به گزارش خبرنگار ایمنا و براساس یادداشتی که جمال طاهری، فعال فرهنگی به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی ردانیپور در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است: «سالها پیش وقتی درد مدرنیته به جان شهر اصفهان افتاد، موجی از تخریب خانههای قدیمی که هویت ملی و بومی اصفهان و حتی کشور بودند، به طمع برج سازی شروع شد و حالا بعد از دو دهه تنها حسرت است که از آن خانهها در گفتوگوی کارشناسان و دلسوزان باقی مانده است، حسرتی که دیگر قابل جبران نیست. آن خانهها با معماریهای منحصربهفرد و داستاندار خود دیگر وجود ندارند و بهجای آن خانههایی که فاقد هیچ ارزشی برای شهر و تمدن ایرانی اسلامی هستند، کاشته شدهاند.
اما این حسرت در عرصههای مختلف در حال تکرار است. حسرتی که معمولاً بعد از نابودی یک گنجینه ارزشمند ما را به یاد آن میاندازد. یکی از این عرصهها نابودی آثار حماسهای تاریخی و جهانی است، مانند حماسه هشت سال دفاع مقدس که هرچقدر زمان از آن میگذرد، جهانیان بیش از پیش به بزرگی آن پی میبرند.
اینکه چگونه جوانانی از این مرزوبوم و از دل این خانههای ساده و بیآلایش سر بر میآوردند و معادلات جهانی را برهم زدند؛ آن هم در روزگاری که همه دنیا نمیخواستند آنها با قدرت ایمان و خلوص نیت فعل خواستن را به ثمر برسانند.
خانهای که میتوانست موزه رزم باشد
خانه شهید عبدالرسول زرین یکی از این ابنیه بود که دو سال قبل در محله شیخصدوق تخریب شد. این شهید که اکنون در دنیا به عنوان رکورددار تکتیراندازی جهان به چهرهای شناختهشدهای تبدیل شده است، با دستان خود این خانه را ساخته بود و اگر مسئولان فرهنگی استان توجه لازم را داشتند، این خانه میتوانست به موزه جهانی حماسه تبدیل شود. موزهای که نه تنها مردم و جوانان اصفهان و کشور بلکه توریستهای مختلف از کشورهای گوناگون برای دیدن آن به اصفهان بیایند و در خانهای که آجربه آجرش توسط این قهرمان ساخته شده است، با عظمت ایمان و اعتقادات این شهید قرآنی آشنا شوند. (شهید زرین همه دستاوردهای خود را محصول اعتقادات قرآنی و ایمانی خود میدانست) اما افسوس که این خانه دیگر وجود ندارد تا از آن کمال استفاده را بتوان برد.
خانه فرمانده دلها
خانه شهید خرازی، فرمانده لشکر ۱۴ که مادر ایشان در آن سکونت دارد، از جمله مکانهایی است که هم غرور ملی را در خود دارد و هم سادگی خانه بسیجیان خمینی را به رخ میکشد. مکانی که بدون تردید محل بازدید همه علاقهمندان به این شهید بزرگوار و آموزههای اخلاقی او خواهد بود. او که بحق پیش از شهید سلیمانی در میان مردم لقب فرمانده دلها گرفته بود و نیروهایش همواره با احترام و محبتی عجیب از وی یاد میکنند.
خانهای که همه چیز در آن شروع شد
در میان آثاری که در حال نابودی است باید به خانه شهید مصطفی ردانیپور اشاره کرد، خانهای که همه چیز در آن شروع شد. در همین خانه بود که لشکر ۱۴ امام حسین (ع) پایهریزی شد و فرماندهان لشکر دور هم جمع شدند و نخستین جلسات این لشکر پر افتخار در آن شکل گرفت و در این خانه بود که نامگذاری لشکر به نام لشکر ۱۴ امام حسین (ع) توسط شهید ردانیپور پیشنهاد و اجرایی شد.
