تنها شهید واقعه طبس چگونه به شهادت رسید؟

«محمد که برای بررسی بالگردها وارد آن‌ها شده بود تا اگر سند و مدرکی بر جا مانده با خود بیاورد، طعمه خیانت بنی‌صدر و هم‌دستانش شده بود که می‌خواستند آن اسناد فاش نشوند. تا به او رسیدیم به مولایش حسین (ع) پیوسته بود.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، پنجم اردیبهشت‌ماه یادآور شکست آمریکا در صحرای طبس است، شکستی که نابودی آرزوهای یک ابرقدرت را به دنبال داشت. در این روز هواپیماها و بالگردهای آمریکایی وارد فضای پروازی ایران شد، اما چند فروند هواپیما و بالگرد نظامی آن‌ها بر اثر نقص فنی و وقوع توفان شن در صحرای طبس از بین رفت.

در این حادثه که از آن به عنوان امداد الهی یاد می‌شود، شماری از نیروهای آمریکایی در آتش سوختند و باقی‌مانده نیروها فرار کردند.

محمد منتظرقائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد، جهت بررسی اوضاع به ناحیه مورد نظر وارد شد تا اطلاعات موجود و فوق سری داخل صحنه را جمع‏‌آوری کند اما آمریکا با همدستی مزدوران خودفروخته در ایران، تصمیم گرفت تا باقی‌مانده بالگردها منهدم کند و اسناد سری از بین بروند؛ بنابراین با هماهنگی بنی‌صدر این منطقه بمباران شد و ‬ در این حادثه منتظرقائم به فیض شهادت رسید.

از بین بردن اسناد و مدارک به جامانده که به‌طورقطع حاوی اسناد و مدارک مربوط به ادامه طرح و برنامه‌های آمریکایی‏‌ها پس از انجام مرحله اول عملیات بود، همچنین اسامی عوامل مزدور داخلی و جاسوسان را شامل می‏‌شد که باید طی این عملیات با آمریکایی‏‌ها همکاری کنند.

هم‌رزمان سردار سپاه ابابیل در صحرای طبس درباره حماسه کویر می‌گویند: «پنجم اردیبهشت بود که از سپاه تهران به ما خبر دادند که راننده تانکری نفت‌کش در نزدیکی جاده‌ای متروک و کم‌تردد در صحرای طبس تعداد پنج فروند بالگرد، یک هواپیما در حال سوختن، یک دستگاه جیپ، دو موتورسیکلت، تعدادی رختخواب و پرژکتور مشاهده کرده است، سریعاً خود را به منطقه برسانید.»

محمد گفت: «اول نماز می‌خوانیم و سپس راهی می‌شویم.» نماز آن روزش طولانی‌تر از بقیه روزها شد و حال و هوای دیگری داشت. بعد از اتمام نمازش یکی از بچه‌ها به شوخی گفت: «حاجی نماز جعفر طیار می‌خواندی؟ لبخند زد و گفت: شاید نماز آخرمان باشد.»

سوار اتومبیل شدیم و راه افتادیم. در مسیر، سوره فیل را برایمان خواند و بعد از خواندن سوره، تفسیرش را هم برایمان نقل کرد و گفت: «این مملکت متعلق به امام زمان (عج) است و خدا خود نیز از آن محافظت می‌کند و ما پاسداران وسیله‌ای بیش نیستیم.»

به منطقه که رسیدیم من برای تجسس و سوال از اهالی از بچه‌ها جدا شدم؛ محمد و دو نفر از بچه‌ها به سمت بالگردها و هواپیمای سوخته راهی شدند.

در حال صحبت با اهالی بودم که هواپیماهای فانتومی که بر فراز منطقه پرواز می‌کردند، توجهم را جلب کردند. بعد از آن، صدای انفجار مهیبی از سمت بالگردها به گوش رسید. به سرعت به سمت بالگردها به راه افتادم. دودی سیاه به آسمان بلند شده بود. محمد که برای بررسی بالگردها وارد آن‌ها شده بود تا اگر سند و مدرکی بر جا مانده، با خود بیاورد، طعمه خیانت بنی‌صدر و هم‌دستانش شده بود که می‌خواستند آن اسناد فاش نشوند. تا به او رسیدیم به مولایش حسین (ع) پیوسته بود.

کد خبر 656869

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.