از لزوم آشنایی مردم با حقوق معمارانه خود تا رسالت معماران در عصر حاضر

معماری همواره به‌عنوان برآیند، محصول و نقطه‌ تلاقی هنرهای بشری و به‌مثابه تصویری تمام‌نما از امیال و آرزوهای بشر در قالب کالبد زیستی او شهرت داشته است. درواقع معماری، کاربست و پیاده‌سازی تمام هنرها در کنار فناوری در دسترس هر دوره تاریخی برای شکل دادن به زیستگاه‌های بشری بوده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، همسازشدن روزمرگی‌های انسان با معماری او، لزوم پیوستگی هنر با مخلوق معماری، یعنی ساختارهای زیستی انسان را به نمایش می‌گذارد. این پیوستگی تاریخی از نخستین تلاش‌های انسان برای تزئین دیواره‌های سکونت‌گاه خود با نقاشی‌های آئینی به‌عنوان تنها هنر عصر دیرین قابل‌تشخیص و تأمل است.

در ادوار تاریخ بشر، به‌موازات شکل‌گیری و بالندگی هنرها، معماران در تلاش بوده‌اند تا با ایجاد روابط دو یا چندسویه باهنرهای مختلف، عمق و معنای معماری خود را افزایش دهند و از این رهگذر تحت عنوان زیبایی و زیبایی‌شناسی، اثرگذاری معماری بر انسان را تضمین کنند، اما طی دهه‌های اخیر، معماری ایران همچون بیشتر پدیده‌هایی که ما در نوع «خاص» مدرنیته خویش بازتعریف و به‌گونه‌ای به انحراف کشیده‌ایم، بیمار است. این حداقل چیزی است که می‌توان درباره این موقعیت گفت، حال‌آنکه معماری هنری است که شکوفایی و خلاق بودنش می‌تواند گویای زنده‌بودن و رشد و قدرت هر تمدنی باشد.

فرایندهای تمدنی و رشد یا سقوط آن‌ها را اغلب براساس میزان ساخته‌های معماری و شهرسازی‌شان سنجیده‌اند که چندان دور از عقلانیت نیست، زیرا میزان سازمان‌دهی برای ساخت معماری و سازمان دادن به یک شهر می‌تواند شاخص‌هایی پرمعنا برای سطح رشد فکر و دور شدن از هیجان‌های گذران و شور و انگیزه‌ها و غرایز ِنابجا بدهد.

ازاین‌رو خبرگزاری ایمنا برای دریافت پاسخ پرسش‌هایی همچون اینکه چرا برخی از شهرهای ما از بی‌هویتی مبالغه‌آمیزی رنج می‌برند؟ نقش معماری و معماران در این میان چیست و چه چشم‌اندازهایی را می‌توان در این بحث برای رسیدن به تحلیل مفید به کاربرد؟ گفت‌وگویی را با مهدی حجت، معمار و دکترای حفاظت از بناهای تاریخی انجام داده است که در ذیل می‌خوانید.

از لزوم آشنایی مردم با حقوق معمارانه خویش تا رسالت معماران در عصر حاضر

درباره مهدی حجت

مهدی حجت (زاده شانزدهم اسفند ۱۳۲۸)، معمار ایرانی، استاد دانشگاه و از مدیران ارشد و بنیان‌گذاران سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری و معاون پیشین شهرسازی و معماری شهرداری تهران بوده‌است.

وی کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه تهران و دکترای حفاظت از بناهای تاریخی از دانشگاه «یورک انگلستان» دارد. ازجمله سوابق اجرایی حجت، می‌توان به جانشینی وزیر در سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، عضو شورای مشورتی کمیته ملی یونسکو، رئیس سازمان میراث‌فرهنگی کشور و جانشین وزیر فرهنگ در شورایعالی معماری و شهرسازی اشاره کرد.

درباره اهمیت دوره گذر معماری برای مخاطبان بگویید؟

دوره گذر را به اشکال مختلف و متعددی می‌شود تعریف کرد؛ مطمئن هستم افراد و متخصصان مختلف حوزه معماری و شهرسازی، در تعریف اینکه ما می‌خواهیم از چه گذر کنیم و به چه چیزی برسیم، تعاریف مختلفی دارند.

