به گزارش خبرنگار ایمنا، تخریب زیستگاه در دنیا و ایران مهمترین عامل نابودی گونهها و از بین رفتن منابع ژنتیکی است. تنوع جغرافیایی و اقلیمی کشور ما، طیف منحصر به فرد و ارزشمندی از گونههای جانوری را در خود جای داده است، اما بسیاری از این گونهها با فلات ایران خداحافظی کردهاند.
شکار غیرقانونی، تولیدات صنعتی، توسعه راهها، جادهسازی، فعالیتهای معدنی، چوببری، گسترش شهرها، کمآبی و خشکسالی متوالی تخریب زیستگاه و اثرات منفی که سبب تغییرات اقلیمی میشود و بارگذاریهای انجام شده خارج از توان طبیعت، به زیست بوم و محل زندگی سایر موجودات صدمه وارد کرده و حاصل آن نابودی بسیاری از حیوانات بوده است. این روند سالها است آغاز شده و کماکان در جریان است و رفتهرفته تعداد گونههای جانوری کاهش یافته و بسیاری از گونهها در لبه پرتگاه انقراض قرار دارند.
عوامل نابودی حیات وحش
در قرن کنونی به علت صنعتی شدن و افزایش جمعیت، ایجاد صنایع مورد نیاز انسانی بیش از پیش گسترش یافته است. پیشرفت بهداشت و علم پزشکی و فناوری نسبت به گذشته چشمگیر بوده و روز به روز منابع بیشتری از طبیعت به سود انسان تسخیر شده و بسیاری از عرصههای طبیعی در اختیار انسان قرار گرفته است و کنوانسیونهای گوناگون از جمله سایتیس برای حفاظت از محیط زیست و موجودات طبیعی تشکیل شدهاند.
در سال ۱۹۷۳(۱۳۵۱ خورشیدی)، «سایتیس» (کنوانسیون منع تجارت گونههای گیاهی و جانوری در معرض خطر انقراض) برای برخی از گونههای در خطر انقراض در برابر بهرهبرداری بیرویه از راه کنترل و برقراری محدودیتها در تجارت صادرات و واردات آنها در واشنگتن به تصویب رسید که دارای یک مقدمه، ۲۵ ماده و سه پیوست بود و اکنون ۱۶۰ کشور از جمله ایران در آن عضو رسمی هستند. این کنوانسیون یکی از مهمترین کنوانسیونهای بینالمللی محیطزیست بهمنظور حفظ تنوع زیستی جانوران و گیاهان به شمار میرود.
تنوع جغرافیایی و اقلیمی کشور ما طیف منحصر به فرد و ارزشمندی از گونههای جانوری را در خود جای داده است، اما بسیاری از این گونهها با فلات ایران خداحافظی کردهاند. با وجود این با چالشهای فراوانی در زمینه حفظ عرصهها و زیستگاههای طبیعی و همچنین انقراض گونههای گیاهی و جانوری روبهرو است و هم اکنون نیز ویرانی زیستگاه و شکار به عنوان دو عامل کلیدی بیشترین تهدید را برای حیات وحش کشورمان دارند و باید دانست؛ شکار به هر انگیزهای که صورت بگیرد مایه نابودی یا شتاب بیشتر انقراض گونههای جانوری میشود.
در این میان عواملی مانند توسعه شهرها و روستاها، ساخت کانالهای آب و نیروگاههای تولید انرژی، ترافیک زیاد، ساخت جادهها و راههای ارتباطی مانند بزرگراهها و آزاد راهها، پهنای باند آنها مسیرهای انتقالی و ارتباطی حیات وحش را قطع کرده و چالشهای بسیاری را برای عرصههای طبیعی و موجودات زنده در این عرصهها به وجود آورده است به طوریکه حتی پرندهها نیز در بسیاری مواقع در یافتن مسیرهای مهاجرت خود دچار مشکل میشوند و در این شرایط اکثر زیستگاههای یکپارچه به زیستگاههای کوچک تبدیل شدهاند.
