به گزارش خبرنگار ایمنا، «ریسباف» بازماندهای از مجموعه کارخانههای نساجی اصفهان است که در سال ۱۳۱۴ تأسیس شد و اصفهان را به یکی از قطبهای نساجی کشور تبدیل کرد و حتی تولیدات آن بیرون از مرزهای ایران نیز طرفدارانی داشت. در آن دوران، ۱۰ کارخانه مهم در دو سوی حاشیه زایندهرود شکل گرفت که عبارتاند از کارخانههای «پشمباف»، «نختاب» و «رحیمزاده» در حاشیه شمالی و کارخانههای «نور»، «وطن»، «زایندهرود»، «شهرضای جدید»، «صنایع پشم»، «بافناز» و «ریسباف» در حاشیه جنوبی زایندهرود بودند. این کارخانهها دارای ساختار ویژهای بودند که نمایانگر معماری صنعتی ایران در آن دوره است و از دیدگاه کارشناسان میراث فرهنگی حفظ بخش مهمی از این گنجینه با تغییر کاربری و استفاده بهینه، میتوانست سرمایه مهمی برای نسلهای بعدی باشد.
در چند دهه اخیر، بسیاری از آنها که در شمار بناهای شاخص صنعتی، تاریخی کشور بودند تخریب شدهاند. البته بخشی از کارخانهی «پشمباف» به صداوسیمای جمهوری اسلامی مرکز اصفهان و بخش باقیمانده از کارخانه «صنایع پشم» (کوشک میانی و سردر ورودی) به دبیرخانه شورای اسلامی شهر، تغییر کاربری داد و تداوم فعالیت در کارخانه «نختاب» (دخانیات امروزی)، بخشهایی از این بنای صنعتی را از خطر تخریب نجات داد.
اما موضوع کارخانه ریسباف متفاوتتر از سایر کارخانههای دهه ۲۰ به بعد است، مجموعهای بکر با وسعت هفت هکتار که در باغ صفوی اصفهان قرار گرفته است و همین موضوع اهمیت تاریخی این مجموعه را نسبت به سایر کارخانهها بیشتر میکند. این کارخانه یکی از آخرین نمونههای معماری صنعتی اصفهان است که برای نجات خود از قطعهقطعه شدن و تخریب، در انتظار اجرای طرح موزه منطقهای اصفهان است و با خبر واگذار شدن این مجموعه به میراث فرهنگی برای تبدیلشدن به موزه، موج جدیدی از امید برای احیای این مجموعه ارزشمند تاریخی برای فعالان میراث فرهنگی و دوستداران تاریخ و فرهنگ اصفهان ایجاد شد که البته این موج با تردیدهایی هم همراه بود.
از اینرو خبرگزاری ایمنا اقدام به برگزاری میزگردی تخصصی تحت عنوان «مجموعه ریسباف و آنچه باید کرد؟» با حضور علیرضا ایزدی، مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان اصفهان، حسین مسجدی، اصفهانپژوه و عضو هیئتعلمی دانشگاه، محمد عربمعمار و علی عطریان، معماران و اساتید دانشگاه، مهدی تمیزی، هنرمند و صاحبنظر هنری، حضور برخط رضا دبیرینژاد، کارشناس و صاحبنظر در حوزه موزه و موزهداری و بهنام ابوترابیان، پژوهنده منظر فرهنگی ایران کرد، که در بخش اول این میزگرد که پیشتر منتشر شد که میتوانید مشروح آن را از این قسمت مطالعه کنید، به بررسی نحوه تبدیلشدن ریسباف به موزه منطقهای و سازوکاری که اداره کل میراث فرهنگی با مشارکت شهرداری اصفهان برای تبدیل کردن این مجموعه به موزه در نظر گرفته است، پرداخته شد.
در بخش دوم این میزگرد ضمن بررسی آفتهای پیش روی این مجموعه برای تبدیلشدن به موزه منطقهای به مسئلهیابی، نحوه سیاستگذاری و اقدام برای تبدیلشدن مجموعه ریسباف به موزه پرداخته شده است که مشروح صحبت صاحبنظران را در ادامه میخوانید.
پیگیری برای واگذاری کامل ریسباف به میراث فرهنگی باید مستمر و مداوم باشد
حسین مسجدی، اصفهان پژوه و عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان اظهار کرد: با توجه به شناختی که از وضعیت موجود ریسباف دارم، برای من هنوز باورکردنی نیست که بانک ملی بدون مخالفت یا ایجاد موانع قانونی بخواهد این مجموعه را به میراث فرهنگی برای تأسیس موزه یا هر استفاده فرهنگی دیگری واگذار کند، از همه متولیان امر که میتوانند در موضوع واگذاری ریسباف از بانک ملی به میراث فرهنگی مؤثر باشند، انتظار میرود پیگیر این امر بهصورت مداوم حتی بهصورت هفتگی باشند.
