به گزارش خبرنگار ایمنا، شانزدهم فروردینماه بود که انتشار خبر درگذشت «کیومرث پوراحمد» کارگردان برجسته و نامآشنای سینمای ایران و نویسنده شناختهشده، بسیاری را شوکه کرد و جامعه هنری و علاقهمندان هنر هفتم را مبهوت ساخت.
بهتی که از همان ساعات اولیه با اماواگرهایی روبهرو و چند ساعت بعد، دستاویزی برای شیطنتهای رسانهای شد، آنهم با عاریه گرفتن برخی لغات زیبا و دلنشین جهت پوشاندن واقعیتی هولناک، واقعیتی که مانند سنگ، حباب شیشهای سبک زندگی گروهی خاص را شکست.
پوراحمد، خالق آثاری ماندگار در ذهن بسیاری از هنرمندان و هنردوستان بود که «قصههای مجید» نوستالژی نسلی توانمند در کشورمان یا همان دهه شصتیهایی شد که اکنون در بخشهای مختلف، مدیریت خرد و کلان کشورمان را به عهده گرفتهاند.
از همان ابتدای انتشار خبر درگذشت این کارگردان نامآشنای سینمای ایران، زمزمههایی از خودکشی او شنیده میشد، زمزمههایی که هرچه از انتشار خبر میگذشت پررنگتر شد. با اعلام رسمی دلیل مرگ پوراحمد، نهتنها جامعه هنری _که از آنها بهعنوان بخشی فرهیخته از جامعه یاد میشود_، بلکه مخاطبان سینما داخل و خارج از مرزهای کشورمان را هم شوکه کرد.
اما نکته قابل تأمل این بود که بسیاری از رسانهها بهجای اینکه بخواهند بیش از پیش به شخصیت و ویژگی آثار این هنرمند و تأثیر او بر سینمای ایران بپردازند، بیشتر محور اقدام به پایان زندگی را مطرح کردند و در قالب گزارشها و گفتوگو با هنرمندان به دنبال این بودند تا از این کارگردان نامآشنای سینمای ایران، چهرهای افسرده و منزوی به نمایش بگذارند.
ازاینرو خبرگزاری ایمنا در راستای رسالت فرهنگی و هنری خود، در گفتوگو با کارگردانان و فیلمسازان کشور به بخشهای ناگفته مرحوم پوراحمد پرداخته است و در بخش نخست این گفتوگوها نظر غلامرضا رمضانی، فیلمنامهنویس و کارگردان مطرح سینما را در رابطه با وی جویا شده که در ذیل از نظر میگذرانید.
ویژگی بارز در آثار تولیدی و شخصیتهای هنری مرحوم پوراحمد چه بود؟
بخشی عمدهای از شخصیت یک هنرمند در آثاری که از او بهجامانده همچنان زنده و پویاست. بهطورمعمول اگر فردی معمولی دنیا را وداع کند، درباره از دست رفتن وی تنها به بخش جسمی و جای خالیاش بسنده خواهیم کرد، اما هنگامیکه از یک شخصیت تأثیرگذار، هنرمند یا ادیب صحبت به میان میآید، آثاری که از وی بهجامانده بخشهای از آن عزیز است که همچنان نفس میکشد.
ازآنجاکه روانشاد پوراحمد در محیطی ساده و بیغش متولدشده بود و زندگیاش نیز بیپیرایه بود، بهطورقطع نسبت به فضای محیط اطراف خود شناخت خوبی داشت. خلق شخصیتها در آثارش بهخوبی ملموس بود و فضای کار وی به اندازهای نزدیک به واقعیت و رئالیسم موجود در اجتماع بود که نمیتوانستیم تشخیص دهیم صحنهای از فیلمش نمایشی بوده یا وجود داشته و ضبطش کرده بود.
با اینکه اغلب مردم وی را با «قصههای مجید» و «سرنخ» میشناسند، اما فیلمهایی مانند «تار و پود»، «نردبان»، «بیبی چلچله» و «شرم»، نشاندهنده زیرساخت اولیه نگاه پوراحمد است و نوع شخصیت و دغدغه وی در این فیلمها به چشم میخورد.
صداقت در بیان، بیپرده بودن و جسارت در کل شخصیتهای آثارش نمایان بود، برای نمونه بهدفعات کارهای پلیسی دیدهایم اما در مجموعه تلویزیونی «سرنخ» با یک افسر و دستیار بسیار ساده و معمولی برخورد میکنیم که نگاهمان را نسبت به پلیس تغییر میدهد. پلیس در سرنخ، یک فرد بومی و ملموس است، پلیسی نیست که آمریکایی یا شبههالیوودی باشد؛ به همین دلیل پوراحمد برای نزدیک شدن به جنس اصلی شخصیت و حقیقت ماجرا، بهشدت باورپذیر و ظریف برخورد کرده بود.
