستگیر و مجازات شد. پس این‌طور نیست که بتوانیم شبکه نفوذ را به‌طور کامل شناسایی کنیم و از بین ببریم اما نباید فراموش کرد که بعد از هفتم تیر سال ۶۰ موفق شدیم بیش از ۹۰ درصد مسئولان کشور را با محافظانی که گذاشته شد، از ترور نجات دهیم و اگر قرار بود به روال سابق، این مسئولان به صورت عادی رفت و آمد کنند به یقین بسیاری از آن‌ها به شهادت می‌رسیدند.

کد خبر 683854

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.