وی افزود: مصوب شدن احیای کارخانه ریسباف بهعنوان موزه و واگذاری آن به وزارت میراث فرهنگی توسط کمیسیون اصلی حقوقی نهاد ریاستجمهوری اقدام ارزشمندی است، اما تجربه ثابت کرده است، موضوعاتی که در کمیسیونها و جلسات اینچنینی مصوب میشود، اگر پیگیری و استمرار لازم از سوی متولیان امر و مسئولان آن استان صورت نگیرد، در اجرا به مشکل میخورد.
ریسباف در معرض آفتهای پنهان و آشکار
این اصفهانپژوه تأکید کرد: مجموعه ریسباف و واگذاری آن موضوعی بسیار مهم و ضروری است، درواقع این موضوع در معرض آفتهای پنهان و آشکاری قرار دارد که از مهمترین آنها، ولع بسازوبفروشها است، زیرا این قشر اقداماتی مخربی در این مجموعه عظیم تاریخی و صنعتی انجام دادند، این قشر از جهل برخی مدیران وقت استفاده کردند و به ثروتهای انبوه رسیدند؛ بهخوبی میدانیم که بسازوبفروشها مجموعه کارخانههایی که در محدوده چهارباغ بالا بود را در آن زمان متری ۱۵۰ هزار تومان معامله کردند و بخش اعظمی از این کارخانهها که بخشی از هویت و تاریخ شهر اصفهان را در معرض خرید و فروش گذاشتند و تبدیل به ساختمانهای اداری و مجتمعهای مسکونی کردند.
درب مجموعه ریسباف باید به روی شهروندان باز شود
مسجدی ادامه داد: من معتقد هستم، اگر میراث فرهنگی اراده کند که درب مجموعه ریسباف را برای بازدید مسئولان و شهروندان باز کند، یک مرحله از خطر بسازوبفروشها رها خواهد شد، درواقع با بازگشایی درب مجموعه ریسباف هم مسئولان و هم شهروندان به اهمیت و ارزش این مکان پی میبرند، متأسفانه برخی مسئولان و شهروندان آگاهی لازم از مجموعه ریسباف و ارزش آن را ندارند و بسیاری فکر میکنند ریسباف یک مجموعه صنعتی همچون مجموعههای صنعتی دیگر در نقاط مختلف شهر اصفهان است.
وی اضافه کرد: اصفهان شهری است که هنوز در آن آثار تاریخی متعلق به دوران ساسانی وجود دارد، بهعنوان مثال اصل پل خواجو متعلق به دوره ساسانی است و تحولات تاریخی بسیاری در این بنا اتفاق افتاده است که اکنون بهعنوان پل خواجو آن را میشناسیم. در اثر ناآگاهی برخی مدیران از ارزش بناها، بهراحتی این میراث کهن تخریب میشود
فقدان موزه به معنای واقعی در شهر اصفهان حس میشود
وی اظهار کرد: هدف از بیان مواردی که گفته شد این بود که بر این مسئله تأکید کنم که کارخانه ریسباف در معرض خطر است و متأسفانه مرحله اول این خطر برای ریسباف سالهای گذشته اتفاق افتاد، مرحله اول خطر این بود که تمام ماشینآلات آن به بانک فروخته شد و جالب اینکه بانک هم این ماشینآلات را نفروخته است، بلکه افرادی که در مجموعه بانک فعالیت میکردند آنها را فروختند. اگر بخواهیم تکتک ماشینآلات ریسباف را که تاریخ تحول صنعتی شدن اصفهان را رقم زدهاند، دوباره برگردانیم، در عمل غیرممکن است. هرکدام از این ماشینآلات بهنوعی یک شیء ارزشمند تاریخی بودند، میلیاردها تومان از فروش این ماشینآلات به دست آمد اما دریغ از آنکه یک ریال از این مبلغ که به جیب بانک رفته باشد.
مسجدی افزود: باعث تأسف است در شهری با قدمت ساسانیان، هنوز یک موزه به معنای واقعی نداریم. باعث تأسف است که بگوییم در محوریترین مکان گردشگری اصفهان یعنی خیابان سپه مکانی را سالها قبل به نام موزه احداث کردند که فضای آن با چند مجسمه دایناسور شکسته تزئین شده است، کجای این کار موزهسازی است؟ متأسفانه فقدان موزه به معنای واقعی در شهر اصفهان حس میشود.
