به گزارش خبرنگار ایمنا، تئاتر مجردی به نویسندگی و کارگردانی مرتضی ریحانی را باید نقطه عطفی در تئاترهای طنز اصفهان در حوزه آسیبهای اجتماعی دانست. ریحانی کوشیده است در قالب فضای رئال به بیان یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی (تجردگرایی) بپردازد. هرچند از عنوان تئاتر مشخص است که موضوع آن تجردگرایی است اما ریحانی با زیرکی خاص در نمایشنامه نهتنها تجردگرایی بلکه سایر معضلات فرهنگی و اجتماعی را با زبان طنز بیآنکه مخاطب نسبت به آن سوگیری داشته باشد، بهطور کوبنده مورد نقد قرار داده است.
معضلاتی که جامعه ایران در گرفتاری با سنت و مدرنیته با آن مواجه است، همچون روانشناسی زرد، تربیت کودک، نظام خانواده، ازدواج سفید و حتی نظام رسانهای حاکم برای بیان معضلات و آسیبهای اجتماعی در این نمایش بهطور غیرمستقیم مورد نقد قرار گرفته است، هرچند در این نقد بیان برخی دیالوگها به طنز برای مخاطب تکاندهنده است که چگونه کارگردان جرئت کرده است که این دیالوگها در نمایش بیان شود؟ اما همین تکاندهندهها باعث میشود که ذهن مخاطب از سوگیری و پیشقضاوت در مورد اینکه این نمایش نیز همچون بعضی تئاترهای طنز با آسیبهای اجتماعی شعارگونه، جلوگیری کند.
مجردی نظام خانواده در ایران را مورد نقد قرار داده است، نظامی که در دوران معاصر بین سنت و مدرنیته قرار گرفته است و با سکانسهای کوتاه نشان میدهد که به چه اندازه خانواده در بین انتخاب سنت و مدرنیته ناتوان است. شاید استفاده از پیژامه راهراه توسط بازیگران مرد برای برخی مخاطبان تئاتر زننده باشد اما ریحانی این پیژامه را بهعنوان نمادی از خانواده سنتی و مرد ایرانی قرار داده است، و سعی کرده است با استفاده از این نماد در پس ذهن مخاطب، خانواده ایرانی را در گذشته نهچندان دور زمانی که شبکههای اجتماعی و فضای مجازی اینچنین خانواده را تحت سیطره خود قرار نداده بود، یادآوری کند و حتی با دستمایه قرار دادن دیالوگها و خط داستانی شکست این اقتدار مردانه را در دوران معاصر بیان کند.
خط داستانی مجردی هرچند پیچیده است و مادام مخاطب این پرسش را از خود میکند که این سکانس بیان داستان کدام شخصیتها است؟، اما در یک سیر تکاملی تا پایان نمایش برای مخاطب به این پرسشها پاسخ داده میشود، البته به نظر میرسد هدف ریحانی از پیچیدگی خط داستان به این خاطر بوده است که مخاطب پس از پایان نمایش ذهنش درگیر نمایش و مباحث آن باشد درواقع وی در قالب خط داستانی پیچیده و شاید بهظاهر در هم، مخاطب را در طول نمایش بهنوعی مورد بمباران پرسش قرار داده است و در پایان برداشت نهایی را به عهده خود مخاطب میگذارد.
البته برخی از سکانسها در نمایش مجردی اضافی است و حذف آن از خط داستانی تأثیر چندانی در خط داستانی نمایش ندارد و همین وجود برخی سکانسهای اضافه باعث میشود که از تأثیرگذاری نمایش کاسته شود و حتی مخاطب را خسته کند. وجود شخصیتهای متعدد در این نمایش را هم میتوان نقطه قوت و هم نقطه ضعف دانست؛ نقطه قوت از این لحاظ که دست کارگردان را بیشتر برای نقد معضلات و موضوعات مختلف باز گذاشته است و نقطه ضعف از این خاطر که گاهی وقتها این تعدد شخصیتها باعث میشود که تمرکز مخاطب با ایجاد پرسش درباره شخصیت و خط داستانی آن شخصیت بههم بخورد و مخاطب بهجای توجه به موضوع نمایش در حال پاسخ به پرسشهای ذهنی خود درباره شخصیتهای داستان باشد.
