به گزارش ایمنا، تا ساعاتی دیگر نودوپنجمن دوره اسکار، برگزیدههای خود را معرفی میکند. بزرگترین رویداد سینمایی جهان که طی سالیان اخیر، نتوانسته با اقبال همیشگی مواجه شود، امیدوار است تا در سالی که نامزدهایش کمی بهتر از دو، سه دوره اخیر معرفی شدهاند، بتواند محبوبیت و اعتبار قبلی خود را به دست آورد.
یکی از جذابترین بخشهای اسکار، مربوط به پیشبینی برگزیدگان است؛ بخشی که سیاستهای چند سال اخیر اسکار، سبب شگفتی هزاران هوادار این جایزه شده تا آنها، آکادمی را با عناوینی چون نژادپرست، زنستیز و تقسیمکننده جوایز بدرقه کنند.
اسکار که برای امسال، یک گام از خواست قبلی خود مبنی بر اجرای مراسم بدون مجری، عقبتر گذاشته، هیچ بعید نیست که برای به دست آوردن اقبال سالهای دور خود، از سیاستهای عجیب سالیان اخیر خود دست کشیده و جوایز را بر مبنای شایستهسالاری، به برگزیدگان اعطا کند.
فیلمنامه
اگرچه بسیاری از دوستداران سینما در سراسر جهان علاقه دارند که مارتین مکدونا پس از چندینبار نامزدی در این شاخه، برنده شود اما باید گفت که بدشانسی این چهره محبوب، در این بخش، همچنان ادامه دارد. با وجود بنشیهای اینیشرین، بخت اصلی با «همه چیز، همه جا، بهیکباره» یار است بهخصوص که فیلم در فصل جوایز، بسیار درخشان ظاهر شد و حتی توانست جایزه اتحادیه نویسندگان آمریکا را از آن خود کند. بنابراین باید جایزه این شاخه را تا حدود فراوانی سهم فیلمنامه تأثیرگذار و مبتکرانه همه چیز، همه جا، بهیکباره بدانیم.
بازیگر نقش اول مرد
در بخش بهترین بازیگر نقش اول مرد، رقابت بین سه بازیگر خلاق است. آستین باتلر، برندن فریزر و البته کالین فارل. اگر بخواهیم با فاکتور علاقمندی اسکار پیش رویم، شانس فارل، با همه تمامیتخواهی که در فیلم بنشیهای اینیشرین به نمایش گذاشت، بسیار کمرنگ است. میماند برندن فریزر و آستین باتلر. قطعاً نگاه خلاقانه، منعطف، بازی درونگرا و زیرپوستی فریزر در یک نقش عجیب، برای هر مخاطبی، غیرمنتظره است. نقشی که کنشمندی چندانی ندارد اما بهشدت تابع هیجانات درونی و زبان بدن است که فریزر بهخوبی در نهنگ، از پس آن برآمده است.
اما شاید بدشانسی فریزر آن جایی باشد که یک رقیب سرسخت برای یک فیلم بیوگرافی را در کنار خود میبیند. بدشانستر آنکه تاریخ نشان داده، داوران آکادمی، علاقهمندی بسیاری به فیلمهای بیوگرافی و علیالخصوص بازیگر نقش اصلی آن فیلم دارند. وقتی آستین باتلر در فیلم الویس، شمههای ناب و کاریزماتیکی از الویس پریسلی، بهخصوص در تنالیته صدا و حالت نگاه را برای دوستداران این خواننده افسانهای زنده کرده، طبیعتاً جای هیچ شکی باقی نمیماند که پس از افتخارآفرینی در بفتا و گلدنگلوب، رأی اول بسیاری از داوران آکادمی به این بازیگر باشد.
بهترین بازیگر نقش اول زن
رقابت در شاخه بهترین بازیگر نقش اول زن نیز به همین ترتیب است. در این بخش، رقابت اصلی میان کیت بلانشت، میشل یئو و حتی آنا د آمارس است. رقابت جدیتر اما بین دو گزینه نخست مطرح است. روی کاغذ، کیت بلانشت، برنده بیچونوچرای این بخش است. فصل جوایز نیز این مؤلفه را ثابت میکند چراکه بلانشت با یک بازی مسلط که در لفافه، یک دوگانگی را میپروراند، طی چند ماه اخیر موفق شد بیش از پنج جایزه ازجمله گلدنگلاب و بفتا را از آن خود کند و بنیان شخصیتی فیلمی زنانه را با یک حضور مقتدرانه و خیرهکننده، قوام ببخشد.