تأثیر جادهسازی بر تخریب زیستگاه
جادهها یکی از عوامل اصلی تخریب و از هم گسیختگی زیستگاهها هستند. ساختوسازها عامل جزیرهای شدن زیستگاهها هستند و موجب تجاوز به حریم حیوانات میشوند؛ به عنوان نمونه ویلاسازی در استانهای شمالی کشور باعث شده جنگلها کارکرد خود را برای حیات وحش از دست دهند. در این شرایط حیات وحش یا از بین میروند و یا با مهاجرت برای رسیدن به یک زیستگاه امن با هزاران خطر در مسیر مواجه میشوند. در بعضی موارد حتی فضای امنی برای خود پیدا نمیکنند و تلف خواهند شد. زمانی که زیستگاه امنیت خود را به وسیله انسان یا دام از دست دهد، حیوان به علت احساس ناامنی، زیستگاه را ترک میکند.
این موضوع بر کسی پوشیده نیست که جاده از عوامل مهم ارتباطی به شمار میآید. نبود وجود این فاکتور اساسی در یک منطقه از شاخصههای توسعهنیافتگی به شمار میآید. در مدیریت منابع طبیعی وجود جادههای استاندارد با تراکم مناسب بهخصوص در جنگلهای تجاری نظیر جنگلهای منطقه خزری باعث مدیریت مناسب این منابع و بهرهبرداری صحیح همراه با پرورش شایسته این منابع براساس اصول جنگلشناسی خواهد شد اما در عین حال این وسیله ارتباطی نیز فرصت دسترسی به منابع را برای مخربان به منابع زیست محیطی فراهم میکند و در صورت فقدان مدیریت حفاظت مناسب شاید به وسیلهای برای تخریب بیشتر منابع جنگلی و تنوع زیستی موجود در آن تبدیل شود.
نتیجه رفتارهای مخرب انسانی، آن است که به گفته حسن اکبری، معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در دهه ۸۰ حدود ۱۰ یوز آسیایی را بر اثر تلفات جادهای از دست دادیم. در جاده مهریز انار در استان یزد نیز تعداد پنج قلاده یوز تلف شدند. حتی برخی گونههای کمتر دیده شده نظیر خارپشتها، مارها و خزندگان تلفات بالایی را در جادهها داشتهاند. از سوی دیگر در برخی گونههای جانوری مجاور شهرها نظیر کفتارها به دلیل گرایش به حضور در اطراف مناطق مسکونی تلفات زیادی گزارش شده، سالهاست دنیا به این مسئله پی برده است که باید طراحی جادهها از همان ابتدا بر اساس توجه کافی به زیستگاه جانوران شکل گیرد و اقدامات لازم به نحوی انجام شود که امکان تردد حیات وحش وجود داشته باشد، اما در کشور ما اغلب جادهها بدون توجه به طبیعت و منابع زیستی آن ساخته و طراحی میشوند و در زمان احداث هیچ توجهی به خانه حیات وحش و راحتی عبور و مرور گونههای جانوری نمیشود.
حیوانات در معرض خطر انقراض طیف وسیعی از گونهها را شامل میشود. براساس آمار رسمی «۱۳۰۰ گونه جانوری در کشور وجود دارد که از این تعداد ۱۳۰ گونه در خطر نابودی قرار دارند. یوزپلنگ، میش مرغ، درنای سیبری، گورخر و برخی از خزندگان و دوزیستان از جمله گونههای در خطر تهدید به شمار میروند که عواملی مانند قاچاق قابل توجه و تخریب زیستگاه آنها را تهدید میکند.»
تخریب تنوع زیستی کشور با صید بیرویه غیرمجاز
شکار بیرویه نیز دیگر تهدید جدی حیات وحش محسوب میشود و با وجود تلاش سازمان محیط زیست و بهویژه محیطبانان مناطق حفاظت شده، این عامل همچنان تنوع زیستی کشور را در معرض خطر قرار داده است. حیوانات گوشتخوار به انگیزههای گوناگون در کشورمان بسیار شکار میشوند. با وجودی که سازمان محیط زیست پرداخت خسارتهای احتمالی حیوانات وحشی به دامداران و کشاورزان را بر عهده گرفته است حیواناتی مانند پلنگ، خرس یا هر حیوان وحشی گوشتخوار دیگری به دست افرادی شکار میشوند و از این رو باید تلاشهای بیشتری در ارتباط با آگاهسازی مردم در این زمینه صورت گیرد.
براساس آمارها کَل و بز متأسفانه از یک طرف مورد توجه شکارچیان قرار دارد و از طرف دیگر به عنوان غذای اصلی طعمه خواران به حساب میآید. در کل کشور حدود ۸۰ هزار رأس از این گونه شمارش شدهاست و بیشترین جمعیت آن را در استانهای یزد، کرمان، فارس، اصفهان، البرز، سمنان و تهران مشاهده میکنیم.
