به گزارش خبرنگار ایمنا، در حالی که ایران آماده میشد تا قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را به عنوان معاهدهای برای پایان جنگ ۹۲ ماهه تحمیلی بپذیرد، بعثیها با پیشروی در خطوط ایران و حتی اشغال برخی مناطق وضعیت فوقالعادهای را به وجود آوردند.
رژیم عراق با بهکارگیری گسترده سلاحهای شیمیایی و همچنین آمریکا و حمایت بیدریغ ارتجاع عرب توانسته بود مناطقی چون شلمچه و جزایر مجنون را به تصرف خود درآورد. رزمندگان اسلام در پاسخ به یکهتازیها و تعدیهای ددمنشانه بعثیها، شرایط را برای انجام یک عملیات که در نوع خود بینظیر بود، فراهم آوردند و در نخستین ساعات بامداد روز بیست و سوم خردادماه عملیات بیت المقدس ۷ با هدف پس زدن دشمن از خاک ایران در منطقه عمومی شلمچه به مرحله اجرا در آمد.
رزمندگان ایرانی در قالب چندین گردان بسیجی با فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، توانستند شماری از یگانهای ویژه و آماده دشمن را متلاشی کنند و علاوه برکشته و زخمی و به اسارت درآوردن ۲۰ هزار رو ۴۰۰ تن از نیروهای دشمن، یک فروند هواپیما را ساقط، انهدام ۶۰ دستگاه تانک و نفربر زرهی، ۴۰ قبضه توپ، ۲۰۰ دستگاه خودروی نظامی و چندین زاغه مهمات دشمن را منهدم کنند. شمار بالایی از تجهیزات و ادوات نظامی، چند قبضه توپ و تعدادی زاغه بزرگ مهمات دشمن را به غنیمت خود گرفتند.
سیدمرتضی موسوی و عبدالرسول ملکوتی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا روایتگر خاطراتی از حضور در خط مقدم شلمچه حین اجرای عملیات بیتالمقدس ۷ شدند، خاطراتی از مقاومت جانانه رزمندگانی که با با لبان خشکیده و با کام سرخ در لبیک گویی به امام خود کم نگذاشتند.
پلی که با شلیکهای پی درپی دشمن بسته شد
خبرها حاکی از آمادگی و تمرکز نیروهای دشمن برای حمله به خطوط مقدم ما در جبهه شلمچه بود. مأموریت لشکر مقدس امام حسین (ع) و گردان موسیبنجعفر (ع) عبور از انتهای نهر عرایض، شکستن خط مقدم دشمن با کمک تعدادی از نیروهای غواص گردان حضرت یونس (ع) و پیشروی در عمق شش کیلومتری، بستن جادهها و خاکریزهای عقبه دشمن بود. شب عملیات و قبل از شروع حمله، آتش دشمن بسیار سنگین بود.
دولولهای ۲۳ میلیمتری و تیربارهای دشمن با همراه شدن انفجار گلولههای خمپاره ۶۰ و ۱۲۰ میلیمتری، غوغایی را مقابل خط مقدم ما، برپا کرده بودند، اما بچههای گردان غواص با عبور از نهر عرایض به خط مقدم دشمن حمله کردند.
بلافاصله بعد از درگیر شدن غواصها، ستون گردان ما بهطرف پلی که بر روی نهر عرایض از قبل احداث شده بود، حرکت خود را با سرعت تمام شروع کرد. کالیبر ۲۳ دشمن، پل را با شلیک گلولههای پی در پی خود بسته بود.
فریاد یا مهدی نیروهای گردان موسیبنجعفر (ع) فضای دود، باروت، گرد و خاک میدان نبرد را در آن شب عطرآگین کرده بود. بچههای گردان با توکل بر خداوند متعال با عبور از خاکریز مستحکم دشمن و پاکسازی کامل سنگرهای تیربار و اجتماعی دشمن بعثی، به پیشروی خود ادامه دادند.
ستون گردان دوان دوان و با سرعت از میان خاکریزهای دوجداره و بلندی که در امتداد جاده خاکی دشمن به سمت کانال ماهی کشیده شده بود به پیشروی خود ادامه داد.
قمقمههایی که آب نداشت
بچهها مرتب در بین راه با نیروهای دشمن که در حال فرار یا مقاومت بودند درگیر شدند تا ابتدا خود را به چهارراه اول رساندیم، باید اطراف خود را پاکسازی و تأمین لازم را در بین راه برقرار میکردیم. چند ساعتی در چهارراه اول مستقر شدیم. گردانهای یا زهرا (س) و امام رضا (ع) از کنار ما نیروهای خود را عبور و به طرف جلو و کانال ماهی حرکت کردند.
با دستور حاج علی زاهدی، فرماندهی لشکر برادر، حرکت نیروهای گردان موسیبنجعفر (ع) هم بهطرف جلو شروع شد باید خود را به به سه راهی که در نزدیکی کانال ماهی قرار گرفته بود، میرساندیم. بهعلت گرمای شدید آب قمقمههای همه بچههای گردان بدون استثنا در بین راه تمام شده بود.
