هفت دهه از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میگذرد. هر چند طرح نخست کودتا بیستوپنجم مرداد ۱۳۳۲ با شکست روبهرو شد، اما عملیات دیگری برای اجرای یک کودتای تازه آغاز شد و سرانجام در غروب بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲، کودتای آمریکا انگلیسی آن سال به وقوع پیوست و دولت محمد مصدق سقوط کرد.
طرح و نقشهای براندازانه که با برنامهریزی و حمایت مالی، هدایت سازمان اطلاعات بریتانیا، سازمان سیا و با همراهی ارتش رژیم شاهنشاهی پهلوی و با کمک حامیان شاه، پشتیبانی مخالفان محمد مصدق با هدف سرنگونی دولت قانونی مصدق در سال ۱۳۳۲ انجام گرفت.
کودتایی که در آن گروهی از مأموران مخفی سازمان سیا با شماری از افراد در داخل ایران همکاری کردند تا محمد مصدق، نخستوزیر وقت ایران را سرنگون و ژنرال بازنشسته فضلالله زاهدی را جانشین او کنند؛ به این ترتیب یک حکومت دیکتاتوری تشکیل شد که ۲۵ سال تداوم داشت و دوران سیاه پهلوی را رقم زد.
دسیسه انگلیسی آمریکایی
نوشتهاند که انگلیس به منظور بازگرداندن وضعیت گذشته و انحصاری خود بر نفت سرشار ایران، اقدام به «تحریم خرید نفت از ایران، تعقیب قضائی خرید از ایران، فراهم کردن اسباب کودتا، جلب عملیات با همکاری ایالات متحده و کاهش پایگاه مردمی دولت مصدق» کرد.
جک استراو که بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ میلادی وزیر خارجه انگلستان بود، با اشاره به سند مهمی که «دانالد ویلبر» از مهرههای اصلی کودتا ارائه داده و نقشه جامع لندن برای کودتا را هم ضمیمه پرونده کرده است، اشاره کرده و درباره هزینههای کودتا مینویسد: «نقشه ساده و سرراستی بود که خشونت و خونسردی شگفتآوری را کنار هم نشانده بود. در آغاز برآورد کرده بود که این کودتا حدود ۲۸۵ هزار دلار خرج بر میدارد که ۱۴۷ هزار و ۵۰۰ دلار را آمریکا میپرداخت و ۱۳۷ هزار دلار را sis، جدای این بودجهای یک میلیون دلاری برای حمایت پشت پرده از دولت جایگزین تدارک دیده بودند که قرار بود به فضلالله زاهدی سپرده شود.
ضمن اینکه هفتگی مبلغ یک میلیون ریال، حدود ۱۱ هزار دلار آن روز به دست عواملی برسد که با آن حمایت مجلسیون را بگیرند و آنها را با خود همراه کنند. یک مبلغ پنج میلیون دلار نیز برای اینکه به محض پیروزی کودتا به نخستوزیر تازه پرداخت شود و او را در اداره کشور کمک کند.»
عقبگرد در توسعه سیاسی
سالها پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۲۳، «مادلین آلبرایت» وزیر امورخارجه وقت آمریکا در ضمن یک سخنرانی دخالت کشورش را در کودتا به صورت رسمی تأیید کرده و گفته بود: ایالات متحده در سال ۱۹۵۳ نقش برجستهای در سازماندهی براندازی نخستوزیر مردمی ایران، محمد مصدق، بر عهده داشت. دولت آیزنهاور اعتقاد داشت که این اقدام به دلایل راهبردی قابل توجیه است، اما کودتا آشکارا موجب یک عقبگرد در امر توسعه سیاسی ایران شد. اکنون درک آن آسان است که چرا بسیاری از ایرانیان همچنان از این مداخله آمریکا در امور داخلیشان برآشفتهاند.
به اعتقاد شماری از صاحبنظران، دولت مصدق از منظر تاریخنگاری، بیشتر بر پایه اشتباهها و کوتاهیهای خود سرنگون شد و دخالت خارجی وقتی توانست محقق شود که دولت بهویژه در نیمه دوم خود به متحدان بانفوذ و مقتدر مذهبی اولیه خود و عموم مردم طرفدار آن پشت کرد و با نزدیک شدن تدریجی به نیروهای چپ، راه خودسری در پیش گرفت.
برخی نیز مدعی هستند در واقع با رد فرمان شاه، این مصدق بود که کودتا کرد و شاه به همین خاطر برای حفظ جان خود ناگزیر از فرار شد و دولت از بیستوپنجم تا بیستوهشتم مرداد کودتا کرد و بیستوهشتم مرداد یک ضد کودتا برای بازگرداندن حکومت قانون و نجات کشور از دست کمونیستها و سرکشی تودهایها بود.
در واقع این همان اتهامی است که محمد مصدق را به خاطر آن محاکمه و سپس به احمدآباد تبعید کردند و تا پایان عمر در حصر گذاشتند و دوست و همراه او یعنی فاطمی را به همین اتهام اعدام کردند.
شاه بله قربان گو
یکی از شناختهشدهترین پژوهشگران در زمینه کودتای ۲۸ مرداد، مارک گازیوروسکی و در کتاب خود با عنوان «مصدق و کودتا در تهران» مینویسد: سازمان سیا با کمک محدود انگلستان، به طراحی و کمک مالی و هدایت کودتا پرداخت. آنها زاهدی را به عنوان رهبر ظاهری کودتا انتخاب کردند و شاه را متقاعد ساختند، زاهدی را بپذیرد و از کودتا حمایت کند.
ثریا اسفندیاری هم در کتاب خاطرات خود نوشته است: «در رم رضاشاه به من گفت باید صرفهجویی کنیم، چون به اندازه کافی پول برای خرید مزرعه در آمریکا هم نداریم.» همین موضوع نشان میدهد شاه بعد از فرار در بیستوششم مردادماه آماده تشکیل زندگی تازهای همراه ثریا در آمریکا بوده است و سلطنت را در واقع تمام شده میدانسته و همین که جان خود را نجات داده بود، راضی بود.
برخی صاحبنظران هم گفتهاند ممکن است گفته شود مصدق با رد فرمان عزل کودتا کرد ولی با این فرض نادرست هم باز سلطنت شاه تمام شده بود. چندان که فاطمی درخواست اعلام جمهوری میکند و مصدق نمیپذیرد و میگوید من قرآن مُهر کردهام که به سلطنت وفادار باشم و شورای سلطنت تشکیل میدهد.
به این اعتبار سلطنت آغاز شده در بیستوپنجم شهریور ۱۳۲۰ در بیستوپنجم مرداد ۱۳۳۲ به پایان میرسد و در آن چهار روز، ایران شاه نداشت. در سفارت ایران در رُم نیز کارمندان حاضر به سرویسدهی به او نمیشوند و تنها یک نفر ریسک میکند و اتومبیل خود را در اختیار وی قرار میدهد و بعد البته صدها برابر پاداش میگیرد.
سرجمع نوشتار مذکور باید باز هم یادآور شویم که اعتماد به انگلیس و آمریکا، اعتمادی سوخته و اشتباه است. اشتباهی که مصدق کرد و چوبش را هم خورد و شاید سالها در تبعید به آن فکر کرد.
نظر شما