در استانهایی مثل تهران و اصفهان که بحث توسعه در آنها جدیتر بوده است، رویکرد مدیریت محیط زیستی بیشتر به سمت محیط زیست انسانی معطوف بوده است در حالی که بر اساس آمارها بیشترین جمعیت قوچ و میش کشور در استان تهران و بیشترین جمعیت کل و بز در استان یزد قرار دارد بنابراین باید این استانها مورد توجه قرار گیرند تا بتوانیم تنوع ژنتیکی حیات وحش را حفظ کنیم.
در این میان زاگرس بهترین زیستگاههای کشور را برای کل، بز، قوچ و میش دارد. هم به لحاظ پتانسیل رویشی و هم به لحاظ منابع آبی، زیستگاههای گسترده و با توان رویشی عالی در این رشته کوه وجود دارد. به همین دلیل در گذشته جمعیتهای بسیار بالایی از این دو گونه را در خود جای داده بود و بالطبع طعمه خوارانی مانند پلنگ نیز در این منطقه از جمعیت بالایی برخوردار بودند، اما بر اساس آخرین آمارها متأسفانه شرایط کاملاً برعکس شده و جمعیت این دو گونه اصلی در زاگرس به دلیل تخلفات مربوط به صید و شکار نگران کننده است.
در بخش مهمی از استانهای زاگرسی مثل کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و فارس زیستگاههای بسیار مناسبی برای این دوگونه وجود دارد، اما جمعیت آنها به برخی لکههای مناطق حفاظت شده محدود شده است که بهصورت کوچک و غالباً جزیرهای هستند. این وضعیت نشان میدهد که در این استانها بهشدت به فرهنگسازی برای پیشگیری از تخلفات مربوط به صید و شکار نیاز است.
تنوع ژنتیکی این گونهها بسیار دارای اهمیت است. بر فرض جمعیت قوچ و میش را در پنج استان داریم. احیا این گونهها در استانهای دیگر با صرف هزینههای سنگین ضرورت دارد؛ چراکه جمعیت قوچ و میش البرز شرقی با قوچ و میش البرز غربی از نظر ژنتیکی تفاوتهایی دارند یا قوچ و میش شمال شرق کشور با شمال غرب کشور کاملاً متفاوت هستند و ضرورت دارد همه این جمعیتها حفظ شوند.
سازمان محیط زیست در تعداد محیطبانان از استانداردهای جهانی بسیار عقب است و حقیقتاً با دو تا سه محیطبان در هر منطقه نمیتوان به حفاظت پرداخت. به علاوه اینکه محیطبانان در زمینه سوخت، بهروز نبودن تجهیزات و مواردی از این دست نیز با مشکلاتی مواجه هستند. اگر واقعاً بتوان از شکار بیرویه جلوگیری کرد، زاد و ولد حیات وحش، امنیت مناطق و جمعیت علفخواران بیشتر میشود. در حال حاضر بسیاری از مناطق چهارگانه وضعیت خوبی از نظر جمعیت علفخواران و جلوگیری از شکار دارند.
خشکسالی و تأثیر آن بر تنوع زیستی
وقتی عوامل انسانی مانند برداشت بیرویه آب از سفرههای زیرزمینی همراه با خشکسالی بروز پیدا میکند، اثر این پدیده بر طبیعت بیشتر شده و باعث میشود ما بخشهایی از طبیعت را از دست بدهیم به نحوی که در ترسالیها هم امکان احیای آن فراهم نیست. در سال جاری براساس آمارهای سازمان هواشناسی، کمتر از ۱۰ درصد کشور بارندگی در حد نرمال داشته است و مابقی مناطق به نوعی با خشکسالی درگیر هستند. بیش از ۷۰ درصد مساحت کشور با خشکسالی شدید یا بسیار شدید دست و پنجه نرم میکند؛ شدت خشکسالی در مناطقی مانند زاگرس که هم منبع تأمین آب کشور است و هم رویشگاههای جنگلی زیادی دارد، بسیار مخرب است.
شاید اولین و مهمترین آسیبهای خشکسالی، ضعیف شدن پوشش گیاهی است که اختلال جدی در زنجیره غذایی حیات وحش به وجود میآورد، از آنجا که اغلب رویشگاهها آسیب دیدهاند، دامداران و عشایر برای تأمین غذای دامهای خود به سمت مناطق حفاظت شده که طبیعت بکرترین دارند، حرکت میکنند و این امر، چالشهای اجتماعی را افزایش داده و منجر به تخریب بخشهایی از این مناطق میشود.