درواقع، گذر یعنی پشت سر گذاشتن امری و رسیدن به امر دوم؛ اینکه ابتدا تصور کنیم در چه شرایطی هستیم و باید به چه شرایطی برسیم و از چه موقعیتی گذر کنیم تا به آن صورت جدید برسیم. لذا تعاریف و تصاویر مختلفی در اذهان از گذر وجود دارد، به‌طورمثال بعضی‌ها ممکن است تصور کنند معماری ما بسیار عقب‌افتاده، ضعیف و نامتناسب است و اگر شبیه معماری به‌اصطلاح بین‌المللی یا آنچه در مغرب‌زمین وجود دارد بشود یا به تعبیر بزرگان تشبه به غیر پیدا کنیم، رستگار می‌شویم.

بعضی‌ها برعکس این فکر می‌کنند و معتقدند در طول ۱۵۰ سال گذشته معماری اصیل خود را ازدست‌داده‌ایم و گرفتار یک امر تقلیدی نامناسب برای کشور شده‌ایم، بنابراین باید بازگشت به خویش داشته باشیم و بتوانیم دوباره ارزش‌هایی را که طی هزاران سال در حوزه معماری داشته‌ایم احیا کنیم. البته صورت‌های متعدد دیگری هم پیرامون این موضوع وجود دارد، اما به نظر بنده راه برون‌رفت از این قضیه و فهم اینکه از چه باید روی‌گردان باشیم و به چه روی‌آوریم توجه دقیق به مسئولیت و وظیفه معمار است که همیشه از آن در حوزه معماری صحبت کرده‌ام.

درباره مسئولیت و وظیفه معمار کمی بیشتر توضیح دهید

هر علمی دارای موضوعی است و موضوع علم معماری هم‌شکل دادن به زندگی انسان به‌وسیله تنظیم شکل ساختمان است؛ بنابراین وظیفه معماران این است که نسبت به شکل مطلوب زندگی انسان توجه داشته باشند و توسط ساختمانی که می‌سازند آن شکل از زنگی را که مناسب می‌دانند به وجود بیاورند.

هر فردی با معماری آشنا باشد و بخواهد منطقی به قضیه معماری فکر کند، می‌تواند این حرف را بپذیرد که موضوع علم معماری شکل ساختمان نیست، بلکه شکل زندگی انسان است که به‌وسیله شکل ساختمان به وجود می‌آید و تحقق پیدا می‌کند زیرا روشن است که هر معماری به‌وسیله بنایی که ایجاد می‌کند و تا زمانی که آن بنا پابرجاست، به‌وسیله خصوصیات آن ساختمان به مصرف‌کنندگان خود دستور می‌دهد که چه رفتار و چه حالاتی داشته باشند.

نحوه قرارگیری هریک از فضاها، ریتم آن‌ها، رنگ، تناسبات و نور در آن فضاها است که به استفاده‌کننده می‌گوید که چه رفتار و احساسی در فضا داشته باشد. آیا معماری هست که منکر تأثیر فضا بر رفتار و حالات انسان باشد؟ البته به‌اندازه‌ای که ظرف می‌تواند در مظروف خود مؤثر باشد. بنابراین با یک استدلال بسیار ساده می‌شود فهمید که هدف نهایی معمار که شکل ساختمان را ایجاد می‌کند، درواقع ایجاد شکل زندگی است که به‌وسیله شکل ساختمان ایجاد می‌شود. به‌طور مثال معمار می‌خواهد مردم در این مکان احساس خلوت و آرامش داشته باشند؛ بنابراین این ابعاد، تناسبات و رنگ و ریتم را در فضا به نحوی انتخاب می‌کند که این احساس ایجاد شود. لذا هر فردی که قدری با قضیه معماری آشنایی داشته باشد، بلافاصله صحیح بودن این موضوع را تصدیق می‌کند.