مدیریت ریسباف باید هیئتامنایی باشد
وی گفت: شهرداری باید در بحث تبدیل ریسباف بهعنوان موزه مشارکت داشته باشد اما این نهاد بهتنهایی نمیتواند در این حوزه ورود کند زیرا سیاستها با تغییر مدیریت شهری در هر دورهای تغییر میکند، به همین جهت نیاز است در کنار شهرداری چند نهاد دیگر مشارکت داشته باشند زیرا ریسباف جدا از بحث ارزش تاریخی، از لحاظ موقعیت جغرافیایی و انعطاف در نوع کاربری ویژه است. مجموعه مواردی که گفته شد باعث میشود که از مسئولان و متولیان امر بر لزوم سیاستگذاری و اتخاذ راهبرد صحیح برای این مجموعه بیشتر فکر کنند و مانع ورود جریانها و افراد سودجو همچون بسازوبفروشها به این حوزه شوند.
این اصفهانپژوه گفت: به نظر من بانک ملی بهراحتی این ملک ارزشمند را واگذار نمیکند، هرچند بانک ملی، دولتی است اما همچون بانکهای دیگر در مرحله اول مزایا و منافع خود را در نظر میگیرد، ضمن اینکه مسئولان بانک ملی همچون برخی از مسئولان اصفهان شناخت و آگاهی کامل نسبت به اصفهان و پیشینه این شهر و آثار آن ندارند و همین امر باعث شده است که روزبهروز بافت تاریخی ارزشمند اصفهان در حال از بین رفتن باشد.
وی تأکید کرد: به نظر من ابتدا مسئولان و متولیان امر باید تلاش کنند که مجموعه ریسباف بهطور کامل از زیرمجموعه بانک ملی خارج و به میراث فرهنگی واگذار شود، سپس درهای در این مجموعه برای بازدید مسئولان و شهروندان باز شود و درنهایت روند ایجاد موزه در این مجموعه فازبندی شود. علاوه بر موارد فوق میراث فرهنگی برای مجموعه ریسباف باید به فکر ایجاد یک تشکل هیئتامنایی باشد که با تغییر مدیران در سیاستگذاریها به این مجموعه خللی وارد نشود، این مدل موفق و امتحان شده در شهرهایی همچون پاریس و روم است که توانستهاند بافتهای تاریخی خود را حفظ کنند درواقع برای بافتهای تاریخی این دو شهر هیئتامنایی وجود دارد که با تغییر مدیران و مسئولان شهر خللی در تصمیمگیری و اجرای اقدامات برای حفظ بناها و بافتهای تاریخی شهر ایجاد نمیشود.
لزوم تفکر به ماهیت پروژه ریسباف
محمد عرب، از معماران اصفهان اظهار کرد: مجموعه ریسباف فرصتی است که قبل از اینکه وارد فاز طراحی و عملیاتی شود، درباره چرایی و ماهیت آن باید فکر شود. متأسفانه در خصوص چرایی و ماهیت بسیاری از پروژهها در این شهر فکر نشده است، به همین جهت میطلبد برای مجموعهای همچون ریسباف که نزدیک به پنج دهه است درگیر مباحث مختلف حقوقی برای تبدیلشدن به یک مجموعه فرهنگی است، بیشتر فکر شود.
وی افزود: یکی از حلقههای مفقوده که در بسیاری از پروژههای کشور طی این سالها با آن مواجه هستیم، این است که نمیدانیم ایجاد این پروژه چه تأثیری بر زندگی شهروندان و جامعه مخاطب آن دارد.
این معمار تصریح کرد: اصفهان و اصفهانی دو مقوله درگیر با یکدیگر هستند، یکی از بزرگترین مسائلی و مشکلاتی که ما در حوزه "معماری و شهر" به آن رسیدهایم، این است که اصفهان را جدا از اصفهانی در نظر گرفتهایم، از زمانی که اصفهان را نصفجهان تعریف کردیم و ما معماران با رویکرد کالبدی و از بالا به پایین به مسائل نگاه کردیم، جامعه و معماری را از یکدیگر جدا کردیم و اصفهان را فقط از منظر کالبدی در قالب شاهکار دوره صفویه در نظر گرفتیم، درصورتیکه که این دوره بخشی از این تاریخ و هویت شهر است نه تمام آن.
وی تأکید کرد: من فکر میکنم مسئله بسیار مهمی که امروز به آن روبهرو هستیم، از دست دادن باورمان نسبت به آن چیزی است که بودهایم و داشتهایم. ما نمیدانیم کجای این جهان قرار داریم و مهمتر از همه نتوانستهایم جایگاه و پلتفرم معاصری برای خود تعریف کنیم و همین امر باعث شده است که دچار خودباختگی شویم.