صبح عملیات با بالا آمدن خورشید و هوای بسیار گرم در منطقه شلمچه، همه از یکدیگر سراغ آب میگرفتند، بچهها، رویشان نمیشد جواب دهند، اما در حالیکه لبهای خودشان از شدت خستگی راه و گرمای سوزان شلمچه خشکیده بود، با دستان خودشان به زیر قمقمههای خالی میزدند تا به همرزمان خود بگویند: «شرمنده در قمقمه آبی ندارم»
پاهایی که تاول زده بود
به سه راهی که نهایت پیشروی گردان بود رسیدیم، ساعت حدود ۱۱ صبح بود، هنوز محور سمت راست بچههای لشکر نصر با ما الحاق نکرده بودند! بهعبارتی هنوز منطقه تثبیت نشده بود. بنابراین ماشینهای تدارکات و پشتیبانی خود را به سه راهی آخر نزدیک کانال ماهی نرسانده بودند. آتش دشمن سنگین و از زمین و هوا بر روی سرمان میبارید. این بار دشمن از موشکهایی علیه نیروهای پیاده استفاده میکرد که قدرت انفجار و تخریب بالایی داشت!
گرمای شلمچه به حدی بود که انگار در زیر خاکهای مرده کف جادهها، آتشی روشن کرده بودند، خاک منطقه عملیاتی آنقدر از شدت تابش خورشید سوزان، و داغ شده بود که پای بچهها داخل پوتینها، تاول زده بود! شرایط بسیار سخت و سنگری برای در امان ماندن از آتش دشمن و گرمای شدید منطقه وجود نداشت، گرسنگی، تشنگی، گرمای تیرماه خوزستان، خستگی، همه و همه دست بهدست هم داده بود، دیگر رمقی در بدنها و برای قدم برداشتن وجود نداشت!
صبح عملیات با بالا آمدن خورشید و هوای بسیار گرم در منطقه شلمچه، همه از یکدیگر سراغ آب میگرفتند، بچهها، رویشان نمیشد جواب دهند، اما در حالیکه لبهای خودشان از شدت خستگی راه و گرمای سوزان شلمچه خشکیده بود، با دستان خودشان به زیر قمقمههای خالی میزدند تا به همرزمان خود بگویند: «شرمنده در قمقمه آبی ندارم.»
سنگر و سایهای در پشت خاکریز اطراف سه راهی وجود نداشت، اگر احیاناً سنگر جمع و جور و سایهای هم، جایی پیدا شده بود چندین نفر در زیر آن سایه اندک جمع شده بودند، بچههای مهندسی لشکر با یک دستگاه بلدوزر خود را به جلو و سه راهی رسانده بودند، باید خاکریز را که حدود ۲۰ متری از آن باقی مانده بود تکمیل میکردند، اما تک تیرانداز عراقی از طرف کانال ماهی این اجازه را به بچههای مهندسی نمیداد.
چند نفر از رانندههای بلدوزر در حین کار، بهشهادت رسیده یا زخمی شده بودند، به محض عبور نیروهای ما از آن بریدگی، تک تیرانداز دشمن بچهها را مورد اصابت گلوله خود قرار میداد اما بلدوزر هنوز روشن بود و کار میکرد.
خاکریزی که ناتمام ماند
در آن هنگام فریاد زدم: کسی از بچههای مهندسی اینجا نیست؟! دو نفر که صورتهای آنها را گرد و خاک و دود سیاه کرده بود، جلو آمدند یکی از آنها گفت: من راننده بلدوزر هستم اما تکتیرانداز اجازه کار روی دستگاه را نمیدهد، از او خواستم به دلیل در خطر بودن نیروهای گردان، تلاش خود را برای زدن باقی مانده خاکریز داشته باشد، بسماللهی گفت و از بلدوزر بالا رفت، چند متری خاکریز را کاملتر کرد، اما ناگهان گلوله تک تیرانداز امانش را برید، خون از سر و صورتش جاری شد و راننده بلدوزر در حالی که دستگاه روشن بود بهشهادت رسید و باز خاکریز کامل نشد و ناتمام ماند!
در سمت راست ما بچههای گردان یازهرا (س) روی قسمتی از ضلع کانال ماهی مستقر شده بودند، اما سمت راست آنها که محور عملیاتی لشکر نصر بود، هنوز خالی بود!! متأسفانه آنها موفق به پیشروی و الحاق با این گردان نشدند. هر لحظه خطر بچهها را از جناح راست تهدید میکرد، به ظهر و هنگام اذان نزدیک شده بودیم، آتش بیامان دشمن لحظهای سبک نمیشد.
دیدهبان دشمن روی سه راهی تسلط داشت، چندین گلوله دقیقاً در وسط سه راهی فرود آمد و حدود ۷ الی ۸ نفر از بچههای گردان موسیبنجعفر (ع) را شهید و زخمی کرد، در حالی که لبهای همه بچهها از گرمای شدید و بیآبی حسابی خشک شده بود. با اذان ظهر بچهها روی خاکهای داغ و سوزان شلمچه تیمم کردیم و در حالی که پوتین به پا و تجهیزات بر بدن به حالت نشسته در پشت آن خاکریز کوتاه نماز ظهر و عصر خود را بهجا آوردیم.
نظر شما