درس شجاعت و مردانگی از آقاابراهیم هادی

در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم؛ ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود. در همین حین مسئول آموزش وارد سنگر شد؛ با کلی معذرت‌خواهی گفت: خیلی شرمنده‌ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباهی افتاد داخل اتاق شما! گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، یکی از کتاب‌هایی که در بین خوانندگان ایرانی به خصوص جوانان با استقبال زیادی روبه‌رو شد، کتابی بود که به مجموعه خاطرات درباره زندگی شهید ابراهیم هادی اختصاص داشت، شهیدی که در جریان عملیات والفجر مقدماتی و در منطقه فکه آسمانی شد و پیکرش در همان جا ماند. کتاب «سلام بر ابراهیم» در دو جلد به رشته تحریر در آمد که جلد نخست آن ۶۹ خاطره درباره شهید مفقودالاثر ابراهیم هادی به همراه یک زندگی‌نامه مختصر است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «قبل از عملیات مطلع‌الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو و موقعیت عملیاتی برگزار شد. از قضا بیرون محوطه سربازان در حال برگزاری دوره‌های مختلف آموزشی بودند.

من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه‌ای در یکی از سنگرها حضور داشتیم.

اواسط جلسه بود، که ناگهان از پنجره، یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقاً وسط سنگر افتاد. از ترس رنگم پرید. همان‌طور که نشسته بودم سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم! بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه‌ای خزیدند.

لحظات به سختی می‌گذشت، اما صدای انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه‌لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود، گفتم:

«آقا اِبرام …!»

بقیه هم یکی‌یکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می‌کردند. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم؛ ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود.

در همین حین مسئول آموزش وارد سنگر شد؛ با کلی معذرت‌خواهی گفت: خیلی شرمنده‌ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباهی افتاد داخل اتاق شما!

گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد.»

کد خبر 670921

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.