به گزارش خبرنگار ایمنا، طی یادداشتی که شهلا قمری فعال ادبی و منتقد کتاب در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:
«کتاب سهشنبهها با موری در زمره ادبیات غیرداستانی دسته بندی میشود که بهخاطر ژانر زندگینامهای و لحن روایی نویسندهآمریکاییاش، میچ آلبوم، پیشنهادی نسبتاً خوب برای رمان خوانان است.
این کتاب که حاصل تجربیات یک استاد جامعه شناسی است، تلاش میکند دید متفاوتی از مرگ، زندگی و به طور کل تمام عواطفی که انسان با آن درگیر است؛ ارائه دهد.
از آنجا که کتاب، کتاب داستانی نیست و روایات، تجربه زیسته فرد هستند خیلی نمیشود به میچ آلبوم خرده گرفت چرا که داستان سرایی و دخیل کردن قوه تخیل در متن منوط به عدم تعهد به متن و محتوای اصلی است و وقتی پای به رشته تحریر درآوردن حرفها و سخنان یک استاد زندگی وسط است؛ قوه تخیل کیلویی چند؟!
سهشنبهها با موری و روانشناسی زرد؟!
سهشنبهها با موری، بیان ادبی خوبی دارد؛ سبک و شیرین و قابل فهم است اما یک مشکل اساسی دارد. این کتاب در عین اینکه زیبا، روان، فرهیخته و دلنشین است؛ تأثیر گذاری موقت دارد. همه چیز لقمه جویده و شسته و رفته است. تمام پند و نصایح و حرفها با صراحت و اکثراً در قالب تجربیات بیان میشود و همین باعث شده که خواننده صرفاً در لحظه خواندن متن لذت ببرد و تصمیم بگیرد از شنبه همه چیز را روبهراه کند ولی پس از زمین گذاشتن کتاب، آش و کاسه همان ورژن قبلی میشوند.
البته نمیتوان سهشنبهها با موری میچ آلبوم را یک کتاب با محتویات زرد دانست. چرا که میچ آلبوم و استادش موری شوارتز سعی ندارند رنج را انکار کنند. آنها حتی تلاش نمیکنند حصول رنج را عایدی فکر منفی بدانند و بر روانشناسی زرد فردگرا تکیه نزده اند. مجموع این نفیها، خواننده را به سهشنبهها با موری امیدوارتر میکند.
میبینیم که ابتلای موری به ALS باعث نشده موری خود را ملامت کند که چرا منفی فکر کرده… او حتی تلاش نمیکند رنج بیماریاش را پنهان کند… موری به شکل دیوانه وار و غیر قابل درکی آسان گیر است.
او با همه چیز به سادگی رفتار میکند و این برای خواننده مثل التیام زخم عمل میکند حتی اگر کوتاه و موقت باشد.
بیماری ALS باعث مرگ سلولهای عصبی کنترل کننده حرکت ماهیچهها میشود که به تدریج عملکرد تمام عضلات بدن را مختل کرده و ضعف عضلانی بیمار تا جایی پیش میرود که منجر به فلج کامل بیمار خواهد شد.
موری غم ابتلاء به این بیماری را پنهان نمیکرد. او فقط معتقد بود سرنوشت است و باید پذیرفت و این را اصلاً نامردی یا طلم نمیدانست. تازه مثل یک شهروند وظیفهشناس در این دنیا همه آموختههایش را منتقل و بعد خداحافظی کرد.
وظیفه شناسی موری در انتقال تجربههایش آنهم در شرایط سخت بیماری کمی کتاب را به سمت غلو میبرد و شاید خواننده نتواند راحت درکش کند اما واقعاً خرده گرفتن به این کتاب کار سختی است چرا که همه چیز واقعاً اتفاق افتاده است هرچند عجیب یا برای ما غیرقابل درک باشد.
موری توانسته بود جهان را درک کند و سعی کرد این ادراک را منقل کرده و سپس بمیرد. شاید عدم درک موری برای ما از آنحا میآید که هنوز نتوانستیم جهان شخصی خود را با تمام ویژگیهای منحصر به فردش پیدا کنیم و یک قالب عمومی را پذیرفتیم.
کتاب سهشنبهها با موری و عشق
موری بر عشق تاکید دارد و پذیرش امواج عشق را رهایی میداند.
در نگنجد عشق در گفت و شنید / عشق، دریایی ست قعرش ناپدید مولوی
عشق، برای سالیان متمادی یکی از موضوعات مورد علاقه فلاسفه، شاعران، نویسندگان و دانشمندان بوده است و مردم و گروههای مختلف در تعریف آن با هم اختلاف نظر داشتند.
معنی کلمه عشق برای هر شخص متفاوت است چون او نگاهی متفاوت به عشق و چیزی که عاشقش است دارد.
بهتر است برای بیان بهتر تعریف عشق به لغتنامه دهخدا مراجعه کنیم، در لغت نامه دهخدا درباره معنی عشق آمده است:
عشق مانند شاخههای درختی است که دور عاشق می پیچد و او را خشک میکند.
دیدگاه موری و دهخدا به عشق، کاملاً باهم متضاد به نظر میرسد اما نابودی در عشق در نظر دهخدا به همان اندازه محترم است که رهایی در عشق از نظر موری.
هردو عشق را محترم، مهم و از اصول زندگی دانستهاند.
موری و نقد جامعه
موری فرهنگ عمومی را نقد میکند. فرهنگ عمومی یک القا از تفکر قالبی است که انسان را در بند میکند و از او خلاقیت و رهایی را میگیرد.
موری معتقد است جامعه اجازه نمیدهد به خودمان حس خوب داشته باشیم و القا کننده احساسات منفی به ما است.
وی معتقد است جهان اجتماعی پیرامون ما با سنتهایش از عاملان اصلی سخت شدن زندگی هستند.
موری و رنج
موری در کتاب سهشنبهها با موری، رنج را بهترین آموزگار میخواند.
در نهایت در سهشنبهها با موری با یک دیدگاه جدید روبهروییم.
صرف نظر از توان تأثیر گذاری یا عدم تأثیر گذاری این کتاب، متن ارزش خواندن و بررسی داشته و میتواند پیشنهاد خوبی برای گرم کردن این روزهای سرد باشد.»
نظر شما