به گزارش خبرنگار ایمنا، یک کاربر فضای مجازی در صفحه شخصی خود در توئیتر به نقل از مادر شهید مدافع حرم «علی امرایی» نوشت: «درآمد خوبی داشت اما حتی یک هزاری از درآمد این سالهای علی رو من ندیدم. لباسهای تنش رو هم خودم براش میخریدم. بچه که بود، محرم چادر مشکی من برمیداشت یک گوشه از پیادهرو را سیاهپوش میکرد و تو هیئت خودشون عزاداری میکردن. میگفت مامان برا بچهها شربت درست کن، منم گاهی غذا درست میکردم. یک روز از نماز جمعه که برگشتم دیدم رفته نصف برنجهای خونه رو خیس کرده.
- علی چهکار میکنی؟
- میخوام افطاری بدم
- خوب بده
-بلد نیستم مامان من نمیتونم.
اون روز علی افطاری عدسپلو داد، علی من بزرگ میشد، اما از نظر روحی سریعتر رشد میکرد و این بهخاطر زحمتاش برا اهل بیت (ع) و توسل بود.
هیچ وقت نفهمیدم علی پولاش رو چی کار میکنه. از ۱۲ سالگی که داخل بوفه مدرسه کار میکرد تا این اواخر که پاسدار بود یک چایخونه زده بود اکثر هیئتها و بسیجیهای شهر ری علی رو میشناختن، از بس بنر با تخفیف و رایگان برای مراسم مذهبی و شهدا میزد. همه بنرهای شهدای گمنام را رایگان میزد. علی برای شهدا زیاد زحمت کشید، علی عاشق شهدا بود، علی جونش به قاب عکس شهدا بند بود. میعادگاه علی گلزار شهدا بود.
آنقدر مثل پروانه به گرد شمع شهدا گشت تا عاقبت همنشین گلهای باغ بهشت زهرا شد. سال ۸۸ بود بهش گفتم مادر نرو تو این شلوغیا بهم گفت من نمیگذارم ولایت تنها بمونه.
بعد یک عمر زندگی با علی من که مادرش بودم نفهمیدم چی کار میکنه، علی اخلاص داشت اما بعد پر کشیدنش فهمیدیم علی دوتا خانواده و سه تا یتیم حمایت میکرد. یک علیاصغر داشت، یک زهرا داشت. علی از هشت بچه یتیم سرپرستی میکرد.
علیاصغر که ۹ ساله شد به علی گفته بود:
- عمو علی من چرخ میخوام
- دعا کن شهید بشم برات میخرم.
- چطوری میخری اگه شهید بشی؟
- دوچرخه آسمونی برات میخرم.
بعد شهادت، پدر علی برای علیاصغر دوچرخه خرید اما سوار نشد.
مادر علیاصغر میگفت بعد شهادت عمو علی علیاصغر گوشهگیر شده، علی جوانترین و کمسنترین حامی کمیته امداد امام خمینی (ره) در تهران معرفی شده است.»
نظر شما