با وقوع خشکسالیها، باروری و میزان تولید مثل حیات وحش کاهش چشمگیری پیدا میکند زیرا غذای کافی در دسترس آنها قرار نمیگیرد. جمعیت بالغ هم به علت کم آبی و کم غذایی اقدام به کوچ کرده و از زیستگاه اصلی خود فاصله میگیرند. این موضوع مشکلات زیادی برای ما به وجود میآورد و باعث ازدیاد تصادفات جادهای و شکار غیرمجاز میشود.
در نتیجه خشکسالی و کمآبی، تغذیه حیاتوحش را با محدودیتهای زیادی روبهرو کرده و میتوان به موارد بسیاری از حمله یا ورود حیات وحش به روستاها و شهرها اشاره کرد که به مرگ حیوانات منجر شده است، حیواناتی که یا کمیاباند یا در معرض انقراض قرار دارند. دستاندازی بشر به طبیعت با شکار بیرویه و ساختوساز و تصرف جنگلها و مراتع، باعث کوچکتر شدن زیستگاه حیوانات شده است و چرخه حیاتی آنها را برهم زده است؛ بنابراین حیوان برای ارتزاق راهی جز آمدن به سوی آبادیها نمییابد. چنان سفرهایی البته بیخطر نیست و میتواند به مرگ حیوان منجر شود. برخی از این حیوانات پناهجو در عین نیاز به آب و غذا، به دام شکارچیان سودجو هم میافتند و برای گوشت و پوستشان شکار میشوند.
راهکارهای جلوگیری از نابودی حیات وحش
در ابتدا باید نگاه مسئولان به محیط زیست تغییر پیدا کند و محیط زیست در اولویتهای کشور قرار گیرد؛ تمام دستگاهها باید در هر توسعهای اعم از جادهسازی و معدنکاوی، حفاظت از محیط زیست را در نظر بگیرند. حفاظت از محیط زیست نباید فقط بر عهده سازمان محیط زیست باشد و سازمان به تنهایی نمیتواند ۱۰.۴ درصد از کل مساحت کشور به علاوه قرقهای اختصاصی را اداره کند و نیاز است که عموم جامعه برای حفظ حیات وحش تلاش کنند.
جزیرهای شدن زیستگاه به دلیل کاهش ارتباط جمعیتهای حیات وحش کشور با فراجمعیتها نیز موضوع دیگری است که کارشناسان محیطزیست و تنوع زیستی در مورد آن بسیار هشدار داده و بر این باورند که به دلیل فشارهای درون آمیزی و درون گروهی، تنوع ژنی گونهها کاهش یافته و به مرور زمان مقاومت گونهها در برابر تغییرات اقلیمی و بیماریها تنزیل داشته و در بلند مدت با کاستن از مقاومت و ایمنی حیوانات وحشی آنها را آسیبپذیر میسازد و باید برای آن چارهاندیشی صورت گیرد.
در کشور ما برای نظارت هر ۱۰ تا ۱۱ هزار هکتار منطقه حفاظت شده، بهطور متوسط یک محیطبان وجود دارد درحالیکه استاندارد جهانی برای هر هزار هکتار عرصه خشکی یک نفر نیرو و برای هر ۵۰۰ هکتار عرصه تالابی و آبی یک نفر را پیشنهاد کرده است؛ در این بین کمبود نیرو و امکانات در عرصه حفاظت از محیطزیست، موضوعی است که باید بیشتر به آن پرداخته شود.
اطلاعرسانی صحیح به مردم و آموزش به آن در حفاظت از حیات وحش نقش کلیدی دارد، اما متأسفانه این مهم در کشور ما مغفول مانده و نیاز است مراکز آموزشی در این مورد اهتمام داشته باشند و اهمیت به محیط زیست را از دوران کودکی در فرهنگ جامعه جا بیندازند؛ بنابراین زمانی که بحث حفاظت از حیات وحش مطرح میشود، موضوع فراتر از حفظ یک یوز، میشمرغ، مار، قوچ و بز است و در واقع حفظ حیات وحش منجر به حفظ حیات انسانی میشود و اگر ما محیط زیست را نابود کنیم، باید منتظر نابودی خود نیز باشیم.
نظر شما