درواقع اگر این موضوع را درک و قبول کردیم، آن‌وقت می‌توان به گذر دیگری در معماری امروز دست‌یافت. گذر از توجه کردن، و همه‌چیز را خلاصه کردن و دل‌باختن به چگونگی شکل ساختمان که امروزه بسیار مرسوم است، به توجه به اینکه با طرح یک ساختمان ما چه پیشنهادی برای زندگی بهتر به بهره‌بردار ارائه می‌کنیم. معمار باید مسئولیت سنگین شکل دادن به زندگی مردم را در مقیاس خرد و کلان بپذیرد. در این صورت است که ما از توجه صرف به جنبه‌های بصری معماری گذر کرده به وظیفه اصلی معماری گرایش خواهیم یافت. باید اذعان کرد که با این تعریف از گذر هنر گران‌قدر معماری را از یک سرگرمی بصری دور ساخته و معمار را نیازمند شناخت زمینه‌های گوناگونی از قبیل: خواست‌ها و نیازهای انسان، فرهنگ جاری در محل قرارگیری اثر، مواد و مصالح و تکنولوژی موجود و بسیاری دیگر از زمینه‌ها می‌نماید که نمایانگر پیچیدگی‌های عمل معمارانه است.

چطور ممکن است معمار بدون فهمیدن خواست‌ها و نیازهای انسان مخاطب خود و شناخت ظرفیت‌های محیطی اثر خود فقط کاری را که دلش می‌خواهد انجام دهد و بگوید این اثر هنری من است و می‌خواهم این شکلی باشد؟ در حقیقت مراجعه‌کننده به معمار حکم بیماری را دارد که به پزشک مراجعه کرده و مایل است که او راهی برای رفع نیاز او پیشنهاد کند نه اینکه پزشک بگوید من خودم فلان دارو را دوست دارم و آن را برای شما می‌نویسم!

تعدد آرا در بحث گذر به چه علتی ایجادشده که گفتمان واحد بحث معماری در کشور شکل نگرفته است؟

این موضوع دلایل متعددی دارد. تغییراتی که در تمایلات معماران، کارفرمایان و مصرف‌کنندگان ایجادشده است و همچنین تغییراتی که در سبک زندگی مردم و قوانین و مقررات معماری و شهرسازی اعمال‌شده است از علل این پدیده است. این تغییرات و بیش از این‌همه و همه تصور اینکه کجا هستیم و باید به کجا برویم را در اذهان دگرگون ساخته. معماری که می‌خواهد با تکیه به اشکال معماری گذشته، خود را شریک افتخارات آن کند، نمی‌تواند با معماری که خود را از قافله جهانی عقب می‌پندارد و می‌خواهد با تقلید صرف از داشته‌های آن‌ها به موقعیتی برسد، تعریف واحدی از گذر داشته باشد. کارفرمایی که با بیشترین سرمایه‌گذاری عمر خود می‌خواهد به بنایی درخور زندگی آسوده دست یابد، با کارفرمایی که تنها به فکر سود بیشتر یا فخرفروشی و چشم و هم‌چشمی با دیگران است نگاه واحدی به نوع معماری که به آن نیازمندیم ندارد. امکانات جدید تکنولوژیک و مواد مصالح و نحوه به‌کارگیری و استفاده از آن‌ها موجب تفاوت در رویکرد نسبت به اثر معماری می‌گردد.

کارفرمایی می‌گوید چرا بالکن در ساختمان تعبیه کردید؟ درحالی‌که آن را نمی‌توان فروخت، من می‌خواهم تمام سطح زیربنای ملکم را بفروشم؛ و یا ممکن است معماری بگوید برای اینکه بگویند معمار خیلی ماهر و هنرمند بزرگی است یک لابی آن‌چنانی در ساختمان درست می‌کنم با ارتفاع و مبلمان درحالی‌که همه میدانیم کمتر از آن استفاده واقعی می‌شود؛ یا یک ورودی با ستون‌های کلفت و پله‌های عریض درست می‌کند تا خودش را به رخ دیگران بکشد. متأسفانه در جامعه امروز ما تعدادی از افراد هستند که پُزدادن، فخرفروشی و چشم‌وهم‌چشمی کردن برایشان مهم‌تر از آسایش است، یعنی حاضر هستند آسایش و آرامش خود را از دست بدهند اما چشم اطرافیانشان را کور کنند؛ بنابراین می‌گویند ساختمان من را طوری درست کن که هرفردی به آن نگاه کند فکر کند وارد کاخ شده است. برای همین می‌بینید ساختمان‌هایی وجود دارد که بیشترین میزان خرج روی نمای آن می‌شود چون می‌خواهد خودنمایی کند. این هم به خاطر تغییری است که در اخلاق جامعه اتفاق افتاده است.

