به گزارش خبرنگار ایمنا، جنگ با همه خشونتش مثل هر موقعیت دیگری برای خودش طنز داشت. گاهی ناخواسته و بهطور اتفاقی جریانی رخ میداد و گاهی نیز افرادی برای دادن روحیه نشاط به رزمندگان به خلق اتفاقات طنز میپرداختند.
طنازیهای رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس روایتهای کمتر دیده شده از جنگ است، روایتهایی که خنده بر لبانتان میآورد و باعث میشود از دریچه لبخند و طنازی رزمندگان به جنگ بنگرید.
سید مرتضی موسوی از رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) روایتگر یک رزم شبانه میشود، رزمی که برای آشنایی نیروهای جدید گردان موسیبنجعفر با شرایط این گردان برگزار شد.
حدود ۷۰ نفر نیروی جدید که به تازگی از استان اصفهان به جبهههای جنگ حق علیه باطل اعزام شده بودند را کارگزینی لشکر مقدس امام حسین (ع) به گردان موسیبنجعفر (ع) معرفی کرد.
محل استقرار گردان در انتهای جاده شهید قربانعلی عرب و در مجاورت هور شادگان قرار داشت، قبل از آمدن نیروهای جدید به گردان، بچهها برای دفن زبالهها، چاهی را به عمق چهار الی پنج متر در محدوده گروهان یاسر کنده بودند، هنوز سولههای جدید ساخته نشده و نیروهای گردان در سولههای قدیمی مستقر بودند.
نیروهای جدید همان روز اول نسبت به قوانین خاص گردان توجیه تا اگر برادری به هر دلیل نمیتواند خود را با شرایط گردان موسیبنجعفر (ع) یا بهعبارتی بهتر (گردان شیخها) مانند نکشیدن سیگار، واجبات به وقت، انجام مستحبات و دوری از مکروهات، پرهیز از دروغ، غیبت، تهمت، اعمال خوردن، خوابیدن و قبل از خواب، گذاشتن بلوز روی شلوار، استفاده از عطر تیروز و خواندن نماز شب خود را تطبیق دهد، بلافاصله از صف نیروهای گردان جدا و مجدد به کارگزینی لشکر جهت تعیین تکلیف معرفی شود!
قرار شد رزم شبانهای همان شب اول برگزار تا نیروهای جدید حساب کار دستشان بیاید! ساعت از یک نیمه شب گذشته بود که سر و صدای شلیک تیربارها و منفجر شدن موشک آرپیجی۷ ها به آسمان بلند شد.
فرماندهان گردان با صدای بلند به نیروها برپا داده در حالیکه اکثر چراغهای روشنایی مقر گردان خاموش و در شب تاریک و ظلمات، چشم چشم را نمیدید، تعدادی از نیروها با پای برهنه، تعدادی پوتینهای دیگران را به اشتباه کوچک و بزرگ به پا کرده و به محل میدان صبحگاه گردان آمده بودند.
شمارش نیروهای هر گروهان و دستهها شروع شد اما تعدادی حاضر نبودند! در حالیکه داخل سولهها کسی نبود! با ساکت شدن نیروها در میدان صبحگاه، صدائی از طرف چاه شنیده میشد؛ آنها آه و ناله و درخواست کمک میکردند! چندنفری در تاریکی شب به داخل چاه افتاده بودند! خلاصه بساط خنده بچههای قدیمی و جدید گردان با دیدن این صحنه فراهم شده بود، بچهها کمک کردند تا در چاهافتادگان را نجات دهند! آن شب رزم شبانه برای خود صفایی داشت در حالی که ستارگان بهخوبی پیدا و در آسمان نورافشانی میکردند.
نظر شما