بخش عمدهای از زحمات پوراحمد در تمام پروژهها و آثارش، همچنین در نگاه حساسش به دنیای کودکان برمیگشت. به دلیل آنکه در فضاهایی که خلق میکرد، زندگی کرده بود و همهچیز دلنشین بود. او نگران بچهها بود، شخصیتهایی هم که برای کودکان خلق میکرد، گواه این عشق بود. او نسبت به آثار ساختهشده برای کودکان، حساسیت و تعصب داشت و بیشتر عمرش را برای آنها صرف کرد.
از فیلمهای او درس میگرفتم و در دلم هزاران بار تحسینش میکردم. آنقدر پارههای وجودش در بندبند آثارش مستتر بود که اگر فیلمی از پوراحمد فاقد تیتراژ بود، متوجه میشدیم این نوع ساختار متعلق به اوست که با چنان جسارت و بیپروایی با مسائل برخورد میکند.
چه جنبه شخصیتی و کاری مرحوم پوراحمد بهخوبی تبیین نشده و نیازمند بیان است؟
به عقیده من وفادار و شریف بودن، همچنین غم مردم، دغدغه اصلی پوراحمد بود که اگر سرلوحه سایران قرار گیرد بسیار عالی خواهد بود. یعنی بگوییم در مقابل مردم کوچه، بازار، محله، خانواده و مدرسه متعهدیم و نسبت به دغدغههای آنها و طرح سوالاتشان بیتفاوت نباشیم.
اگر روزی از من بخواهند یک کلمه درباره پوراحمد بگویم، هیچچیزی جز «صداقت» نمیتوانم در وصف وی بیان کنم. یعنی کلمه «صداقت» شایسته وی بود زیرا مسائل و دغدغههای اجتماعی را همانگونه که بود و البته با شکل هنرمندانهتر و دراماتیزهتر، بهخوبی نمایش میداد.
بهرغم اینکه صداوسیما فیلمها و آثار بسیاری را برای کودکان و سنین بزرگسال تولید کرده اما مردم هنوز از «قصههای مجید» یاد میکنند، زیرا داستانش را روان و دلنشین روایت میکرد و درحالیکه ساده و بیآلایش بود، اما درونمایه عمیق و متفکرانهای داشت و به دل مردم نزدیک بود. وقتی فضای قصههای مجید و تاثیرش را روی مخاطب میبینی، با خودت میگویی نیاز نیست خیلی لقمه را دور سرخود بچرخانیم، بلکه بهعنوان یک هنرمند، باید این الگو را در نظر بگیریم که میتوانیم از فضای جامعه خود الهام بگیریم و صادقانه آنها را بیان کنیم.
با توجه به سابقه زندگی مرحوم پوراحمد در شهر اصفهان، تا چه اندازه زیستن در این شهر توانسته در آثار وی نمود پیدا کند؟
بهطورقطع فضایی که وی در آن متولد و رشد کرده در ساختار شخصیتش بسیار تأثیرگذار بوده است. هنگامیکه در ارتباط با قومیت یک شخصیت صحبت میشود، زیرساختش خاک و اقلیمی است که فرد در آن پرورش پیدا میکند. بیپروایی و جسارت در بیان را در اکثر مردم اصفهان مشاهده میکنیم، بهطورقطع این فضا و بیپروایی که دربیان حقیقت وجود دارد، باارزش است. به عقیده من بیان حقیقت نوعی بیرحمی میخواهد که فرد از منافع و خواستههای خود بگذرد تا موضوعی را صادقانه بیان کند.
زیست وی آنهم در مهمترین مقطع زندگی یعنی دوران کودکی و نوجوانی، برای ساختار شخصیتش مهم بوده است. نمونه بارز این تأثیرپذیری «قصههای مجید» بود که طبق نوشته اصلی باید در کرمان جریان داشته باشد اما پوراحمد تشخیص داد جسارت و شیوه منش و برخورد مجید بیشتر مناسب نوع فرهنگ و ساختار اجتماعی اصفهان است و بهدرستی هم جا افتاد.
مرحوم پوراحمد در ارتباط با دفاع مقدس فیلمی را ساخت که هنوز هم افرادی که خود را متولی اصلی سینمای دفاع مقدس میدانند، نتوانستهاند فیلمی همچون «اتوبوس شب» بسازند، یعنی همان نگاه ساده و ملموس. موشکافی عمیق درباره جنگ ویرانگر و تأثیراتش را تنها با شیوه دیدگاه پوراحمد میشد در فیلم اتوبوس شب بهخوبی دید.
