به گزارش خبرنگار ایمنا، قاسم محمدی از فرماندهان شاخص لشکر ۸ نجفاشرف در دوران دفاع مقدس صبح سهشنبه چهارم بهمنماه سال جاری بر اثر ایست قلبی، دارفانی را وداع گفت، وی که از فرماندهان شاخص این لشکر و از دوستان صمیمی شهید حاجاحمد کاظمی بود، در سال ۱۳۳۹ در روستای خروشاد پیربکران از توابع شهرستان لنجان سفلی (فلاورجان فعلی) متولد شد.
محمدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته انقلاب و سپاه فلاورجان درآمد و حدود سه ماه در سیستانوبلوچستان خدمت کرد. او در تابستان ۱۳۵۹ به همراه دوستانش به کردستان اعزام شد و در پاکسازی راههای مواصلاتی بانه - سردشت و سقز -بانه، از دست اشرار کومله و دمکرات، نیروهای سپاه و ارتش را همراهی کرد.
محمدی با پایان یافتن مأموریت کردستان، به زادگاهش بازگشت و بعداز اینکه مسئولیت خط پدافندی فیاضیه به احمد کاظمی سپرده شد و سپاه نجفآباد از شهرهای مناطق استان اصفهان درخواست نیرو کرد، در یکی از اعزامها که در پانزدهم اسفندماه ۱۳۵۹ صورت گرفت، همراه گروهی از رزمندگان مناطق فلاورجان و نجفآباد از طریق بندر ماهشهر و راه آبی خلیج فارس به جبهه فیاضیه آبادان رفت. او تا پایان جنگ تحمیلی در معیت لشکر ۸ نجفاشرف در جبهه حضور داشت و در این لشکر مسئولیتهای مختلفی از فرمانده گردان تا قائممقام لشکر را برعهده گرفت. محمدی در سالهای پس از جنگ نیز هر جا محفل بسیج، جنگ و شهدا بود، عاشقانه وقت میگذاشت و از هیچ کوششی دریغ نمیکرد.
سردار محمدعلی مشتاقیان از فرماندهان اطلاعات عملیات لشکر ۸ نجف اشرف در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با اشاره به نقش اثرگذار قاسم محمدی در دوران دفاع مقدس گفت: مرحوم حاجقاسم محمدی یکی از دوستانی بود که بیش از ۴۰ سال از سابقه آشنایی بنده با او میگذرد، یکی از رزمندگان سلحشور، دلاور و فداکار جبهههای نبرد حق علیه باطل و دفاع مقدس که هم در کردستان حضور و فعالیت داشت و هم از ابتدای جنگ در منطقه فیاضیه آبادان به همراه برادر شهیدمان حاجاحمد کاظمی حضور داشت.
وی با بیان اینکه محمدی و شهید کاظمی جزو بنیانگذاران تیپ ۸ نجف اشرف بودند و او نقش موثر و مهمی در شکلگیری این تیپ ایفا کرد، افزود: حاجقاسم در همان ابتدای تشکیل تیپ به عنوان فرمانده گردان مشخص شد و قبل از عملیات فتحالمبین در عملیات مولای متقیان در منطقه عملیاتی چزابه با گردان خودش وارد عمل شد و توانست بسیار مفید عمل کند، بعد از انهدام دشمن بعثی- صهیونیستی در چزابه، در عملیات فتحالمبین هم هدایت گردان ثامنالائمه را برعهده داشت.
سردار مشتاقیان ادامه داد: محمدی در عملیات آزادسازی خرمشهر و عملیات بیتالمقدس نیز فرمانده گردان ثامنالائمه بود و در آنجا نیز فعالیت چشمگیری از خود نشان داد. او همچنین در عملیاتهای رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر یک، دو و چهار خیبر، بدر، قادر و والفجر هشت و عملیاتهای بعدی، معاونت فرماندهی لشکر هشت نجف اشرف را برعهده داشت و کمک شایانی به فعالیت و پیشبرد اهداف در مناطق عملیاتی مختلف داشت.
این جانباز دفاع مقدس با تاکید بر اینکه حاجقاسم محمدی یکی از فرماندهان موثر و شجاع لشکر ۸ نجف اشرف بود که در اکثر عملیاتهای صورت گرفته توسط این لشکر نقش بهسزایی ایفا کرد، تصریح کرد: او بعد از جنگ هم در تشکیل مجمع فرماندهان و پیشکسوتان لشکر ۸ نجف اشرف نقش موثری داشت و عضو شورای مرکزی این مجمع بود و همکاری خیلی خوبی با همه داشت، به طوری که بعد از اینکه قرار شد ما به تدوین فعالیتها و عملکرد رزمندگان لشکر ۸ نجف اشرف بپردازیم، او هم به عنوان فردی تاثیرگذار در کنار سایر افراد و به عنوان عضو اصلی ستاد تدوین لشکر بود و در تمام جلساتی که برای همروایی فعالیتها و عملیاتهای لشکر برگزار میشد، حضور موثری داشت.
سردار مشتاقیان اضافه کرد: محمدی بعدها که تصمیم به برگزاری کنگره شهدای منطقه فلاورجان گرفتهشد، مدیریت این کنگره را بر عهده گرفت و هماهنگی بین رزمندگان و جمعآوری اسناد و اطلاعات و خاطرات رزمندگان و شهدا بر دوش او گذاشته شد و به خوبی هم از عهده آن برآمد.
این رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه مرحوم حاجقاسم محمدی خصوصیات اخلاقی شاخصی داشت، گفت: او بسیار خوشبرخورد بود و با روی باز با همه برخورد میکرد و دیگر اینکه بسیار متواضع و فروتن بود و با وجود اینکه سمت فرماندهی در لشکر داشت و فرد شناخته شدهای در بین رزمندگان بود، با نهایت فروتنی با همه افراد برخورد می کرد و همین امر باعث شده بود در قلب همه دوستان و رزمندگان جا داشته باشد و ارتباطات وی دوستانه و با محبت بسیار همراه باشد. خدوم بودن و در مسیر انقلاب بودن از دیگر ویژگیهای شاخص او بود و فداکاری بسیاری در راه اعتلای میهن و جمهوری اسلامی ایران از خود نشان داد.
وی با اشاره به خاطرهای از دوست و همرزم قدیمیاش گفت: بعد از پایان مراحل عملیات رمضان لشکر ۸ نجف در منطقه و خط پدافندی پاسگاه زید حضور داشت و آقای محمدی در سمت معاون حاجاحمد و لشکر نیز در آنجا حضور داشت، مرداد سال ۱۳۶۱ و هوا به شدت گرم و داغ بود. منطقه رملی بود و بسیار باد می وزید و حتی در چشم و سنگر و و غذای رزمندگان پر از رمل بود. در این گرمای بیحد هوا, من یکروز برای انجام کاری به موقعیت فرماندهی لشکر که نزدیک به پاسگاه زید بود رفتم. مرحوم محمدی هم آنجا داخل نفربر زرهی بیامپی نشسته بود و به من گفت: بفرمائید. کتابی در دست داشت و آنرا مطالعه میکرد. نشستن در یک نفربر فلزی در آن هوای داغ و مطالعه کتاب در وقت استراحت، نشان از روح بزرگ او داشت و اینکه چقدر در شرایط سخت قدر فرصتها را میدانست.
نظر شما