دسته دیگری هم فقط به‌دوراز معماری خارجی و خارجی پسند هستند و هر چیزی که آن‌سوی دنیا ایجاد می‌شود، بدون اینکه فکر کنند که آن‌جا با اینجا چه ربطی دارد، می‌خواهند در اینجا نیز همان را اجرایی کنند. درحالی‌که همه زمینه‌های مربوط به معماری اعم از؛ آدم‌ها، خواست‌ها و نیازهای ایشان، تکنولوژی در آن کشور، مواد اولیه، مصالح و قوانین حاکم بر فضای زندگی مردم متفاوت است. فکر می‌کنند اگر خارجی شد، خیلی مدرن، به‌روز و پیشرفته است. این گروه از معماران در هر شهری کار کنند، برایشان فرقی ندارد چون این مدل ساختمان در ذهنشان است. درحالی‌که امروز دیگر برای همه مشخص‌شده که معماری امری است که با تغییر اقلیم تفاوت پیدا می‌کند. به‌طور مثال در یزد که باد گرم وتوام با شن داریم حیاط‌هایمان دارای گودال باغچه است، ولی در اصفهان کمتر گودال باغچه‌داریم چون اصفهان شرایط یزد را ندارد.

وقتی به دزفول و اهواز می‌رویم حیاط بسیار فراخ و باز است چون آن شهرها شرجی هستند و احتیاج به وزش باد دارد تا کوران ایجاد کند؛ بنابراین همان حیاطی که در یزد خودش را جمع می‌کند و در زمین فرو می‌رود تا بیشترین میزان سایه و آسودگی را ایجاد کند، در اصفهان کمی خودش را باز می‌کند و در خوزستان بسیار باز می‌شود و در گرگان به طبقه دوم می‌آید. پس به این موارد باید توجه کرد که هر یک از عناصر معماری وقتی به منطقه متفاوتی می‌روند تغییر پیدا می‌کنند. درست مانند جانوران و گیاهان که با تغییر اقلیم تفاوت‌هایی در شکل و محصول خود می‌یابند. این‌یک قاعده طبیعی است، پس چطور ممکن است ظرف زندگی انسان وقتی از جایی به‌جایی سفر می‌کند تفاوت نکند؟

اگر شما با مردم بوشهر که هرروز هنگام خروج از منزل با یک آسمان آبی و دریای بزرگ نیلگون مواجه هستند صحبت کنید یا با مردم یزد در حاشیه کویر، متوجه می‌شوید که چه تفاوت‌های ناپیدایی باهم دارند. اگر بچه‌ای در یزد درب کلاس را باز کند و بگوید فردا باران می‌آید، یا اینکه در رشت کسی این حرف را بزند، این دو جمله یک معنا و برداشت را دارد؟ بنابراین باید معماران به این موضوع توجه داشته باشند که معماری متعلق به مکان به معنای محیط زندگی از یکسو و خصوصیات انسان پرورش‌یافته در آن محیط از سوی دیگر است. البته درست است در اولیه‌ها مشترک هستند، اما در جزئیات و لطایف زندگی که معماری به آن‌ها مربوط است، مشترک نیستند.

بنابراین هستند افرادی که در معماری به خارجی‌ها نگاه می‌کنند و کار را بدون توجه به اینکه اثر آن روی مردم ایران چیست، در کجا طراحی می‌کنند، چه شکلی از زندگی در آنجا حاکم است و باید یک بنای معقول را ایجاد کنند، بنایی را طراحی می‌کنند. عده دیگری هم‌فکر می‌کنند اگر معماری‌شان شبیه دوره قاجار و صفویه باشد برنده شده‌اند چون به اصول خودمان برگشته‌اند.

