به گزارش خبرنگار ایمنا، بیوههای غمگین سالار جنگ، اولین تجربه کارگردانی افرا جبار زارع است، تئاتری که داستان و عنوانش برگرفته از معروفترین نمایشنامهنویسهای کشور «محمدامیر یاراحمدی» است. یاراحمدی در متن نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» به شکل هنرمندانه آسیبها و معضلات اجتماعی همچون خرافه گرایی، سحر و جادو، دروغ، کلاهبرداری و غیره را در بستر تاریخی بیان میکند اما این بیان بستر تاریخی باعث نمیشود که مخاطب بامطالعه نمایشنامه و یا حتی مشاهده نمایش حس مجزا بودن از این آسیبها و معضلات به او دست دهد و بهاندازهای یاراحمدی در آثارش بهویژه بیوههای غمگین سالار جنگ به جزئیات و روایت پرداخته است که مخاطب این آسیبها و معضلات را بهنوعی با گوشت و خون خود احساس میکند.
بیوههای غمگین سالار جنگ نمایش طنز است اما طنز تلخی که تلخی آن بیش از طنز بودن برای مخاطب حس میشود و بهاندازهای شخصیتهای نمایش به یکدیگر پیوسته هستند که گویی داستان و روایت یک نفر است که در این نمایش بیان میشود. اما با توجه به تجربه اول کارگردانی تئاتر افرا جبار زارع این نمایش قابلمقایسه با اجرای همین نمایش به کارگردانی شهابالدین حسین پور که سالهای گذشته در تهران اجرا داشت نیست، هرچند نمیتوان از بازی درخشان افرادی همچون گلاب آدینه، شیرین بینا، مونا فرجاد در نمایشی که حسین پور کارگردانی آن را بر عهده داشت چشمپوشی کرد.
داستان نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» با یک مرگ شکل میگیرد. سالارخان جنگ بعد سه بار تجدید فراش در آستانه ۹۰ سالگی بالاخره دار فانی را وداع میگوید. بیوههای بازمانده که عبارتاند از: زن میانسالی که همسر اول سالارخان جنگ است (نیم تاج با نقشآفرینی نفیسه رازی)، زنی مطلقه که از دخترش دورمانده (شاپرک با نقشآفرینی مریم بهروز) و یک زن جوان که قرار بوده برای بار سوم فرجی بر اجاقکوری سالارخان جنگ باشد (طلعت با نقشآفرینی شادی تیموری)، بعد از خواندن وصیتنامه وی متوجه میشوند که سالارخان هیچ ارثی برای آنها برجای نگذاشته است و همه میراثش را به پسر پنهانی خود از زن دیگر بخشیده است.
به همین جهت بیوهها تصمیم میگیرند که مرگ سالار خان را چون رازی برای خود نگهدارند وزنده بودن وی را به سروصدای خرسی نسبت دهند که سالارخان بسیار به او علاقه داشت و در سرداب خانه از آن نگهداری میکرده، خرسی که با مرگ اش بانی دیوانه شدن سالار خان شده و وی از غم فراق خرناسهای خرس را تقلید میکند و در سرداب روزگار میگذراند. اما زنها درواقع اسیر دست پیشکار حقهباز (شمس الله با نقشآفرینی علی مهدی زاده) شدهاند و...
تئاتر بیوههای غمگین داستان سرخوردگی سه نسل است داستانی که در آن هر فرد آنچنان درگیر آرزو و رؤیای ازدسترفته خویش است که حتی خودباور ندارد که نتوانسته به این رؤیا برسد رؤیای نیم تاج دوست داشته شدن توسط سالار جنگ است زویایی که در دو زن دیگر (شاپرک و طلعت) بهگونهای دیگر به شکل مخفی در خط داستانیش روایت میشود. بهغیراز نیم تاج هرچند دو زن دیگر بهر امیدی بهغیراز دوست داشته شدن حاضر به ازدواج به سالارخان شدهاند اما در تلاش هستند که در فضای خانه به دیگران ثابت کنند که سالارخان جنگ بیشتر از دیگر زنان خود عاشق او بوده است اما بهغیراز نفیسه رازی سایر زنان دیگر که نقش همسر سالار خان را بازی میکنند، بهخوبی نتوانستند آنطور که باید شخصیت این زنان را بازی کنند.
