روایت عالمی که پیشتاز مبارزه با غرب‌گرایان بود

روشنفکران غرب‌زده و فراماسون‌ها خواستار قانونی مانند قوانین کشورهای غربی بودند اما در این میان آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری که از قبل به توطئه‌های فراماسون‌ها و روشنفکران غرب‌زده پی برده بود، به تلاش خود برای اصلاح وضع موجود ادامه و در مورد قانون اساسی پیشنهادهایی به مجلس داد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شیخ فضل‌الله نوری از مجتهدان و علمای شیعه در تهران و از پیشروان جنبش مشروطه در ایران بود؛ وی از شاگردان میرزا حبیب‌الله رشتی، شیخ راضی و میرزای شیرازی در نجف بود که برای هدایت و پیشوایی جامعه ایران روانه تهران شد؛ او از جمله علمایی بود که در امر سیاست ورود پیدا کرد و حمایت از نهضت عدالتخانه، مقابله با روشنفکران غرب‌زده و فراماسون‌ها در تهیه و تصویب قانون اساسی منهای دین و شریعت، مخالفت با کیفیت حکومت مشروطه و رهبری مشروطه مشروعه از جمله اقدامات اجتماعی و سیاسی شیخ فضل‌الله بود.

شیخ فضل‌الله پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد و پس از تحصیلات ابتدایی به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آنجا ادامه داد؛ پس از آن نیز برای تکمیل دانش خود به نجف مهاجرت کرد و نزد استادان بزرگ حوزه نجف میرزا حبیب‌الله رشتی و شیخ راضی به تحصیل پرداخت و بعد از مدّتی در درس میرزای شیرازی بزرگ شرکت کرد.

هیبت استاد، طلبه جوان را آنچنان شیفته او کرد که با هجرت میرزای شیرازی به سامرا او نیز حوزه نجف را رها کرد و راهی سامرا شد؛ حضور مستمر در درس میرزای بزرگ و هشت سال حضور در درس شیخ راضی و میرزا حبیب‌الله رشتی به همراه پشتکار و مداومت در درس و تحصیل، از شیخ فضل‌الله مجتهدی برجسته و فقیهی نامدار ساخت اما پس از مدتی موقعیت حساس سیاسی و اجتماعی ایران موجب شد تا شیخ فضل‌الله با اشاره میرزای شیرازی و برای هدایت و پیشوایی جامعه ایران در سال ۱۳۰۳ (قمری) روانه تهران شود.

شیخ فضل‌الله پس از مهاجرت به تهران، با اقامه جماعت و تألیف و تدریس علوم اسلامی و حوزوی پرداخت؛ مهارت او در فقه و اصول و سایر علوم اسلامی و شناختش از مسائل روز جامعه موجب شد تا خیلی زود مورد استقبال و توجه طلاب و روحانیان قرار گیرد. «مجلس درس شیخ در تهران دارای اعتبار و اهمیّت فوق‌العاده بود و بسیاری از روحانیان به شرکت در درس او مباهات داشتند و مجتهدان بسیاری در حوزه درس او حاضر و اغلب علمای تهران از افادات علمی او بهره می‌بردند.»

شیخ فضل‌الله در کلام دوست و دشمن

مقام علمی شیخ فضل‌الله مورد توافق دوست و دشمن بود؛ او علاوه بر علوم اسلامی از دانش‌های دیگر هم اطلاع داشت و به مسائل جامعه و مقتضیات زمان آگاه بود؛ یکی از کسانی که شیخ را ملاقات کرده است، می‌نویسد: «مراتب علمی شیخ را هیچکس از دوست و دشمن منکر نبود و لکن گمان می‌کردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم قطع نظر از جنبه فقاهت از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند.»

ناظم‌الاسلام می‌نویسد: «نگارنده روزی که مشارالیه (شیخ فضل‌الله) در خانه آقای طباطبایی بود، در مجلس در ضمن مذاکره گفت ملاّی ۳۰۰ سال قبل به کار امروز نمی‌خورد. شیخ در جواب گفت: خیلی دور رفتی بلکه ملای ۳۰ سال قبل هم به درد امروز نمی‌خورد. ملای امروز باید عالِم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول را نیز بداند.»

