به گزارش خبرنگار ایمنا، علاقه زیادی به فوتبال داشت و از هر فرصتی برای پا به توپ شدن استفاده میکرد اما صدای اذان هم که بلند میشد، بازی را رها میکرد تا به نماز اول وقت برسد.
برای حسنآقا بقیه احکام دینی هم به همین صورت بود و همه میدانستند که او چه اهتمام زیادی نسبت به این مسائل دارد. حسنآقا دوست داشت نیروهایش هم توجه زیادی به این امور داشته باشند، برای همین به روشهای مختلف تلاش کرد تا بدون هیچ اکراه و اجباری آنها را همراه با خود کند. یکی از همرزمانش روش بسیار جالب شهید طهرانیمقدم برای نماز اول وقت را اینطور روایت میکند:
قرار بود موشکی را در فضای باز تست کنیم. موقع تست باران گرفت.
به حاجحسن گفتم: «بگذاریمش برای بعد.» او مخالفت کرد و گفت: «این تست باید الان انجام گیرد، حتی اگر نتیجهاش منفی باشد.»
اتفاقاً نتیجه تست مثبت شد.
بچهها از خوشحالی همدیگر را در آغوش میگرفتند. حاج حسن مثل عادت همیشگیاش شروع کرد به خواندن دو رکعت نماز شکر.
بعد از نماز شروع کرد برای بچهها سخنرانی کردن. توی ذهنم بود که حتماً میخواهد از پاداش نیروها برایشان بگوید؛
اما مطلب دیگری گفت: «بچهها حالا که این تست با موفقیت انجام شده؛ یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد. پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول بدهیم، نمازمان را اول وقت بخوانیم.»
بعداً فهمیدم با توجه به اینکه بعضی وقتها در کارهایمان زمان را از دست میدادیم و معطوف کار بودیم و یکی از بچهها به حاجحسن در خصوص توصیه به بچهها برای نماز اول وقت سفارش کرده بود.
البته همه فهمیدیم که حاجحسن این حرف را برای ما میگفت؛ وگرنه نماز او همیشه اول وقت بود.
نظر شما