به گزارش خبرنگار ایمنا، گاهی در پیچ وخم زندگی روزمره یادمان میرود که برای بعضی از رزمندگان این آب و خاک، جنگ در سال ۱۳۶۷ تمام نشد و هنوز ادامه دارد. برخورداری از سهمیه دانشگاه در ذهنمان تداعی میشود، اما فراموش میکنیم که عدهای از فرزندان این مرزوبوم مجبور شدند بعد از جنگ مبارزه دیگری را با درد و رنج و مشکلات گوناگون آغاز کنند.
گاهی یادمان میرود، افرادی در همین پس کوچههای شهر و در کنارمان زندگی میکنند که در نگاه اول شاید آسیب جسمی چندانی از صدمات جنگی متحمل نشده باشند، اما سالها است که از درون ویرانههای جنگ را با خود حمل میکنند.
جانبازانی که از ناحیه اعصاب و روان آسیب دیدهاند، معضلاتی مضاعف با مظلومیتی دوچندان دارند که بسیاری از ما حتی یارای تحمل ذرهای از رنجهایشان را نداریم، رنجهایی که نه تنها این عزیزان بلکه خانوادههایشان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
حمله موج در جانبازان اعصاب و روان، غیرقابل پیشبینی و مخرب است
زهرا اسماعیلی از جمله زنانی است که زندگی خود را وقف جانباز کرده و اسوه صبر و زنی نمونه برای خانواده، همسر و فرزندانش است. زهرا خانم دو فرزند دارد. از زندگیاش با جانباز که میپرسم، میگوید: میدانی موج یعنی چه، چیزی که یکدفعه میآید، آوار میشود و بر میگردد اما خرابههایش باقی میماند. حمله موج در جانبازان اعصاب و روان هم دقیقاً به همین صورت است، غیر قابل پیشبینی و مخرب.
وی که نزدیک به ۴۰ سال در کنار یک جانباززندگی کرده است، با اشاره به شرایط خاصی که بر خانهای یک جانباز اعصاب و روان حاکم است، میافزاید: «لحظاتی که همسرم خواب است، نباید هیچ کاری انجام بدهم، نباید ظرف بشویم یا جارو کنم یا حتی پریز برق را خاموش کنم یا حتی درست استراحت کنم. کوچکترین صدا و استرسی باعث میشود او از خواب بپرد و حمله شروع شود، حملاتی که گاه کوچک و گاهی بزرگ هستند.
زهرا خانم با بیان اینکه بیخوابی و بدخوابی یکی از بزرگترین مشکلات این دسته از جانبازان است، ادامه میدهد: موج انفجاری که در جنگ بر آنها اثر کرده و شاید آنهارا با شدت پرت کرده است، الآن هم همینطور عمل میکند، آنهارا از عالم واقعیت و سلامت به جاهایی پرت میکند که در تصور ما نیست. این مواقع ما ظاهر حمله را میبینیم نه باطن آن را!! گاهی تشنج میکنند، دهانشان کفآلود میشود و گوشهای میافتند، اما ما باید آرام باشیم و اگر توانستیم قرصهایشان را بدهیم و منتظر بمانیم، حمله قدری فروکش کند و به درمانگاه هم که مراجعه میکنیم به قدر یک آمپول آرامبخش مداوا میکنند و میگویند: این که حالش بد نیست، این از ما هم سالمتر است! و این گونه چرخه ادامه پیدا میکند.
۴۰ تا ۴۵ هزار جانباز اعصاب و روان در کشور
بر اساس آمارهای موجود بین ۴۰ تا ۴۵ هزار جانباز اعصاب و روان در کشور وجود دارد که بیش از هفت هزار نفر از آنان احتیاج به مراقبتهای شدید پزشکی و مددکاری دارند. اگر تعداد جانبازان اعصاب و روان شناسایی نشده و خانوادههایشان را نیز لحاظ کنیم، با جامعهای چند ۱۰ هزار نفری مواجه هستیم که آسیبها و معضلات خاص خود را دارند، از سوی دیگر با گذشت زمان و ادامه ناراحتیهای مزمن بیماران اعصاب و روان و مضافاً مصرف درازمدت داروهای اعصاب، هر روز به تعداد آن دسته از جانبازانی که نیاز به بستری شدن در آسایشگاههای روانی دارند، اضافه میشود.
جانبازان اعصاب و روان به چهار دسته کلی تقسیم میشوند، افرادی که به دلیل قرار گرفتن در برابر موج انفجار، به بخشی از ساختار مغزی آنها آسیب وارد شده و از بیماری اعصاب و روان رنج میبرند، کسانی که در دوران دفاع مقدس یا بلافاصله پس از جنگ و یا به مرور زمان و افزایش سن به بیماری پیتیاسدی (PTSD) یعنی اختلال استرس پس از حادثه مبتلا میشوند، زیرا دیدن و یادآوری حوادث تلخ جنگی بر روان آنها تأثیر گذاشته و همچنان پس از سالها با آن دست بهگریبان هستند.