این هم اشتباه است چون انسانی که امروز زندگی می‌کند انسان زمان قاجار و صفوی نیست و آن زمان برای خودش ویژگی‌ها و شرایطی داشته و امروز هم خصوصیت‌هایی دارد، پس در اصول اولیه و اینکه ایرانی هستیم مشترک هستیم و پشتوانه قوی معماری داریم، اما امروز در ابتدای قرن بیست‌ویک زندگی می‌کنیم و نیازهای امروز را باید فهمید؛ مثل‌اینکه بفهمیم اصفهان کجاست و مهم‌تر از آن این‌که اصفهانی کیست؟ این ابتدا به نظر ساده می‌رسد اما باید توجه داشت که معماری هم به‌عنوان مظهر فرهنگ مثل شعر و موسیقی هر فرهنگی با ظرایف و لطایف جسم و جان مردم سروکار دارد و مردم هر منطقه‌ای دارای خصوصیات فرهنگی خاص خود هستند. این موضوع تا حدی جدی است که می‌توان گفت به‌عنوان‌مثال اصفهانی حتی مثل کاشانی نیست، به‌طریق‌اولی او دزفولی و آذربایجانی هم نیست. بنابراین فردی که عمیقاً این فرق را می‌فهمد قادر است بفهمد شکلی از زندگی که در هرکجا ایجاد می‌کند باید چگونه باشد.

معماری ایرانی درگذشته جای افتخار داشته است چرا اکنون این موضوع کمرنگ شده است؟

این موضوع دو صورت دارد؛ وقتی یک اثر معماری به تمام آنچه درست است پاسخ می‌دهد موجب افتخار می‌شود، به‌طور مثال بسیاری از خانه‌ها در اصفهان وجود دارد که موجب افتخار معماری جهان است زیرا وقتی دقت می‌کنید هر چیزی را اعم از تناسبات و مصالح، رنگ‌ها یا روابط بین فضاها سر جای خودش قرارگرفته و ساختمان نه در خودش فرورفته و نه خودش را عریان کرده که فخرفروشی کند، پس وقتی هیچ‌کدام از این افراط‌وتفریط‌ها نشده این کار درست است و مایه افتخار؛ اما نمونه‌هایی هم درگذشته می‌توانیم داشته باشیم که یا برای فخرفروشی یک آدم صاحب‌منصب ایجادشده که گرچه متعلق به گذشته است اما مایه افتخار نیست.

البته نباید غافل شد که گاه معماری می‌تواند جنبه‌های بیانی هم داشته باشد. ما از معماری که پاسخگوی نیاز مصرف‌کننده است، تا معماری که خیلی آرام نزدیک به مجسمه می‌شود در کشور داریم؛ باز به‌عنوان نمونه، معماری وسط میدان آزادی تهران به‌طور تقریبی یک مجسمه است زیرا صورت بیرونی آن بیشتر از عملکرد درونی آن موردتوجه بوده است. یا برج ایفل یا بنای سرباز گمنام در پاریس همه دارای جنبه بیانی یا مونومانتال هستند. یعنی کسی که میدان آزادی را طراحی کرده عملکرد آن بنا را در تظاهر بیرونی آن دیده و درواقع یک مجسمه درست کرده است که البته از فضاهای داخلی آن‌هم استفاده می‌شود و آن را نمی‌شود با معماری یک‌خانه یا ورزشگاه اشتباه کرد. پس معماری این ظرفیت را دارد و از اول هم معمار می‌داند، اگر برای طرحی که جنبه‌های بیانی در آن باشد او را دعوت کردند، باید چه کند.

عالی‌قاپوی اصفهان، برای اینکه می‌خواهد آن سلطنت، قدرت و نشستن کنار میدان را بیان کند، به‌طور طبیعی یک متری داخل میدان می‌آید؛ درحالی‌که دو مسجد و بازار نسبت به ضلع میدان عقب‌نشینی دارد، چون می‌خواسته خودش را در میدان مطرح کرده و با قرار دادن چنین ایوانی باشکوه با آن ستون‌ها بگوید کسی که پادشاه مملکت است چنین جایی می‌نشیند و به اوضاع می‌نگرد، لذا بخشی از عملکرد آن کاخ سلطنتی بیانی است که باید انجام می‌شده است؛ البته درجاهایی به‌خاطر شغل یا قدرت، فرد خانه‌اش را به‌صورت افراطی تزئین کرده و از بعضی جهات غلو نموده که در حاشیه‌های معماری قرار می‌گیرد.

