مرضیه گلابگیراصفهانی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: اسطورهها از کهنالگوها و نمادها برآمدهاند و در لایههای زیرین ذهن بشری و رؤیای جمعی انسانها پایهگذاری شدهاند. اسطورهها امیال یا آرزوهایی هستند که در یک رؤیای جمعی تحقق پیدا میکنند و توسط قوم یا گروه خاصی مشترک میشوند. این ریشه عمیق باعث میشود بهتر بتوانند با لایههای زیرین و پنهان ذهن و تخیل خلاق انسان ارتباط برقرار کنند و به این خاطر ارتباط بین آفریننده اثر، خواننده و مخاطب را بیشتر میکنند.
شیوه استفاده از اسطورهها
وی افزود: به چند صورت اسطورهها در ادبیات مورد استفاده قرار میگیرند؛ اولین شیوه، شیوه روایت مستقیم اسطوره است؛ در این حالت با بازنویسی مستقیم روایتی که از آن اسطوره داریم، داستان را مینویسیم.
نویسنده کتاب سرگذشت عشق تصریح کرد: شیوه دیگر استفاده غیرمستقیم از اسطوره است. در شیوه استفاده غیرمستقیم از اسطوره بهترین مثال آن را میتوان استفاده از فرمول سفر قهرمان در نظریه جوزف کمبل دانست و با قرار دادن روایت مدرن در این ساختار سفر قهرمان، قهرمان روایت با گذراندن هر مرحله به مرحله دیگر وارد میشود تا انتها که به پیروزی این قهرمان میانجامد.
وی خاطرنشان کرد: از این شیوه در فیلمهای قهرمانی هالیوودی بسیار استفاده شده است. در شیوه دیگر میتوان استفاده از مضمون در داستان را عنوان کرد. داستان «اولیس جویس» بهترین مثال در این گروه از داستانها است؛ در این رمان جویس با استفاده از مضمون داستانی و خط داستانی اولیس به پرداخت داستانی انسانی مدرن در روایت معاصر خود از انسان سرگردان میپردازد.
ایران را میتوان با دو گروه اسطورههای ملی و مذهبی شناخت
گلابگیر با بیان اینکه ایران را میتوان با دو گروه اسطورههای ملی و مذهبی شناخت، گفت: هیچکدام از این اسطورهها بیاهمیت یا کماهمیتتر از دیگری نیست. در هر دوره تاریخی ایران، متأسفانه جهتگیریهایی که در این خصوص انجامشد، باعث شد وجه دیگر خود را بیشتر عیان کند و در هر حالت باعث نبود تعادل در ساختار اجتماعی و نگاه مردم به هویت و اسطورهها شده است.
وی تصریح کرد: دوران قبل از انقلاب توجه بیش از اندازه به اسطورههای ملی و حذف اسطوره مذهبی باعث این ناترازیها شد و در دهههای اخیر، برعکس بیتوجهی به اسطورههای ملی، باعث از بین رفتن هویت جامعه شده است.
این نویسنده افزود: متأسفانه نامتعادل بودن دو کفه اسطورههای ملی و مذهبی کشورمان ایران، باعث دوری از اسطورهها شده است. اسطورهها بهگونهای رؤیای جمعی یک قوم هستند و فرد یا شخص خاصی آن را ایجاد نکرده است، بلکه بسته به نیاز جامعه به وجود آمدهاند. به این خاطر وقتی این نبود تعادل ایجاد شود هویت جمعی به مخاطره میافتد.
وی اظهار کرد: عزم ملی و حمایت زیادی لازم است که در همه جنبهها به موضوع اسطورهها بپردازیم که یکی از آنها ادبیات است. در این حالت نیاز جامعه و عطش جامعه، خود، ادبیات را به این سمت میکشاند.
ادبیات در بحث اسطورهها راه بهجایی نمیبرد
گلابگیر اضافه کرد: بهعنوان نویسنده فقط میتوانم بنویسیم اما ادبیات بهتنهایی راه بهجایی نمیبرد. این در حالی است که سینما و بازیهای رایانهای یکی از روشهای مدرنی است که میتواند در کنار ادبیات قدرت قصهگویی را بالا ببرد.
وی ادامه داد: زمانی که ما مشغول حذف اسطورهها و قصههای خودمان از همه بخشها بودیم فعالان این حوزه در کشورهای دیگر مشغول معرفی اسطورههای خود بودند که شاهد هستیم در این راستا موفق عمل کردهاند.
نویسنده کتاب سرگذشت عشق با بیان اینکه حذف اسطورههای ملی اشتباه بزرگی است که هویت را از مردم میگیرد، اظهار کرد: شاید اگر امروز جوان ایرانی، بهراحتی کشور را ترک میکند، به این دلیل باشد که هرکول را قهرمانی قدرتمندتر از رستم میداند و دختر ایرانی بهجای اینکه الهه آناهیتا که صاحب همه آبهای جهان استوکسی است که بعدتر در فاطمه زهرا (س) تبلور پیدا میکند و آبهای جهان به مهرش است، حالا بیشتر آتنا را میشناسد و به او اهمیت میدهد.
تبلور اسطوره توسط جامعه و نیاز مردم بستگی دارد
وی تأکید کرد: اسطورهها، نمادها و کهنالگوها به زندگی خود در رؤیای جمعی مردم ادامه میدهند فقط گاهی ضعیف و گاهی قدرتمند میشوند. این ضعف و قدرت به اسطوره بستگی ندارد به تبلور اسطوره توسط جامعه و نیاز مردم بستگی دارد. وقتی ما اسطورهها را از ذهن جمعی جامعه حذف میکنیم، یک اسطوره غریبه دیگر جای خالی آن را خواهد گرفت.
گلابگیر افزود: سال گذشته دو کتاب در این زمینه با دوستانم بهطور مشترک به چاپ رساندم. یکی کتاب پژوهشی تحت عنوان «سرگذشت عشق» که یک بررسی بین متنی روی اسطوره عشق در پنج عاشقانه ایرانی بود.
وی گفت: این کتاب را بهطور مشترک با دکتر فنایی به چاپ رساندیم. در این کتاب به بررسی پنج عاشقانه " لیلی و مجنون"، خسرو و شیرین"، "شیخصنعان و دختر ترسا"، "شهرزاد و شهریار هزار و یک شب" و "روایت یوسف و زلیخا" پرداختیم و با بررسی این پنج روایت در طول تاریخ به بررسی ویژه آن در دوره معاصر به نگاه معاصر به عشق پرداختیم و آن را بررسی کردیم.
این نویسنده اضافه کرد: در کتاب دیگر با لیلا میرباقری با شیوه داستانپردازی به اسطورهها و حذف قصهها از جامعه و پیامدهای آن در ساختار ذهنی افراد و جوانان و کودکان اشاره کردهایم. این کتاب با نام "کفشهای زرین روی پلکان معبد جنگ" با ساختاری داستانی و فانتزی به بیان روایتی مدرن و معاصر از حذف قصهها میپردازد.
نظر شما