با توجه به انتشار اخبار مختلف در فضای مجازی در خصوص نحوه فوت وی، آیا وی فرد ناامیدی بود؟ چه تدبیری باید اندیشید که هنرمندان به این درجه از ناامیدی نرسند؟
معتقدم بخشی عمدهای از مسائلی که در فضای مجازی میشنویم یا اطلاعرسانی میشود، تابع همین کلمه و شکل «مجازی بودن» است، لذا به فضای مجازی و حرفوحدیثهای بی استناد اعتمادی ندارم اما قاطعانه میتوانم بگویم با شناختی که در این سالها از پوراحمد داشتم، باورم نمیشود که وی خواسته به زندگیاش خاتمه دهد.
شخصیت وی ناامید نبود، بهاندازهای فعال بود که سال گذشته یک فیلم سینمایی ساخت. پس فردی که تا این حد پرتلاش و پویا بوده، نمیتواند با خودش قهر کرده باشد. او معترض به وضعیت سینمای فعلی، بیمهریها و بی اصولیها بود، به شلختگیهای لجامگسیخته در وادی مدیریت و سینما، به اینکه دردها و فریادها دیده نمیشود، اعتراض داشت.
پوراحمد خیلی خوشصبحت، دلنشین و مهربان و همیشه برایم قابلاحترام بود. در «مدرسه مادربزرگها» که طی سال ۱۳۷۳ ساختم، با مرحوم یزدانیان مادر وی همکار بودم. آنقدر آرامش و حضور تأثیرگذاری روی همه ما داشت که همیشه میگفتم با چنین مادری، پوراحمد گرما و کاریزمایی دهچندان دارد.
امید و عشق در غالب آثار پوراحمد وجود دارد. شوق رهایی در فیلم «شرم»، کودکی و نوستالژیهایش در «بیبی چلچله، جنگ خانمانسوز و امید به آزادی و صلح در «اتوبوس شب»، جهان پررنگ و شیرین کودکی در «قصههای مجید» و هزاران نکته امیدوار و دوستداشتنی در سایر آثارش نمیتواند حکایت مردی باشد که بخواهد به رؤیاهایش پایان بدهد. او برای من و خیلیها الگوی درستاندیشی، جسارت و امید بود.
به نظر شما آیا دستنوشتهاش باید خوانده شود؟
بله. هر تعداد صفحهای که وی نوشته باید خوانده شود. آنهایی که این دستنوشتهها را دارند امانتدار هستند و باید آن را بیکموکاست و دخل و تصرف به دست صاحبان اصلیاش برسانند. اگر مخاطب دستنوشته پوراحمد مردم هستند، باید بدانند و اگر خانواده وی مخاطب بودهاند هم دیگر به خودشان خواهد رسید.
من و خیلیها مشتاقیم حقیقت ماجرا را بدانیم. ما هنرمندان نزدیک به سه سال است که با بحران مواجهیم، دو سال با کرونا درگیر بودیم. بخش عمدهای از هنرمندان به دلیل کرونا فعالیت نداشتند و خانهنشین بودند. سال گذشته نیز حوادثی در کشور رخ داد و مانع از این شد که زندگی روال عادی خود را داشته باشد، این حوادث در زندگی همه تأثیرگذار بوده و به طور قطع در زندگی وی مشکلاتی به وجود آورده است.
آیا راهکاری برای کاهش اثرات تنش حوادثی که بدان اشاره داشتید، بر زندگی هنرمندان وجود دارد؟
هنرمندان از مردم جدا نیستند، همه درگیر اتفاقاتی هستیم که حادث میشود. وقتی تورم بالا میرود، همه درگیر هستیم چون در یک اجتماع زندگی میکنیم، با این تفاوت که در چنین وضعیتی، هنرمند بیشتر درهم میشود. هنگامیکه من کارگردان میبینم همسایه و جمیع مردم تحتفشار و ناتوان از داشتن امکانات رفاهی متوسط هستند، میتوانم فیلم بسازم؟
بهطورمعمول گفته میشود وقتی موضوعی از مدار خود کمی خارج شود و مادامیکه بخواهد در مدار اصلیاش قرار گیرد، همه دستخوش یک سری آسیبهایی میشوند؛ هنرمند در یک جامعه با مردم عادی تفاوتی ندارد و همه همانند هم هستند. وقتی کاسب درآمد خوبی نداشته باشد، فلان مغازهدار رونق اقتصادی قبل را نداشته باشد و همه اینها حاصل تورم باشد، دیگران هم توان خرید و جریان زندگی عادی خود را از دست میدهند. پس نمیتوان گفت تنها یک بخش از جامعه دچار مشکل است و راهکار، راهکار فردی نیست که بگوییم به هنرمندان چگونه توجه شود.
نظر شما