ریسباف یک روایت از صدها روایت شهر اصفهان است
عرب اضافه کرد: قبل از اینکه بخواهیم در خصوص تبدیلشدن ریسباف به موزه، اقدام عملیاتی شود، باید این مسئلهشناسی صورت گیرد که ریسباف چیست؟ ریسباف به واسطه نگاه معمارانه همکاران من بهغلط بهعنوان یک کارخانه و مجموعه از بنا و کالبد شناخته میشود، در صورتی که ریسباف یک روایت از صدها روایت این شهر است که اتفاقاً بسیاری از داستانها در آن نهفته است. این کارخانه تا امروز داستانها و روایتهای گوناگونی را به خود دیده است که این داستانها و روایتها بخشی از هویت شهر اصفهان را شکل میدهد. به همین جهت میطلبد جدا از نگاه کالبدی و معمارانه از این زاویه به کارخانه ریسباف نگاه شود و در مسئلهیابی این نوع نگاه لحاظ شود.
وی ادامه داد: باید ریسباف را یک متن چندلایهای دید و خارج از پارادایم موجود و نگاه صرفاً کالبدی، به این مجموعه نگاه کرد تا به خوانش دیگری از تاریخ این شهر دست پیدا کنیم. همین امر یکی از ضرورتها در مسئلهیابی مجموعه ریسباف است، درواقع این تعاریف هستند که میتوانند بسیاری از رویکردها را بسازند.
در موضوع تبدیلشدن ریسباف به موزه نباید محدود به تعریف و کارکرد شد
این معمار گفت: در موضوع تبدیلشدن ریسباف به موزه نباید محدود به تعریف و کارکرد شد، چون میتواند خوانشهای غلط و سوءتفاهم ایجاد کند. موزه یکی از موضوعاتی است که بهواسطه تجربیات بسیار سطح پایین و عقبافتاده تعبیر غلطی از آن داریم، موزه همچنان برای ما گورستان اشیا و محلی است که یک سری آثار در آن حفظ میشود که این نوع نگاه و رویکرد، یک نگاه کلاسیک مربوط به دهه ۲۰ است.
وی اضافه کرد: باید هر اتفاقی نسبت خود را با آینده و وضعیت معاصر پیدا کند، جای موزه در اصفهان است و اتفاقاً این موضوع در شهری اهمیت دارد که با هزاران مسئله درگیر است، بهطور قطع مسئله آب، مسئلهای نیست که در اتاقهای دربسته به آن پرداخته شود، بستر پرداختن به مسائلی همچون آب، فرونشست و تمام بحران و چالشهایی که ما در شهر اصفهان با آن مواجه هستیم، موزه است اما موزهای که بتواند به معنای یک فضای پویا و زنده باشد.
نسبت موزه ریسباف با من شهروند اصفهانی چیست؟
عرب افزود: موزههای هنرهای معاصر اصفهان، هنرهای تزئینی و تاریخ طبیعی در مجموع ۲۲ هزار مترمربع است، چهلستون را هم اگر با همان نگاه موزهای در نظر بگیریم، مساحت تمام این موزهها در مجموع بالغبر هفت هکتار میشود، یعنی معادل مساحت مجموعه ریسباف، اما موقعیت این موزهها بهواسطه قرارگیری در مرکز تاریخی اصفهان، استراتژیکتر از ریسباف است، در حالی که این فضاها نقشی در زندگی یک اصفهانی ندارد، به همین جهت باید این پرسش اساسی را از خود بپرسیم که نسبت موزه ریسباف با شهروند اصفهانی چیست؟
وی ادامه داد: به نظر من گردشگری علیرغم نکات مثبتش میتواند آفتهایی برای ما به وجود آورد، ما به پدیدهها با نگاه صرفاً گردشگری بنگریم، درصورتیکه مقدم بر آن باید این پدیدهها را در چارچوب شهروند اصفهانی تعریف کنیم. باید بررسی شود که در تبدیلشدن مجموعه ریسباف به موزه به چه اندازه نسبت داشتن آن با شهروند اصفهانی رعایت میشود؟ مخاطب این موزه گردشگران هستند یا شهروندان اصفهانی؟ و مهمتر از همه، قرار است با تأسیس موزه چه فضای یکبارمصرف دیگری همچون بعضی موزههای شهر اصفهان برای شهروندان ایجاد کنیم؟
این معمار تأکید کرد: متولیان امر در حوزه تبدیل کردن ریسباف به موزه باید این پرسش اساسی را از خود بپرسند که امروز میخواهیم چهکنیم که هفت هکتار مجموعه ریسباف با هفت هکتار موزههای دیگر اصفهان فرق داشته باشد؟ برخورد درست با ریسباف امکان و فرصت نیست بلکه یک ضرورت است. امروز ریسباف یکی از معدود و آخرین فرصتهای ما برای مطالعه، شناخت و آگاهی نسبت به آنچه هستیم است.
