به گزارش خبرنگار ایمنا، برای کامل کردن تصویر زن در دفاع هشت ساله ملت ایران در برابر یک تجاوز جهانی، اگر نگوییم راه درازی در پیش داریم، به یقین قدمهای بزرگی هم برنداشتهایم. فهیمه بابائیانپور یکی از آن زنان ناشناخته بود که خورشید وجودش سالها در پشت ابرهای نازای تبلیغات باقی ماند و مثل نقش جهادی بقیه زنان نادیده انگاشته شد.
کتابهای «نامههای فهیمه» به دنبال معرفی این همسر شهید است، همسر شهیدی که با نامههای حکیمانه، مردی زندگیاش را برای قدم گذاشتن در مسیر جهاد همراهی میکند و به او انگیزه میدهد.
در یکی از نامههای مرحوم بابائیانپور به همسر شهیدش غلامرضا صادقزاده آمده است: «و بهنام آنکه مرگِ حتی یک پرنده، در زمانی است که از یاد او (تسبیح او) دور شود و با سلام بر یکی از عاشقان او که در حریم عاشقان، دیدارش را میطلبد.
و اما بگذار از احوالاتم بگویم که جمعه به بهشت زهرا رفتیم. ترسیدم که از آن همه نیروی جوان که در آن بهشت آباد در زیر خاک نهفته شده، روزی این خاک منفجر شود.
رفتیم و دیدیم که عاشقترینها چه کسانی بودند و چه بی ریا و چه زیبا به سوی محبوب شتافتند و دیدیم که در این راه یکی سر داده بود و دیگری از دست و پا گذشته بود و بی محابا به سویش شتافته بودند و در آن حال گروهی بر گرد قبری حلقه زدند و سرود سر دادند: «گلبرگ سرخ لالهها، در کوچههای شهر ما، بوی شهادت میدهد.»
آری در تهرانی هستیم که در آن، هر روز شاهد شهیدی از تبار حسین (ع) هستیم و این تنها حجلههای آنها بر سر کوچههاست که در انسان تکانی بهوجود میآورد.
ولی همسرم! بجنگ که امروز وظیفه تو جنگیدن است و بدان آن زمان دلم برای تو تنگ میشود که روی از جنگ بر گردانی؛ استغفر الله و تا زمانی که در پی انجام وظیفهات هستی ما راضی هستیم.
رضای مهربانم! در ثبت لحظهها بکوش و بدان که شما تاریخ فردا را میسازید. به امید آن روزی که شمشیر حق را در دست مهدی (عج) ببینیم و بتوانیم در رکابش از یارانش باشیم و خمینی را در کنار او نظارهگر باشیم.»
نظر شما