ریحانی بیان معضلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی جامعه را خود در قالب شخصیتی که رگههایی از شیرینعقلی دارد، بیان میکند، درواقع وی این بار هم از کهنالگوی ایرانی برای بیان معضلات استفاده کرده است که این کهنالگو چیزی جز شخصیت بهلول در بیان واقعیتهای تلخ نیست، ریحانی همچون بهلول که تندترین نقدها و تلخترین واقعیتها را به ساختار فرهنگی و اجتماعی آن دوران میکرد، این نقد را به مخاطبان نمایش خود عرضه میکند، هرچند مخاطب نسبت به بیان این نقدها میخندد اما در پسزمینه ذهن خود این نقدها را تأیید و با خود فکر میکند بهعنوان یک فرد از جامعه چه نقشی در ایجاد و افزایش این معضلات دارد؟
تئاتر مجردی را باید یک تئاتر نمادگرا دانست، ریحانی تلاش کرده است از اشیایی مختلفی بهعنوان نماد در نمایش استفاده کند تا اثرگذاری بیشتر شود و انتقال مفاهیم بهصورت غیرمستقیم به مخاطبان صورت گیرد که یکی از مهمترین نمادها، چتر است و بارها با استفاده از دیالوگ این نماد را در ذهن مخاطب پررنگ میکند و حتی تا جایی پیش میرود که این نماد را دوگانه میکند، درواقع با استفاده از این نماد پارادوکسی در ذهن مخاطبان ایجاد میکند که در آخر این نماد در نمایش کارکرد مثبت دارد یا منفی؟، جایی از نمایش باعث به هم پیوستن شخصیتهای داستان با یکدیگر و درجایی دیگر ابزاری برای فلج شدن مادر خانواده و فروپاشی آن خانواده میشود، فروپاشی که فاجعهآمیزترین بخش آن تربیت کودکی است که در آینده تبدیل به فردی شیاد و پر از رذائل اخلاقی میشود و همین شخصیت است که فجایع بزرگی را برای یک جامعه که او را بهعنوان نماد شعور، گرهگشایی و درمان مشکلات زناشویی و فردی میداند، به ارمغان میآورد.
برخی شخصیتها در نمایش مجردی غایب هستند و مخاطب مادام به دنبال این است که داستان این شخصیت را بداند که مهمترین آن شخصیتی به نام «عطارباشی» است. هرچند ریحانی در دیالوگها و ترانهها از این واژه استفاده میکند اما این شخصیت برای مخاطبان ناآشنا است و هیچ ذهنیتی از این شخصیت و داستان زندگی او ندارند تا اینکه ریحانی در پایان نمایش درجایی که مخاطب در شوک تبعات منفی معضلات جامعه است، از این شخصیت بهنوعی پردهبرداری میکند و آنجا است که مخاطب میفهمد شخصیت عطارباشی خود او است، ریحانی با دیالوگ معروف که میگوید: «عطارباشی همه ما هستیم و دوست داریم این بوی گند را بو کنیم، غافل از اینکه یکی دیگه ما را بو می کنه» به مخاطبان میفهماند که تکتک آنان چه نقشی میتوانند در تعالی یا اضمحلال یک جامعه داشته باشند و به چه اندازه این دنیا کوچک است که ما تاوان کارهای نادرست و غیراخلاقی خود را که درگذشته انجام دادهایم با فنا شدن و آسیب دیدن عزیزانمان پس میدهیم.
نقد تئاتر مجردی اینجا تمام نمیشود و میتوان سطرها درباره دکور، فضاسازی و شخصیتهای نمایشی آن سخن گفت اما خبرگزاری ایمنا قرار است در نشستی که هفتههای آینده با حضور عوامل و بازیگران این نمایش برگزار میکند، به تحلیل و نقد آن بپردازد.
به گزارش ایمنا، تئاتر «مجردی» از دوازدهم اردیبهشت به روی صحنه رفت و تا دوازدهم خردادماه هرشب از ساعت ۲۱ در پردیس فرهنگی کوثر به اجرا درآمد. دفتر تخصصی هنرهای نمایشی شهرداری اصفهان نیز از این کار هنری حمایت کرد.
تهیه و تنظیم: کورش دیباج دبیر سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا
نظر شما