به گزارش خبرنگار ایمنا، گروهک تروریستی کومله در حالی طی سال گذشته روی مرگ مهسا امینی موجسواری کرد که اعضای این گروهک در مقطعی از تاریخ انقلاب اسلامی و در دهه ۶۰ وحشیانهترین جنایات را علیه مردم ایران در غرب کشور مرتکب شدند، از سر بریدن تا سوزاندن.
نام کومله را باید مترادف با داعش دانست؛ گروهکی تجزیهطلب و ضدایرانی که اعضایش در آدمکشی و جنایتکاری چیزی کمتر از داعشیها ندارند.
سیدعلی پروانیان در کتاب «از کردستان تا جزایر همیشه فارس» به روایت جنایات کومله در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «چیزی نگذشت که عملیات شروع شد و تا شب ادامه پیدا کرد. تعدادی از نیروها که در محاصره بودند، نجات پیدا کردند، ولی هفده یا هجده نفر از پاسداران همچنان مفقود بودند ما برای پیدا کردنشان خیلی تلاش کردیم، اما نتوانستیم آنها را پیدا کنیم تا اینکه دوازده سیزده روز بعد ماشینی از نوع کاپ را با سرعت وارد پادگان شد و با شتاب، زنجیر ورودی را پاره کرد و از خیابان جلوی پادگان که آسفالت و جدولدار بود، آمد و نزدیک محل استقرارمان ایستاد. راننده از ماشین پیاده شد و روی زمین افتاد. به طرفش رفتیم و دیدیم بیهوش شده است.
مرد مسنی بود و هیکل درشتی داشت، امدادگران به سرعت او را به هوش آوردند، ولی رنگ به صورتش نبود و حال مساعدی نداشت. به سختی چشمانش را باز کرد و با دستهای لرزان به ماشین اشاره کرد. به طرف ماشین رفتیم. از پشت ماشین خون جاری بود. رفتیم نزدیکتر و پشت ماشین را نگاه کردیم. هر کسی که صحنه پشت ماشین را میدید یا غش میکرد یا حالش بد میشد یا ناخواسته سر به دیوار میکوبید و فریاد ای خدایش بلند میشد. من هم حالم بد شده بود و بیاختیار توی سروکله خودم میزدم و گریه میکردم. حسین خرازی هم با دیدن آن صحنه به دیوار داده بود و با صدای بلند های های گریه میکرد.
پشت ماشین، اعضای تکهتکه شده بدن پاسدارهای مفقود شده بود که کوملهها آنها را به طرز فجیعی به شهادت رسانده و قطعهقطعه کرده بودند، حتی سرهایشان را هم با تبر تکهتکه کرده و به راننده گفته بودند آنها را تحویل ما بدهد. راننده هم پایش را روی گاز گذاشته و دیوانهوار با آخرین سرعت به طرف پادگان آمده بود. در طول راه خون این عزیزان مانند جوی آبی از ماشین به زمین میریخت. دو نفر از کوملهها، سوار بر اسب، پشت سر راننده حرکت کرده بودند که اگر راننده خطایی کرد، او را بکشند. آن روز غوغایی برپا شد. دیدن آن صحنه و بدنهای تکهتکه شده شهدا واقعاً دلخراش بود. دیدنشان دل میخواست. بچههایی را که بیهوش روی زمین افتاده بودند، به بیمارستان انتقال دادیم و پیکر پاک شهدا را هم به معراج شهدا فرستادیم تا به خانوادههایشان تحویل دهند.
بعد از این فاجعه، فرماندهان جلسهای تشکیل دادند و عملیاتی را طرحریزی کردند تا انتقام شهدا را از کوملهها گرفتند.»
نظر شما