ادوارد براون، محقق و تاریخ‌نویس نامدار می‌نویسد: «شیخ فضل‌الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف و فقیه جامع و کامل … مجتهد سرشناس و عالمی متبحر و از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود…» همچنین مهدی‌قلی هدایت نیز چنین گفته است: «مقام علمی‌اش بالاتر از (دو سید) مسندنشین (طباطبایی و بهبهانی) است. طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند.»

روایت عالمی که پیشتاز مبارزه با غرب‌گرایان بود

ابوالحسن علوی می‌گوید: «شیخ فضل‌الله از شاگردهای نمره اول حاجی میرزا حسن شیرازی معروف بود. در پایتخت مرجع امورات شرعی بود.» و فریدون آدمیت نیز نوشته است: «متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل‌الله نوری بود. از علمای تراز اوّل که پایه‌اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبایی و بهبهانی شناخته‌اند.»

احمد کسروی می‌نویسد: «حاجی شیخ فضل‌الله نوری از مجتهدان بنام و باشکوه تهران شمرده می‌شد.» و بالاخره یپرم خان ارمنی که خود عاقبت مجری حکم اعدام شیخ شد در یادداشت‌های خصوصی خود نوشته است: «شیخ فضل‌الله نوری … روحانی عالی‌قدری بود و گفته او برای توده خلق، وحی مُنزل محسوب می‌شد.»

شیخ فضل‌الله در نهضت تنباکو

شیخ فضل‌الله در نهضت تنباکو که نخستین قیام فراگیر به رهبری روحانیت بود، نقش فعّالی داشت. او نخستین عالمی بود که به حمایت از میرزای آشتیانی برخاست؛ در همین راستا وی به‌عنوان نماینده میرزای شیرازی در تهران مورد توجه مردم و روحانیان بود، به‌طوری که پس از لغو قرارداد تا وقتی که میرزای شیرازی به وسیله شیخ فضل‌الله از لغو قرارداد اطمینان حاصل نکرد، حکم حرمت استعمال توتون و تنباکو را لغو نکرد.

مبارزه با غرب‌گراها در تصویب قانون اساسی

یکی از مهم‌ترین کارهای مجلس در آن دوره تدوین قانون اساسی بود و در این باره دو دیدگاه متفاوت مطرح بود؛ روحانیان و در رأس آنها شیخ فضل‌الله خواهان قانونی بودند که بر پایه اسلام و شریعت باشد و روشنفکران غرب‌زده و فراماسون‌ها قانونی همسان قوانین کشورهای غربی می‌خواستند و این اختلاف که ناشی از دیدگاه فکری و اعتقادی آن‌ها بود، سرآغاز تفرقه بین دسته‌های مبارزان شد و در این مسیر روشنفکران وابسته و فراماسون‌ها اکثر مجلس را تشکل می‌دادند به‌طوری که تنها در بین شانزده نماینده تهران سیزده نفر آنها فراماسون بودند؛ فراماسون‌ها و دیگر روشنفکران غرب‌زده در نوشتن قانون اساسی و متمّم آن نقش مهمّی داشتند.

شیخ فضل‌الله که از قبل به توطئه‌های فراماسون‌ها و روشنفکران غرب‌زده پی برده بود، به همراه آیت‌الله بهبهانی و آیت‌الله طباطبایی در جلسات مجلس شرکت کردند تا شاید از راه نصیحت و هدایت بتوانند از تصویب قوانین غیر اسلامی جلوگیری کنند امّا نمایندگان فراماسون راه خود را ادامه می‌دادند؛ در این میان روحانیان و عالمان بزرگ حوزه علمیه نجف یعنی آیات عظام آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی نیز با اطلاعات نادرستی که از طرف مشروطه‌خواهان به آن‌ها می‌رسید به حمایت از مشروطه برخاستند.

شیخ فضل‌الله به تلاش خود برای اصلاح وضع موجود ادامه داد و در این راستا او در مورد قانون اساسی پیشنهادهایی به مجلس داد؛ ذکر مذهب جعفری به عنوان مذهب رسمی کشور و اصل نظارت فقها بر قوانین مجلس شورای ملی از جمله این پیشنهادها بود که از هوشیاری و شمّ سیاسی او حکایت داشت. با این‌همه مجلس با نظرات وی مخالفت کرد و او به نشان اعتراض مجلس را ترک کرد و از این زمان شیخ فضل‌الله مورد حملات ناجوانمردانه روشنفکران غرب‌گرا و فراموسون‌ها و دیگر ناآگاهان قرار گرفت؛ یکی از نمایندگان در مذاکرات مجلس درباره شیخ فضل‌الله گفت: چون او ریاستی پیدا نکرد، راه مخالفت پیش گرفت تا از این راه به ریاست برسد.