وی تصریح کرد: بسیاری از پروژهها در استان اصفهان و کشور در قالب ساختار قرارداد خدمات مشاوره معماری تعریف شده است، پروژههای مختلفی در شهر اصفهان شکلگرفته و هزینههای سنگینی را به این شهر متحمل کرده است که این هزینهها فقط مالی نبوده است بلکه هزینههای زمانی، زیستمحیطی و سایر موارد نیز بوده است. وقتی نتایج این پروژهها را بررسی میکنیم، درخواهیم یافت که بسیاری از این پروژهها یا به اتمام نرسیدهاند یا در صورت اتمام هیچ نتیجه مثبتی برای این شهر و شهروندان نداشتهاند علتیابی این مسئله، یکی از راهکارهای مؤثری است که میتواند از تبدیلشدن پروژه ریسباف به سرنوشت این پروژهها پیشگیری کند.
ریسباف به جای موزه، تبدیل به کارخانه خلاقیت شود
بهنام ابوترابیان، پژوهنده منظر فرهنگی ایران اظهار کرد: بیش از یک دهه است که در مورد محصولات فرهنگی ایران مطالعه و تحقیق میکنیم و در این راستا کتب مختلفی هم منتشر شده است. ما در شهر و منطقهای به نام اصفهان که قدمت طولانی و عمیق دارد، زندگی میکنیم که دارای فرهنگ خاص و پیشینه تاریخی است.
وی با بیان اینکه اصفهان از جمله شهرهایی است که از ویژگی منحصربهفرد تاریخی، فرهنگی و هنری برخوردار است، خاطرنشان کرد: ما در گذشتهای که میتوانیم معتقد باشیم عصر باشکوه اصفهان است، اطراف منطقه چهارباغ بالا که ویژگی اصلی آن این بود که با زایندهرود مرتبط و در حال فعالیت است یک مجموعه خیابان ساختیم که اطراف آن را باغ فراگرفته بود.
وی با بیان اینکه اصفهان در گذشته قطب نساجی کشور به شمار میرفت، افزود: در سده اخیر ما این رویکرد را کنار گذاشتیم و در منطقه چهار باغ بالا کارخانهای ساختیم که میخواست نساجی را به روش و شیوه جدید احیا کند و با صنعت نساجی بهروز، تعامل داشته باشد که در نهایت کارخانه ریسباف ایجاد شد.
ابوترابی ادامه داد: این کارخانه دو دهه فعالیت میکند و بعد از آن ورشکست میشود و در حال حاضر نیز فقط ما شاهد ورشکستگی این مجموعه بزرگ هستیم. روزگاری اصفهان شهری بود که قطب تولید فولاد جوهری در جهان بهشمار میآمد، این فولاد جوهری یکی از مهمترین و خاصترین فولاد بود که فقط برای شمشیرسازی از آن استفاده میکردند.
پژوهنده منظر فرهنگی ایران گفت: ما میتوانیم فرصتهایی را مطرح کنیم که مردم به این نتیجه برسند که اصفهان با پیشینه، ظرفیت و استعدادهایی که دارد، چگونه میتواند در آینده سرنوشت ایران و جهان نقشآفرینی کند.
وی با اشاره به ایجاد موزه جدید و کارکردهای آن گفت: در ابتدا باید توجه داشته باشیم که موزه چه کارکردی میتواند داشته باشد و نقش آن در ترویج فرهنگ ما چیست؟ اگر بخواهیم موزهای همچون موزه ملی تهران یا موزه چهلستون اصفهان بسازیم نیز به نظر من این کار ضرورت نخواهد داشت و کار درستی نخواهد بود. بلکه باید به جای موزه، این مکان را به یک کارخانه خلاقیت تبدیل کنیم، به عبارتی باید موزهای بسازیم که در آن بازاندیشی و تجدیدنظر کرده باشیم و با مشارکت شهروندان و نخبگان مکانی را ایجاد کنیم که به کارکرد موزه اختصاصی اصفهان نزدیکتر شود.
ادامه میزگرد روزهای آتی منتشر میشود.
تهیه و تنظیم: کورش دیباج دبیر سروس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا
نظر شما