در نقشآفرینی شاه پرک بهجای اینکه زن جاهطلب نشان داده شود بیشتر نقش زنی جیغجیغو را برای مخاطب تداعی میکند، هرچند نقشپردازی این بازیگر بعد از بازی درخشان نفیسه رازی در نقش نیم تاج بهتر از سایر نقشهای تئاتر است اما تصنعی بازی کردن این بازیگر بهویژه درزمانی که بعد از مشاهده حمل جنازه سالار خان توسط شمس الله دچار حمله عصبی میشود برای مخاطب قابلباور نیست.
در مقابل شخصیت طلعت زن آخر سالار خان، شخصیت عجیبی است این شخصیت در عین بازیگوش بودن برخلاف دو زن دیگر سالار خان چندان پای بند به سنتها نیست و حتی تنها شخصیتی در داستان است که مرگ سالار خان او را خوشحال میکند و بارقهای از امید که میتواند به عقد پسرخاله خود درآید، در او روشن میشود اما این ایفای نقش این شخصیت هم متأسفانه در این نمایش دچار مشکل است و بیشتر بهجای اینکه زن بازیگوش و سنتشکن نمایش داده شود برای مخاطب زنی سربه هوا و حتی لوس نمایش داده میشود.
ایفای نقش شمس الله و فرنی هم چندان تخصصی نیست و مخاطب به تماشای نقشپردازی بازیگران بهویژه شمس الله که نقش سالار خان بازی میکند یاد نمایشهای روحوضیهای قدیم میافتد اما نکتهای که قابلتأمل این نمایش هرچند تجربه اول افرا جبار زارع است اما در بخشهایی نمایش توانسته از حالت یکنواختی خارج و برای مخاطب جذاب باشد که نمونه آن را میتوان در سکانس پایانی تئاتر زمانی که نیم تاج بر اساس جبر زمانی دیگر خانم اول خانه نیست میتوان مشاهده کرد.
فضاسازی و دکور هرچند ساده است اما تا حدی توانسته چینش و نورپردازی آن مخاطب را یاد زمان گذشته بیندازد اما نکتهای که شاید بتوان بهعنوان نقطهضعف این نمایش دانست ناهماهنگ بودن گریم بازیگران بالباس آنها است، آرایش در بعضی از بازیگران زن بهاندازهای غلیظ و امروزی است که مخاطب نمیتواند تصور کند که این زنان در دوره قاجار زندگی میکردند و بیشتر مخاطب را یاد عکس آتلیهایای که زنان بالباس قجری عکس میگیرد میاندازد.
از طرفی خط داستانی نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» در همان بیان روایی داستان خود که آدمها از طمع خود زیان میبیند و بار کج به منزل نمیرسد، میماند. درحالیکه پتانسیل آن را دارد تا به بررسی جامعهشناسانهتری از محیط پیرامون خود بپردازند. بهعنوانمثال سالار خان جنگ در طول حیاتش سه زن را استثمار کرده است زنان بیعشق، بیلذت و علاقه در زیر سلطه او روزگار گذراندهاند و بعد از مرگ وی نیز بیمزد و بیپناه رهاشدهاند و حالا قصد دارند به هر چنگ و دندانی است از میراثی که جوانی و طراوت و علاقه شأن به زندگی را به یغما برده است دفاع کنند. میراثی که درنهایت آنها را به جنایت نیز راضی میکند.
به گزارش ایمنا، «بیوههای غمگین سالار جنگ» تا سیام اردیبهشتماه هر شب ساعت ۲۱، در سالن تماشا تالار هنر اصفهان به روی صحنه میرود.
نظر شما