از آن پس مطرح‌شدن بحث آزادی مطبوعات دستاویزی برای حمله به مقدسات دینی و مذهبی شد. روزنامه کوکب دری در شماره ۱۳ سال اوّل خود نوشت: «شما مردم نادان چرا این‌قدر اعتقاد به این اشخاص دارید که در هزار و سیصد سال قبل به یزید بن معاویه یاغی شد و قشون فرستاد، خود (و) همراهانش را کشتند. حالا این مردم روضه‌خوانی می‌نمایند، خرج می‌دهند و مال خود را بی‌جهت تفریط می‌نمایند. یک جماعتی به خاک کربلا اعتقاد دارند، این خاک چه مزیت و برتری با خاک‌های دیگر دارد.»

علت مخالفت شیخ فضل‌الله با مشروطه چه بود؟

هر چند که با تلاش شیخ و حمایت عالمان نجف اصل نظارت فقها با تغییراتی به عنوان اصل دوم متمم قانون اساسی تصویب شد، شیخ فضل‌الله که شاهد توهین روزنامه‌ها به دین و ائمه معصومین (ع) بود، دریافت که هیچ تضمینی برای اصل نظارت فقها و تطبیق قوانین با شریعت اسلام وجود ندارد و اگر اکنون فکری اساسی برای این کار نشود فردا بسیار دیر خواهد بود.

وی با حکومت مشروطه مخالفتی نداشت، بحث او در کیفیت این نوع از حکومت در جامعه اسلامی ایران بود. او معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد، زیرا مردم ایران مسلمان و پیرو این دین هستند و به همین دلیل پیشنهاد کرد تا عنوان حکومت، مشروطه مشروعه باشد وی بارها گفت: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی‌دین و فرقه ضالّه و مضلّه مخالفم که می‌خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامه‌ها را که لابد خوانده‌اید که به انبیا و اولیا توهین می‌کنند.»

در آن دوران تبلیغات مشروطه‌طلبان چنان قوی و گمراه‌کننده بود که جو سیاسی و اجتماعی به‌طور کامل موافق مشروطه‌خواهان بود و همین موجب شد تا جمعی خواهان تبعید شیخ شوند و گروهی حمله به منزل او را طرح‌ریزی کنند. شیخ فضل‌الله نیز برای اینکه پیام خود را بهتر به مردم برساند با همراهان خویش به حضرت عبدالعظیم (ع) هجرت کرد و در آنجا متحصن شد؛ او در یکی از سخنرانی‌های خویش خطاب به مردم حاضر در حرم گفت:

بارها این را گفته‌ام و باز به شما می‌گویم که من در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت هیچ حرفی ندارم و هیچ‌کس نمی‌تواند این موضوع را انکار کند، بلکه برای اصلاح امور مملکت و محدودیت سلطنت و تعیین حقوق و وظایف دولت قانون و دستورالعمل لازم است. امّا می‌خواهم بدانم در مملکت اسلامی که دارای مجلس شورای ملی است، قوانین آن مجلس باید مطابق قوانین اسلام و قرآن باشد یا مخالف قرآن و کتاب آسمانی؟!

وی در ادامه قرآن کوچک خود را از جیب بیرون آورد و قسم یاد کرد که من مخالف اساس مشروطیت و مجلس نیستم بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم امّا مشروطه به همان شرایطی که گفتم که باید قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت مطابق با شرع باشد.

روایت عالمی که پیشتاز مبارزه با غرب‌گرایان بود

تحصن‌کنندگان برای بیان و توضیح مواضع و اهداف خود روزنامه‌ای به نام لایحه منتشر می‌کردند. مجلس که از افشاگری و تبلیغات آن‌ها احساس خطر می‌کرد، با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد که کلمه مشروطه نمی‌تواند چیزی مخالف با دین و احکام شرعی باشد؛ این اطلاعیه که پاسخی در حد گفتار و نوشتار به خواست‌های متحصنین بود موجب شد تا شیخ فضل‌الله و یارانش حرم را ترک کرده، به شهر باز گردند امّا این یک برنامه حساب شده برای تفرقه و از هم پاشیدن متحصنین بود و مشروطه‌خواهان در عمل همان مسیر سابق را می‌پیمودند.

