به گزارش ایمنا، رمان «رهبر گرگها» نوشته الکساندر دوماً بهتازگی با ترجمه نازنین عرب، توسط انتشارات پیدایش برای مخاطبان بالای ۱۶ سال منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب یکی از عناوین مجموعه «کلاسیکهای خواندنی» است که این ناشر چاپ میکند. عناوین این مجموعه طی ۱۰۰ سال گذشته منتشر شدهاند و با هدف خوانش دوباره محبوبترین رمانهای کلاسیک و با همکاری گروه مترجمین توسط این ناشر گردآوری و منتشر میشوند.
الکساندر مؤلف کتاب «رهبر گرگها» یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات کلاسیک فرانسه است که با آثاری چون «کنت مونت کریستو»، «سه تفنگدار» و «لاله سیاه» شناخته میشود. او نویسندگی را با نمایشنامهنویسی آغاز کرد و پس از آن تبدیل به یک رماننویس پرکار شد. وی که یکی از نویسندگان بزرگ مکتب رمانتیسیسم قرن نوزدهم فرانسه است، در نوجوانی و پیش از آنکه نویسنده شود، به استخدام یکمحضردار درآمد؛ یکی از نکات مهم زندگی او این است که مادربزرگش سیاهپوست بود و بههمینخاطر در کودکی مورد طعنه و کنایههای نژادپرستانه همبازیهایش قرار میگرفت. دوماً متولد سال ۱۸۰۲ است و سال ۱۸۷۰ درگذشت.
نسخه اصلی رمان «رهبر گرگها» سال ۱۸۵۷ منتشر شد. این افسانه دربرگیرنده داستانی درباره جادو و جادوگری، گرگ و شکار و شکارچی، جنگلهایی انبوه و تاریک است. در این داستان یک مرد عاشق اما طمعکار و شیطانی به زمین میآید تا مأموریتی را به اتمام برساند و برای این مأموریت چه طعمهای بهتر از مردی که باور کند میتواند پایههای خوشبختیاش را بر ویرانههای بدبختی دیگران بنا کند؟
کتاب پیشرو یکی از اولین آثار شناختهشده ادبیات جهان با موضوع گرگینهها است که در گروه رمانهای وحشت جا میگیرد. در فرازی از داستان «رهبر گرگها» شخصیت دوما در اولین شکار خود همراه نگهبان مخصوص پدرش به شکار گرگ میروند. دوماً میداند که گرگ را هدف گرفته است، ولی از گرگ اثری نیست و فقط گلوله باقی میماند. این قصه یک شخصیت دیگر دارد که سرنگهبان پیری است و سینهاش پر از قصههای قدیمی است. او جوابی برای معمای دوماً دارد؛ اینکه آن گرگ باید رهبر گرگها بوده باشد. بر اساس افسانهای باستانی، شیطان فقط یک از روز سال آسیبپذیر است که در آن یک روز به شکل گرگ تجسم پیدا میکند و میتواند از هر خطری فرار کند.
شخصیت دیگر این رمان تیبوی کفشساز است که ماجرای ملاقاتش با گرگ را برای دوماً تعریف میکند...
این رمان در ۲۴ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«انتهای خیابان لارگنی، پانصد قدمی خانه جناب دادرس، به گرگهایش علامت داد.
اشتباه کرده بود. همراه دوازده گرگ از خیابانهای ویلز_کوتره رد شدن، اشتباه بود. اگر سگی سر راهش سبز میشد، کل شهر خبر میشدند. شش گرگ سمت راستش به خط شده و شش گرگ سمت چپ او راه میرفتند و با آنکه هیچ تفاوتی در مسیرشان وجود نداشت، سمت چپیها تندتر میرفتند و سمت راستیها کندتر. انتهای خیابان لورمه دو دسته به هم رسیده بودند. درِ خانه تیبو گرگها گویی از خدمت ارباب مرخص شده باشند، ناپدید شدند.
ولی پیش از آنکه تیبو را ترک کنند، او از آنها خواسته بود فردا همین موقع یعنی نیمهشب همانجا منتظرش باشند. با آن که ساعت دو صبح به خانه رسیده بود ولی با سپیده صبح از خواب برخاست.
البته در ماه ژانویه، خورشید دیر بالا میآید. فراموش نکرده بود روز پیش به جناب دادرس قول داده بود از شکارگاه اختصاصیاش گوشت شکار برای او بفرستد و شکارگاه اختصاصی او، کل جنگل عالیجناب والامقام جناب دوک اورلئان بود.
برای همین بود که صبح به این زودی از خواب بیدار شده بود. وجببهوجب جنگل را با دقت و مهارتی که از یک کارآگاه سراغ داریم جستوجو کرد. به دنبال استراحتگاه آهوها و گوزنها، زیستگاه پر از گرازها و بوتههای خوابگاه خرگوشها میگشت. با دقت نگاه میکرد ببیند حیوانها شبهنگام از چه مسیرهایی برای رسیدن به لانههایشان رد میشوند.
این کتاب با ۳۰۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۱۵ هزار تومان منتشر شده است.»
نظر شما