از آن سو، یئو نیز در پی تاریخسازی است و میخواهد نخستین زن آسیایی باشد که چنین جایزهای را به دست میآورد. یئو البته در فصل جوایز، بهاندازه بلانشت ندرخشید اما توانست در همه چیز، همه جا، به یکباره، یک نقشآفرینی انتزاعی و چندوجهی از احساس درونی و بیرونی را به نمایش گذاشته و یک قدرتنمایی متنوع در چندین جهان موازی داشته باشد. از همان نقشهایی که آکادمی، همواره احترام فراوانی برای آن قائل است و اسکار این بخش را برای آن کنار میگذارد.
کارگردانی
یکی از فشردهترین رقابتهای اسکار ۲۰۲۳، در شاخه بهترین کارگردانی است. در این بخش، پنج کارگردانی حضور دارند که یکی از بهترین ساختههای کارنامه خود را ارائه دادهاند. از تاد فیلد ی که با تار، یک انقلاب بزرگ در سینمای زنانه یک دهه اخیر به پا کرد تا اسپیلبرگی که امسال، خیلی بیشتر از سالیان اخیر، تحویل گرفته شده و حتی جایزه گلدن گلوب را نیز برای فبلمنها تصاحب کرده است.
اما اگر بخواهیم جسورانه به این بخش نگاه کنیم باید این اسکار مهم را برای دو دانیل مطرح یکی، دو سال اخیر کنار بگذاریم. دانیل کوان و دانیل شینرت در همه چیز، همه جا، به یکباره، همه کار کردند و چندین جهان موازی را به تصویر کشیدند. آنها به همین واسطه، جایزه انجمن کارگردانان آمریکا را نیز تصاحب کردند که این افتخار، میتواند تضمینی مهم برای پیشبینی این بخش باشد. اما اگر یکدرصد این جایزه به این ۲ کارگردان تعلق نگرفت، قطعاً به دلیل شلوغکاریهای افسارگسیختهای است که اجازه نمیدهد تا نتیجه واحدی از فیلم استخراج شود و همین، تحمل مشاهده فیلم را توسط مخاطب کم میکند یا به آنها اجازه نمیدهد تا با جهانهای مختلف فیلم ارتباط بگیرند.
در این صورت، نمیتوان آن چهار کارگردان دیگر را در مسیر دریافت جایزه این شاخه، جلوتر از دیگری دانست و حقیقتاً که هر چهار کارگردان، از یک شانس برابر برای تصاحب اسکار برخوردار هستند.
فیلم
آکادمی، امسال در بخش بهترین فیلم، خیلی دستودلبازانه عمل کرده و ۱۰ نامزد را معرفی نموده است. ۱۰ نامزدی که حداقل نیمی از آنها، رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. اما موضوع اصلی آن است که آیا اسکار میخواهد به مانند ادوار اخیر، سیاست تقسیم جوایز را در پیش بگیرد و یا بر مبنای شایستهسالاری، دست به انتخاب بزند؟
اگر پای تقسیم جوایز در میان باشد، خیلی راحت میتوان از کنار فیلمی چون همه چیز، همه جا، بهیکباره که در کارنامه خود، چندین جوایز مهم ازجمله انجمن منتقدان هالیوود، بنیاد فیلم آمریکا، انجمن تهیهکنندگان آمریکا، اسپریت دارد، گذشت اما اگر اینگونه نباشد، حتی آواتار یا تاپگان نیز شانس بالایی برای انتخاب دارد.
اما جایزه بر هر مبنایی که داده شود، یک آلترناتیو قدرتمند به نام در جبهه غرب خبری نیست، برای تمام فیلمها وجود دارد. فیلمی که در فصل جوایز، بسیار بهتر از ۹ نامزد دیگر درخشید و تمام آن فاکتورهایی که داوران آکادمی میپسندند را در خود دارد. از روحیه قهرمانی تا درام جنگی، ساختار بدیع و البته نگاه انسانی که در سرتاسر اثر مشهود است. بنابراین اصلاً بیراه نیست که رقابت اصلی این بخش، با حضور بنشیهای اینیشرین، میان دو فیلم همه چیز، همه جا، بهیکباره و در جبهه غرب خبری نیست، باشد.
البته ذکر این نکته نیز بسیار مهم است که فیلم آلمانی «در جبهه غرب خبری نیست» حتی اگر مغموم این شاخه باشد، به احتمال بسیار فراوان، در بخش بهترین فیلم انگلیسیزبان موفق به افتخارآفرینی خواهد شد.
نظر شما