رزمندگانی که فعالیتهای جهادی سخت و دشوار (مانند مسئولیت در توپخانه یا آرپیجی) داشتند و به دلیل صدای بلند سلاحهای پرتابی، سیستم شنوایی و عصبی آنها دچار آسیب شده و افرادی که قطع عضو شدهاند و از بسیاری از امکانات محروم بودهاند و همین امر آنها را در چارچوب خانه منزوی و به مرور زمان برای آنها اختلالات روان ایجاد کرده جز جانبازان اعصاب و روان محسوب میشوند.
روشهای تعیین جانبازی، نقص جدی دارد
ابراهیم جمشیدیان با وجود این که بازنشسته شده است اما هنوز نگران اوضاع و احوال بیمارانی است که سالها از آنها پرستاری کرد، بیمارانی که معتقد است، در روزهای که کشور به جانفشانی آنها نیاز داشت، بدون هیچ چشمداشتی به جبههها شتافتند تا کسی نگاه چپ به این خاک نداشته باشد.
جمشیدیان مشکل اول جانبازان اعصاب و روان را مربوط به تعیین درصد جانبازی این قشر میداند و میگوید: درصد قابل توجهی از این افراد که در زمان دفاع مقدس برای اخذ درصد جانبازی اقدام نکردند و یا مدارک معتبر نداشتند، اصلاً جانباز محسوب نمیشوند و یا از درصد جانبازی بسیار پایینی برخوردارند.
وی میافزاید: روشهای کنونی تعیین درصد جانبازی از لحاظ علمی نواقص جدی دارد، زیرا اکثر جانبازان اعصاب و روان از اختلال استرسی پس از حادثه رنج میبرند که در اکثر موارد در کوتاه مدت و در زمانی که ایثارگر در جبهه بوده، خودش را نشان نمیدهد و ماهها و بلکه سالها پس از آنکه فرد از صحنه جنگ دور بوده است، آغاز میشود.
جمشیدیان ادامه میدهد: در خصوص جانبازان شیمیایی هم وجود دارد و علائم اولیه با عوارض درازمدت همخوانی ندارد با این وجود، متأسفانه در اکثر موارد، درصد جانبازی بر اساس علائم اولیه تعیین میشود که بههیچوجه با ماهیت و روند وخامت بیماریهای اعصاب و روان همخوانی ندارد به همین دلیل اکثر این افراد درصد جانبازی زیر ۲۵ درصد دارند و از خدمات اجتماعی لازم برای خود و خانوادههایشان محروم هستند.
مراکز درمانی پاسخگوی نیازهای جانبازان اعصاب و روان نیست
وی با بیان اینکه چالش دوم جانبازان اعصاب و روان مربوط به امور لجستیک و نبود بیمارستانها و مراکز مناسب برای مراقبتهای درازمدت از آنهاست، میگوید: اکنون در حدود ۱۰ بیمارستان تخصصی روانپزشکی در کشور از سوی بنیاد شهید به جانبازان خدمات ارائه میدهند اما گزارشهای واصله حاکی از آن است که تعداد مراکز درمانی و خدماتی در کشور پاسخگوی نیازهای جانبازان اعصاب و روان و خانوادههای آنان که هر روز هم به میزان مشکلاتشان افزوده میشود، نیست مسئله این است که با وخیمتر شدن وضعیت روحی و جسمی بیماران اعصاب و روان این افراد نیازمند مراقبتهای تخصصی بیشتری میشوند که مستلزم بستری شدن آنها است.
جمشیدیان با بیان اینکه بیشتر خانوادههای این قشر از جامعه پس از چند سال دیگر قادر به مراقبت از آنها نیستند، میافزاید: به همین دلیل هر روز بیشتر شاهد افزایش درخواستها برای آسایشگاه و بستری شدن جانبازان اعصاب و روان هستیم، اما متأسفانه تعداد آسایشگاههای مناسب برای این افراد بسیار کم است و بودجه لازم هم به مراکز موجود تخصیص داده نمیشود. برخی از آسایشگاههایی که پذیرای این افراد بودهاند در چند سال اخیر، به دلیل چالشهای بیمهای بنیاد شهید با نهادهای بیمهگر طرف قرارداد، عذر آنان را خواسته و جانبازان را به منازل خود بازگرداندهاند.
به گزارش ایمنا، سالها از پایان جنگ تحمیلی میگذرد و برای قشرهایی از مردم بهویژه نسلهای جدید، وقایع دفاع مقدس به رخدادی تاریخی تبدیل شده که گاهی حقایقی از آن را میشنوند، مدتی تأمل میکنند و گاه از آن به سادگی میگذرند؛ در مقابل اما، آنها که با پیامدهای جنگ هشت ساله آشنا هستند، به خوبی میدانند دفاعجانانه از این سرزمین و حفاظت از وجب به وجب این خاک، به راحتی فراهم نشده است و صدها هزار انسان به صورت مستقیم و میلیونها نفر به طور غیرمستقیم، هنوز درگیر پسا رخدادهای جنگ هستند و با آن روزگار میگذرانند.
نظر شما