به گزارش خبرنگار ایمنا، پانزدهم فروردینماه سالروز ولادت بزرگمردی است که در روزهای گذشته بار دیگر نام او بر سر زبانها افتاد، بزرگمردی که ۴۱ سال پیش راهی یک سفر بدون بازگشت شد. پس از دیدار نوروزی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با مادر «حاجاحمد متوسلیان» بار دیگر مطالب و واکنشهایی نسبت به شهادت یا حیات این فرمانده دلاور ایران اسلامی در رسانهها و شبکههای اجتماعی مطرح شد.
ماجرای این واکنشها از آنجا شکل گرفت که سرلشکر حسین سلامی، از لفظ شهید برای حاجاحمد متوسلیان استفاده کرد و در دیدار با مادر او گفت: «شهید جاویدالاثر حاجاحمد متوسلیان اولین شهید ایرانی در راه فتح قدس است و فتحهای امروز جبهه مقاومت، محصول راهی است که او برای آزادی قدس شریف و رهایی مردم مظلوم فلسطین از یوغ سلطه و ستم اشغالگران صهیونیست و حامیان آنها باز کرد.»
هر چند به دنبال این واکنشها رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پرونده ربایش حاجاحمد متوسلیان و سه همراه دیگرش را همچنان گشوده خواند و برداشتهای صورت گرفته از سخنان سرلشکر سلامی را ناصواب دانست، اما وقتی رد آثار او دیده میشود، چه فرقی میکند که او را جاویدالاثر بنامیم یا شهید یا هیچ! مسیری که او باز کرده بود، آنقدر روشن است که همه جا ردش دیده میشود.
رد پای بزرگمردی که گلعلی بابایی در رثای او نوشت: «از مردی میگویم که وقتی پرچم لشکرش را با نام نامی محمد رسولالله (ص) بر فراز قلههای شرف به اهتزاز درآورد، مایه قوت قلب مدافعان میهن اسلامی در جبههها و ابتلای ژنرالهای دشمن متجاوز به رعشه مرگ شد.
لشکری که در دوکوهه ولادت یافت؛ در فتحالمبین سلاح به دست گرفت و کمر سپاه چهارم ارتش بعث را در جبهه شمال خوزستان با سرپنجه حیدری بسیجیهایش در هم شکست؛ در نبرد الی بیتالمقدس به سان بارانی از آذرخش و آهن بر فرق حرامیان اشغالگر فرود آمد و پوزه پلید سپاه سوم ارتش بعث را در جبهههای غرب کارون، دشت شلمچه و سرانجام خرمشهر به خاک ذلت مالید.
میخواهم از پهلوانی یاد کنم که به تأسی از امام و مولایش حضرت امام خمینی (ره)، شریک غم مظلومان جهان بود و برای اثبات این مدعا در ژوئن ۱۹۸۲ به عنوان فرمانده لوای فخرآفرین «قوای محمدرسولالله (ص)» عازم کرانههای مه گرفته مدیترانه شد تا داد مظلومان آن دیار را از دشمن صهیونیستی بستاند.»
متوسلیان رفت که بازنگردد و برای همیشه، رو به جغرافیای بدون مرز «مقاومت» دری بگشاید که مسیر روشن فرداها باشد. فرداهایی که از آن تیر ۶۱ هویدا نبود و شاید مورد انکار هم قرار میگرفت، اما ما سالهاست که آن فردای ناپیدا را زندگی و لمس کردهایم که آزادی و امنیت جز با مقاومت در برابر اشغال و تروریسم دولتی، حتی در کیلومترها آن سوی مرزهای جغرافیایی ایران به دست نمیآید.
احمد متوسلیان نبود و جنوب لبنان به لطف قدرتی که حزبالله لبنان یافته بود، آزاد شد؛ مگر او ۱۸ سال قبل از این آزادی شیرین، برای کمک به لبنان در برابر اشغال اسرائیل راهی سفر بی بازگشت دمشق نشده بود؟ احمد متوسلیان نبود و نیروهای ما مرزهای جغرافیایی ملیت را درنوردیده بودند و در دمشق و حلب پاسدار حریم اهلبیت شده بودند و خط مقدم محور مقاومت؛ مگر او همین را نمیخواست؟ مگر رزمندهای بدون مرز نبود و مگر ما در دهه چهارم نبودن او، صدها رزمنده بدون مرز و فراتر از ملیتهای ایرانی و افغانستانی و پاکستانی و یمنی و لبنانی و سوری برای مبارزه به تروریسم، به جهان معرفی نکردیم؟
متوسلیان نیست و از نسل او همین «میلاد حیدری» ها و «مقداد مهقانی» ها که امروز در تهران تشییع میشوند، مقابل اسرائیل ایستادهاند و حضورشان در سوریه و شهادتشان به دست رژیم صهیونیستی، اثری است که از احمد متوسلیان باقی مانده است. اثر جاوید آدمها، راهی است که میگشایند، چنان که متوسلیان راهگشای این مسیر برای نسلهای بعدی خود بود. حالا او را شهید بدانیم و بنامیم یا همچنان منتظر رسیدن خبری از او باشیم، فرقی نمیکند؛ همه جا رد اثر او هویداست.
نظر شما