خانه شهید ردانیپور که تا چند سال قبل مادر ایشان در آن ساکن بود (مادر این شهید مفقودالاثر که همیشه چشمانتظار بازگشت پیکر فرزندش بود، با موافقت رهبری و با درخواست خود در قبر خالی فرزندش در کنار شهید خرازی به خاک سپرده شد) داستانهای جالب و معنوی زیادی دارد. این خانه بنا بر نذر مادر که پس از شفای مصطفی و زنده شدن مجدد او در شش ماهگی، هر سال ۱۰ روز شاهد روضههای خانگی بوده است، روضههایی که آیتالله ناصری تا پیش از رحلتشان در آن به صورت مداوم منبر میرفت و حتی آیتالله بهجت و آیتالله مصباح یزدی به آن رفتوآمد داشتهاند.
خانه فردی که معنویت جبهه مدیون تلاشهای او است
این خانه، خانه فردی است که معنویت جبهه تا حد بسیار زیادی به صاحب آن مدیون است. کمتر کسی میداند که شهید ردانیپور بود که مجالس توسل و ادعیه را در جبهه بنیان گذاشت، مردی که در عین حال با خرافهپردازی برخی افراد مقابله میکرد.
کمتر کسی میداند که این مصطفی بود که هر ماه فرماندهان دفاع مقدس را با خود به قم و به دیدار علما و مراجع میبرد و و این مصطفی بود که نهال بسیاری از اندیشههای عرفانی و اسلامی را در این بزرگان کاشت.
خانه شهید ردانیپور در واقع خانه یک باغبان مهدوی است که پرچم مهدویت را در حد توان خود بالا نگه داشته است. خانهای که مصطفی در گوشه حیاط آن دو اتاق برای خود و نوعروسش ساخت و با نظارت و سفارش خودش روی کمد چوبی آن اتاق نقش «یا مهدی» و «یا صاحبالزمان» را ایجاد کرده بود. نقوشی که هنوز بر پیکر این خانه خودنمایی میکند اما بازدیدکنندهای ندارد، چرا که مادر مدتی است به فرزندش پیوسته است.
هرچند مصطفی فقط چند روز بعد از ازدواجش به جبهه رفت و شهید شد، اما این خانه میتواند نور امید را در دل جوانانی که با بهانههای مختلف از امر مقدسی مثل ازدواج فرار میکنند، روشن کند.
خانهای که بوی امام زمان (عج) میدهد
این خانه داستانهای زیادی دارد اما در سایه بیتوجهی مسئولان استان ممکن است این اثر معنوی و حماسی و تاریخساز نیز به سرنوشت خانههای تاریخی تبدیل شود.
البته خانه شهید ردانیپور آنقدر بزرگ نیست که مسئولان آن را به چایخانهها و کافهها کرایه دهند. آنقدر در دسترس نیست که مجموعههای ثروتمند شهر بخواهند مصطفی و خانهاش را به نام خود مصادره کنند. اما نباید اینقدر هم مفت از بین برود.
این خانه بوی امام زمان (عج) میدهد. بوی غیرت میدهد. بوی انتظار چند دهه مادری که چشمش به در خانه سفید شد. این خانه بوی سادگی میدهد. بوی ارادهای که یک لشکر را میسازد و ایمانی که مثل گل محمدی عطرش در همه شهر و کشور پیچیده است. این خانه بوی انتظار فرج امام عصر را با خود آمیخته است.
برادر مصطفی میگوید بارها مسئولان برای بازدید از این خانه آمدهاند، اما شاید چون نشانی آن از نظر موقعیتی آنچنان در دسترس نیست، دیگر این بازدیدها تکرار نشده است. او میگوید مادرم وصیت کرده است تا نذر شفای مصطفی تا ۱۰ سال بعد از مرگش ادامه پیدا کند و ما برای همین خانه را نگه داشتهایم.
این خانه دو در دارد
نقل این خاطره نیز از برادر شهید جالب است که میگوید روزی خانه را برای فروش گذاشته بودیم، فردی که میخواست خانه را بخرد گفته بود آمدم خانه را دیدم، اما برای من مناسب نبود همان روز در خواب کسی به من گفت این خانه را بخر. این خانه دو در دارد. وقتی برای تعبیر خواب مراجعه کردم، گفتند این خانه جدا از درِ مادی یک درِ هم معنویت نیز دارد.
نظر شما