شیخ فضل‌الله نیز مشغول درس و بحث علوم اسلامی شد و چون گذشته در موضع مخالفت و در سنگر مبارزه با مشروطیت اروپایی باقی ماند. شیخ و یارانش هر چند در این مرحله فعالیت علمی مخالفت با مشروطه نداشتند وجود آنها خاری در چشم مشروطه‌طلبان غرب‌گرا بود. از این‌رو با جعل تلگرام‌هایی از طرف علمای نجف شیخ را مُخّل آسایش و مفسِد معرفی کردند. جالب توجه اینکه در یکی از این تلگرام‌ها آمده بود: شیخ فضل‌الله به علت اخلال و اصلاح مسلمین از درجه اجتهاد ساقط است. این جاعلان جاهل نمی‌دانستند که علم و اجتهاد چیزی نیست که کسی بتواند آن را از دیگری سلب کند. امّا ناآگاهی جامعه کافی بود تا این تبلیغات مؤثر واقع شود. پس از آن توطئه قتل شیخ طرح‌ریزی شد و شیخ فضل‌الله مورد حمله مسلحانه قرار گرفت مجروح شد.

واکنش شیخ فضل‌الله به پناهنده شدنش چه بود؟

در ادامه و پس از سقوط و ظهور دوباره مشروطه‌خواهان، پیشنهادهای مختلفی به شیخ فضل‌الله رسید تا به جایی پناهنده شود. سعدالدوله برای او پیام فرستاد که با وزیر مختار روس و انگلیس گفت‌وگو کردم و برای شما جای مناسبی در سفارتخانه تهیه کرده‌ام تا از خطر محفوظ باشید. یاران شیخ فضل‌الله خوشحال شدند امّا شیخ بدون عکس‌العمل در مقابل این پیام «لا حول و لا قوه الاّ بالله» می‌گفت.

همچنین پیشنهاد شد که اجازه بدهید پرچم هلند را که کشور بی‌طرفی است بر بام خانه نصب کنیم تا در امان باشید. شیخ با تبسمی استهزاگونه فرمودند: باید پرچم ما را روی سفارتخانه بیگانه نصب کنند. چطور ممکن است که صاحب شریعت به من که از مبلغین احکام هستم اجازه فرماید، پناهنده به خارج از شریعت شوم؛ وی در پاسخ پیشنهاد دیگری اینچنین فرمود: آیا رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم و زیر پرچم بیگانه بروم!

محاکمه شیخ

سرانجام مشروطه‌طلبان برای انتقام از شیخ فضل‌الله به منزل وی حمله کردند و شیخ را به شهربانی بردند. شیخ فضل‌الله چند روزی در شهربانی بود و در روز سیزدهم رجب برای محاکمه او را به عمارت گلستان بردند. «مدیر نظام نوابی» از مأموران شهربانی و از محافظان شیخ فضل‌الله، ماجرای محاکمه شیخ را این‌گونه نقل می‌کند:

اعضای دادگاه شش نفر بودند که مقابل آقا روی نیمکت نشستند. شیخ ابراهیم زنجانی به عنوان دادستان دادگاه از آقا سوال می‌کرد. او در موقع محاکمه به آقا حمله و بی‌احترامی می‌کرد و یک‌بار نیز گفت: شیخ! من از تو عالم‌ترم. از مخارج تحصن سوال شد و آقا بر ایشان توضیح داد و گفت دیگر پول نداشتیم وگرنه ادامه می‌دادیم. در بین محاکمه آقا اجازه نماز خواندن خواست و آنها هم اجازه دادند. آقا عبایش را همان نزدیکی روی کف تالار پهن کرد و نماز ظهرش را خواند امّا اجازه ندادند که نماز عصرش را هم بخواند. دوباره از تحصن سوال کردند.