اصلی‌ترین مشکلی که امروز معماری ما با آن مواجه است چیست؟

بارها این موضوع را بیان کرده‌ام که مشکل اساسی ما نبود آشنایی مردم با حقوق معمارانه خود است. مردم از حقوق مادی و معنوی بی‌شماری برخوردارند. البته بسیاری اوقات هستند جوامعی که آگاهی لازم نسبت به برخی از حقوق طبیعی خود ندارند. به‌عنوان‌مثال زمانی در آمریکا سیاهان می‌پنداشتند که در حقیقت از حقوق کمتری نسبت به سفیدپوستان برخوردارند تا اینکه افرادی پیدا شدند و ایشان را نسبت به حقوقشان آگاه کردند. انسان‌همان‌طورکه دارای حق آزادی یا استفاده از آب‌وهوای سالم است دارای حق استفاده از مکانی آسوده و آرام برای زندگی است. این حقی است که تمام عوامل مؤثر در تولید معماری و شهر در تأمین آن مسئول هستند اما تا هنگامی‌که از طرف مردم مطالبه‌ای در این جهت صورت نگیرد طبیعی اقدام در جهت تأمین آن‌هم به‌صورت جدی تحقق نخواهد یافت.

چطور مردم اصفهان نسبت به آب زاینده‌رود یا آلودگی هوا انعکاس نشان می‌دهند اما درمورد معماری شهرشان حضور جدی ندارند؟ مردم باید بدانند که از حقوق مسلم ایشان است که از تولیدکنندگان بناها بخواهند بنایی مستحکم در مقابل بلایای طبیعی، تأمین‌کننده مطلوب‌ترین روابط انسانی، با رعایت همه جهات اقتصادی، متناسب با شئون فرهنگی و اجتماعی را برای ایشان تولید کنند. این خواست اجتماعی موجب می‌گردد که طراح، سازنده، قانون‌گذار و سایر عوامل مؤثر در این امر به‌راستی و در عمل پاسخگوی اقدامات خود باشند، و معماری محل جولان هوسرانی‌ها، سودجویی‌ها و سهل‌انگاری‌هایی بیش از این نباشد.

برای روشن شدن اینکه آنچه طرح می‌کنم ایده‌آل‌پردازی و دور از دسترس نیست، از مثالی استفاده می‌کنم؛ اگر یک نفر در یک روستا نیازمند تزریق آمپول باشد، فرد تزریق کننده باید روپوش سفید داشته باشد و از پاکت استریل سرنگ را خارج کند تا اجازه تزریق را به او بدهند، ولی اگر در مرکز شهر اصفهان به عوامل سازنده یک بنا مراجعه کنید با کمال تعجب خواهید دید که هیچ‌یک از عواملی که در حال ساختمان‌سازی هستند دارای مدارج لازم برای انجام کار خود نیستند و به‌صورت تجربی با آزمون‌وخطا این پست را اختیار کرده‌اند. ملاحظه می‌فرمایید که در همین کشور پزشکی توانسته در نقاط دورافتاده کشور ضوابط خودش را حاکم کند اما در اصفهان که افتخارش به معماری است، هرفردی در معماری هر کاری که دلش می‌خواهد می‌کند؟ چون مردم از حقوق پزشکی خود مطلع شده‌اند اما نمی‌دانند چه حقوقی در حوزه معماری دارند و این حوزه را در اختیار شماری از افراد گذاشته‌اند که هر کاری می‌خواهند انجام دهند. یعنی مردم نمی‌دانند از معماری خودشان چه توقعی باید داشته باشند.

نهادهای متعددی در این زمینه مسئول هستند؛ نهادهای آگاهی‌بخش مثل آموزش‌وپرورش، صداوسیما، رسانه‌های جمعی، وزارت راه و شهرسازی، شهرداری‌ها، سمن‌های مربوطه و جوامع حرفه‌ای که در زمینه معماری و شهرسازی فعالیت می‌کنند.

معماری هر جامعه آینه تمام نمای آن جامعه است اگر می‌خواهیم معماری و شهری خوب داشته باشیم باید مردم را نسبت به اهمیت و نقش معماری در زندگی ایشان آگاه‌تر کنیم. متأسفانه مدارس معماری هم به دلایل گوناگون خیلی در ایجاد فضای مناسب در این زمینه موفق عمل‌نکرده است.

