به گزارش ایمنا، کتاب «دیالکتیک و امید» شامل مقالاتی از ارنست بلوخ با مقدمهای از داگلاس کلنر و هری اوهارا به ضمیمه گفتوگوی میشل لووی با بلوخ و گزینش و ترجمه شروین طاهری در ۱۸۰ صفحه و بهای ۱۱۰ هزار تومان توسط نشر افکار منتشر شد. این کتاب ششمین جلد از مجموعه «امید و آرمانشهر» نشر افکار است.
عناوین مقدمه و مقالات کتاب از این قرار است: «مقدمه: اتوپیا و مارکسیسم در اندیشه ارنست بلوخ» مقالات: «روش دیالکتیک»، «دیالکتیک و امید»، «ناهمزمانی و تعهد به دیالکتیک آن»، «ارنست بلوخ: فیلسوف آلمانی انقلاب اکتبر». «از حلقه وبر تا دیالوگ با لوکاچ» هم تیتر گفتوگوی میشل لووی با ارنست بلوخ است که در این کتاب به مخاطبان ایرانی ارائه میشود.
ارنست بلوخ، یکی از مهمترین متفکران چپ آلمانی است و کتاب «اصل امید» او جایگاه ویژهای در متون هستیشناسانه مارکسیستی دارد. هندسه فکری بلوخ، ویژگی خود را مدیون عناصر تاریخی گوناگونی است که وی آنها را از دیدگاهی دیالکتیکی و ماتریالیستی، در هم میآمیزد و شاید بتوان گفت گونهای هستی شناسی مارکسیستی را بر پایه عناصر نیمهدینی، اسطورهای و پیش از هر چیز، شاعرانه بنیادگذاری میکند.
بلوخ دکترای فلسفه داشت و نخستین نوشته خود به نام «روح اتوپی» را به سال ۱۹۱۸ منتشر کرد. روی کار آمدن نازیها باعث شد تا او مثل تمام متفکران مستقل آلمانی آواره شود و چون تباری یهودی داشت جانش در خطر بود و نوشتههایش را سوزاندند. او به سال ۱۹۳۸ به آمریکا رفت و چندی ناچار شد برای گذران زندگی به مشاغل خرد و سخت روی بیاورد. پس از جنگ به آلمان (شرقی) بازگشت و در دانشگاه استاد فلسفه شد. به سال ۱۹۵۴ نخستین جلد از کتاب تأثیرگذار و سهجلدی او یعنی «اصل امید» در دسترس اهالی اندیشه قرار گرفت، اما درگیریهایی با حزب کمونیست پیدا کرد. به همین دلیل از آلمان شرقی به آلمان غربی کوچ کرد و در دانشگاه توبینگن به تدریس پرداخت.
بلوخ پرکار بود و بهجز نوشتن سخنرانیهای متعددی نیز کرد. در اواخر عمر نیز با نابینایی دست به گریبان شد. مجموعه سخنرانیهایی او در دانشگاه با عنوان «درآمد توبینگنی به فلسفه» منتشر شد و ضمن اینکه کتابهای مهمی چون «ابنسینا و چپهای ارسطویی» و «ذهن - عین» را کار کرد. کتاب «ابنسینا و چپهای ارسطویی» او با ترجمه واهیک کشیشزاده به فارسی منتشر شده است. کتاب «اصل امید» او نیز که یکی از مهمترین متون فلسفه در عصر جدید است، قرار است توسط نشر افکار منتشر شود.
بلوخ معروف به فیلسوف امید است. او اندیشه خود را از ماتریالیسم دیالکتیک جدا نمیداند، هرچند که اندیشهاش از مسائل مرسوم در مارکسیسم جدا است. او مارکسیسم را نه تنها چون دانش و شناخت عینی تاریخی جامعه انسانی بهشمار میآورد بلکه پیش از هر چیز، مارکسیسم برای او بنیاد یک جهان بینی انسان گرایانه و انسان دوستانه است. به باور بلوخ فلسفه امید، وجدان فردا و وجدان آینده است و یک مارکسیست حق ندارد ناامید شود؛ مارکسیسم یعنی امید. فلسفه روشنگری، فلسفه امید است، امید را نباید هیچگاه ناامید کرد. موضوع اصلی فلسفه باید کمک به تأسیس یک وطن، یعنی یک اوتوپی باشد و هدف همه آرمانها و اوتوپیها، عدالت و آزادی بوده است. در نظر بلوخ جایی که آزادی باشد، وطن آنجا است یا در آنجا میتوان وطن را ساخت و منظور از واژه وطن، یک مفهوم اوتوپیستی و آرمانی است.
نظر شما