در بین محاکمه یپرم خان از در پایین آهسته وارد تالار شد و پشت سر آقا روی صندلی نشست. آقا متوجه او نشد. ولی چند دقیقه‌ای که گذشت حادثه‌ای پیش آمد که وضع تالار تغییر کرد. من در این وقت از آقا قدرت و شجاعتی دیدم که در تمام عمر ندیده بودم و آن وقتی بود که آقا از افراد محاکمه‌کننده پرسید: «یپرم» کدامیک از شما هستید؟ همه به احترام یپرم از سر جایشان بلند شدند و یکی از آنها با احترام «یپرم» را که پشت سر آقا نشسته بود نشان داد و گفت یپرم خان ایشان هستند! آقا همان‌طور که روی صندلی نشسته بود و دو دستش را روی عصا تکیه داده بود به طرف چپ نصفه دوری زد و سرش را برگرداند و با حالت خشم و تندی گفت: یپرم تویی؟ یپرم گفت بله و بلافاصله گفت: شیخ فضل‌الله تویی؟ آقا جواب داد بله منم! یپرم گفت: تو بودی که مشروطه را حرام کردی؟ آقا جواب داد بله من بودم و تا ابدالدهر هم حرام خواهد بود. مؤسسان این مشروطه همه بی‌دین هستند و مردم را فریب داده‌اند. پس از آن رویش را برگرداند. در آن موقع که این کلمات با هیبت مخصوصی از دهان آقا بیرون می‌آمد نفس از در و دیوار بیرون نمی‌آمد و همه ساکت و سراپا گوش بودند. تماشاچیان حاضر در تالار وحشت کرده بودند. من می‌لرزیدم و با خود می‌گفتم این چه کار خطرناکی است که آقا در این موقع انجام می‌دهد! یپرم، رئیس شهربانی و فرمانده نیروهای انتظامی است.
موضوع محاکمه شیخ فضل‌الله همین چند سوال پیرامون تحصن بود.

اعدام و شهادت

دار و مقدمات اعدام از شب قبل در میدان توپخانه فراهم شده بود. هنگامی که آقا به طرف میدان توپخانه می‌رفت نگاهی به جمعیت و بعد رو به آسمان کرد و گفت: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ.

میدان توپخانه از جمعیت موج می‌زد. نیروهای دولتی مردم را کنار می‌زدند تا راه باز شود. در این لحظه آقا به عقب برگشت و در میان جمعیت خادم باوفایش را دید و گفت نادعلی! او هم بلافاصله خود را به آقا رساند. مردم همه سراپا گوش بودند. می‌خواستند بدانند او در لحظه آخر چه کاری دارد. در این وقت آقا دست در جیب کرد و کسیه‌ای بیرون آورد و به نادعلی داد و گفت این مُهرها را خُرد کن. او در این لحظه حساس هم دوراندیش و تیزهوش است و برای اینکه پس از مرگش مشروطه‌طلبان سندسازی نکنند و از مهرها سو استفاده نکنند، دستور خُرد کردن آنها را داده است.

پس از آن آقا را روی چهارپایه قرار دادند و او از آنجا آخرین سخنان خویش را بیان کرد. سخنان او تأکیدی بر موضع اصولی و مکتبی گذشته‌اش بود. وی خطاب به جمعیت تماشاچی فرمود: خدایا! تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم. خدایا! تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می‌گویم که مؤسسان این اساس بی‌دین هستند و مردم را فریب داده‌اند. این اساس مخالف اسلام است. محاکمه من و شما بماند پیش پیغمبر اسلام. او با وجود ضعف و پیری و بیماری آخرین سخنان خویش را با شجاعت و شهامت کم‌نظیری بیان کرد و تنها ایمان و عشق به یک هدف مقدس است که موجب می‌شود شخصی اینچنین در مقابل مرگ و شهادت ایستادگی کند.

روایت عالمی که پیشتاز مبارزه با غرب‌گرایان بود

قبل از اینکه ریسمان دار را به گردن وی بیندازند، یکی از مشروطه‌خواهان برای او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید! شیخ فضل‌الله گفت: من دیشب پیامبر (ص) را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب مهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد و بعد از چند لحظه طناب دار را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای وی عقب راندند و طناب را بالا کشیدند؛ در پای دار مشروطه‌طلبان شادی می‌کردند. شیخ فضل‌الله در راه حمایت از شریعت، سر و جان فدا کرد.

کد خبر 677298

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.