معماران درگذشته نسبت به کاری که انجام می‌دادند، شناخت داشتند. باوجود دانشگاه‌ها و مراکز علمی متعدد، چرا معمار امروز نتوانسته شناخت کافی نسبت به کارش داشته باشد و این گذر را به‌درستی انجام دهد؟

این موضوع چند علت دارد: معمار گذشته ضمن آشنایی با ظرفیت‌های محیط اطراف خود که طی هزاران سال فراهم آمده بود از خواست‌ها و نیازهای مردم محل هم آگاهی نسبی داشت. شاید بتوان گفت که خیلی امکان به بیراهه رفتن برایش وجود نداشت. او بیشتر از اطراف خودش مطلع بود و در جریان کوران جاهای دیگر قرار داشت. وقتی با توسعه وسایل ارتباطی درهای دنیا باز شد و ارتباطات گسترده‌تر شد، طبیعی است هر معماری می‌توانست با بهره گرفتن از تجربیات دیگران هزاران بنا را ببیند که این در سلایق او تأثیر داشت.

بدین ترتیب انتخاب آنچه باید باشد ازآنچه در منظر افراد قرار می‌گرفت کاری دشوار بود. متأسفانه دانشکده‌های معماری هم در برطرف کردن این خلأ موفقیت کاملی نیافتند. مبادله فرهنگی خودبه‌خود بر مظاهر فرهنگی مثل زبان، لباس و معماری تأثیر می‌گذارد. درحالی‌که هر فرهنگی نیازمند به مبادله با سایر فرهنگ‌ها است تا از دست آورده‌ای بشری حداکثر استفاده را کنند، اما در این مبادله همواره باید مراقب تبعیت چشم‌بسته از سایر فرهنگ‌ها یا تن دادن به هجوم فرهنگی بود. به‌ویژه در مورد مظهر فرهنگی معماری که بشدت وابسته به محیط جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی هر جامعه است.

قوانین وزارت راه و شهرسازی بر روی معماری چه تأثیراتی داشته است؟

قوانین وزارت راه و شهرسازی تأثیر زیادی داشته است. به گفته یکی از بزرگان معماری جهان معماری محصول تعامل نیروهای بیرونی و نیروهای درونی حاکم براثر است. قوانین وزارت راه و شهرسازی نیروهای بیرونی حاکم بر هر اثر معماری است. این ضوابط راه و شهرسازی است که تعیین می‌کند شما در چه بخش از زمین بسازید، چه تراکمی را رعایت کنید، چه استانداردهایی را در فضاها، دسترسی‌ها حتی تأسیسات و نظایر آن رعایت نمائید که نقش بسیار مهمی در شکل گرفتن یک معماری و البته شهرسازی خوب دارد. بسیاری اوقات این ضوابط به کمیت و کیفیت فضاهای داخلی و البته نمای ساختمان نیز تسری پیدا می‌کند. هرچه این قوانین پخته‌تر و کارآمدتر باشد طبیعی است نتیجه مطلوب‌تری حاصل خواهد شد. درزمانی قاعده ۴۰ درصد و ۶۰ درصد بر معماری و شهرسازی ما حاکم شد. خوب یا بد، از آن به بعد تغییر اساسی در معماری و شهرسازی ما به وجود آمد. باید تلاش کرد که قوانین حاکم در این حوزه نیز با توجه به مقتضیات فرهنگ خودی و توجه به شرایط امروز زندگی مردم سامان یابد.

اگر شهرداری اصفهان بخواهد مردم را نسبت حقوق معماری خود مطلع کند، چه سیاست و راهبردی را باید در پیش بگیرد؟

باید از مدل‌های مختلف اطلاع‌رسانی‌ها استفاده کند. از اقدامات کلان تا خرد که بتواند به‌تدریج این مشکل را رفع کند. شهرداری‌ها دارای قوانین معماری و شهرسازی وسیعی هستند که بسیاری از مردم از آن بی‌اطلاع‌اند. می‌توان به صورت‌های مختلف مردم را از این قوانین مطلع کرد. امکانات گوناگونی در اختیار شهرداری است که می‌تواند در جهت بالا بردن سطح آگاهی مردم نسبت به شهر و معماری خوب از آن بهره برد. علاوه بر نشست‌ها، مسابقات، بروشورها، آگهی‌های خیابانی، دیوارنوشته‌ها و یا حتی با برگزاری تئاترهای خیابانی که موضوعش معماری صحیح باشد می‌توان در این جهت گام برداشت.

گفت‌وگو از کورش دیباج دبیر سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا

کد خبر 641170

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.