۱۰۰۰ گلوله در یک دقیقه / جزیره مجنون در آتش می‌سوخت

«به خاطر تحریم‌هایی که شده بودیم، از نظر مهمات، امکانات و ادوات نظامی کمبودهای زیادی داشتیم. فکر می‌کنم دشمن هر دقیقه بیش از هزار گلوله در نقاط مختلف جزایر مجنون روی سر بچه‌ها می‌ریخت.» آنچه می‌خوانید روایت سیدناصر حسینی‌پور از روزهای دلهره‌آور جزیره مجنون در روزهای پایانی جنگ تحمیلی است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، ماه‌های پایانی جنگ، پرحادثه‌ترین و تلخ‌ترین اتفاقات را در تاریخچه دفاع مقدس در خود جای داده است، در این ماه‌ها ارتش بعث عراق حملات متعددی را ترتیب داد و برخی از مناطق از جمله جزایر مجنون را از تصرف رزمندگان ایرانی خارج کرد.

سیدناصر حسینی‌پور در کتاب «پایی که جا ماند» به روایت روزهای سخت و دلهره‌آور جزیره مجنون در ماه‌های پایانی جنگ پرداخته است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«شنبه ۲۴ تیر ۱۳۶۷، جزیره مجنون، جاده خندق

شب از نیمه گذشته بود. بیش از حد خسته بودم. بی‌خوابی کلافه‌ام کرده بود. دلم لک می‌زد برای یک خواب درست و حسابی. پشت دوربین دید در شب، پلک‌هایم را به زور از هم باز نگه داشته بودم.

گزارش لحظه به لحظه آن سوی خاک‌ریزها را با بی‌سیم مخابره می‌کردم. ساعت سه‌وربع بامداد در یک چشم برهم زدن آسمان جزیره صحنه آتش و انفجار شد. حمله توپخانه‌ای عراق شروع شد. خمپاره‌اندازها، کاتیوشاها، مینی‌کاتیوشاها و توپ‌های دوربرد دشمن مثل باران بهاری روی جزیره شمالی و جنوبی مجنون، جاده و پد خندق آتش می‌ریخت.

از بالای دکل حجم عظیم و پد خندق آتش می‌ریخت. از بالای دکل حجم عظیم آتشبارهای سبک و سنگین دشمن پیدا بود. خسرو مرتب با بی‌سیم به خدمه توپخانه تحت امرش گرا می‌داد و توپخانه خط دشمن را می‌کوبید.

خسرو تصحیحات لازم را که به آتشبارها می‌داد، گلوله‌های بعدی دقیق‌تر به هدف می‌نشست. توپخانه یگان با بردی بیشتر از آتشبارهای واحد ادوات، خط اول و دوم عراق را می‌کوبید. آتشبار کمکی با برد بیشتر از توپخانه یگان توسط توپخانه قرارگاه انجام می‌شد. آنها تا عقبه دشمن را می‌کوبیدند. چندین تریلر حامل قایق و تجهیزات عراق کنار سیل‌بند روبه‌رویی‌مان هدف قرار گرفت.

فرمانده توپخانه در دادن گرا دقیق بود. یک تانکر حامل بنزین در جاده الصخره هدف قرار گرفت. فرمانده توپخانه در دادن گرا دقیق بود. یک تانکر حامل بنزین در جاده صخره هدف قرار گرفت و برای ساعتی عبورومرور دشمن مختل شد. بچه‌های ادوات خوب کار کردند.

خدمه‌های خمپاره اندازها و مینی‌کاتیوشاها، برای شلیک محدودیت داشتند، چون سهمیه شلیک هرروزشان مشخص بود.

به خاطر تحریم‌هایی که شده بودیم، از نظر مهمات، امکانات و ادوات نظامی کمبودهای زیادی داشتیم. ظرفیت و توان توپخانه‌ای ما در مقابل دشمن قابل مقایسه نبود. فکر می‌کنم دشمن هر دقیقه بیش از هزار گلوله در نقاط مختلف جزایر مجنون روی سر بچه‌ها می‌ریخت.

ساعت چهار و نیم بامداد، عراقی‌ها سوار بر قایق به سمت جاده خندق پیشروی کردند. شدیدترین آتش دشمن روی پد و دژ خندق بود. جایی که گروهان قاسم بن‌الحسن، یکی از سه گروهان گردان حضرت رسول (ص) آنجا بود. بیشتر بچه‌های این گروهان پاسداران رسمی بودند. ساعت حدود پنج صبح شد. باید دکل را ترک می‌کردیم و به سه‌راه محور برمی‌گشتیم. عراقی‌ها سعی داشتند دکل توپخانه را منهدم کنند. چنان حجم آتش روی دکل بالا بود که چند رشته سیم بکسل‌هایی که دکل را مهار می‌کرد، به خاطر انفجارهای پی‌درپی قطع شد.

یک پایه دکل ول بود و روی سه پایه سرپا بود. برای لحظاتی که آتش روی دکل فروکش کرد، از دکل پایین آمدیم. دلم پیش دوربین ۲۰*۱۲۰ بود. اگر دکل سقوط می‌کرد، دوربین توی آب می‌افتاد. حاضر بودم خودم از آن بالا به درون آب جزیره بیفتم، اما آن دوربین گران‌قیمت سالم بماند.»

کد خبر 669184

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.