به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از گذشت از تاریکی بازارچه قدیمی، اولین موردی که بعد از شدت نور توجهم را جلب میکند، حضور جمعیت انبوه است، ساعتم را نگاه میکنم، خدا را شکر سر وقت رسیدیم، با خود کلنجار میروم به جمع بپیوندم یا از دور نظارهگر باشم، ناگه از میان جمعیت مرد میانسالی با دست به من اشاره میکند که به جمعشان بپیوندم، هنوز تردید دارم، تردید از اینکه حضورم باعث بر هم زدن آرامش آنان شود. جسارت میکنم و جلو میروم، نمیدانم از کجا شروع کنم؟، چگونه سر صحبت را با آنان بازکنم؟
این همه شادی و نشاط برایم جای تعجب دارد، در سکوت کامل با اشاره دست و چهره با یکدیگر صحبت میکنند، برای قابلتصور نیست چگونه قرار است در قالب تور گردشگری اطلاعات موزه گرمابه علیقلی آقا برای آنها بیان شود. از راهنمای موزه میپرسم حستان نسبت به اینکه قرار است برای ناشنوایان توضیح دهید چیست؟ با لبخند پاسخ میدهد هیچ حسی، افراد ناشنوا برخلاف تصور عدهای از هوش و کنجکاوی بالایی برخوردار هستند و همانطور که میبینی افراد بسیار شاد و سرزنده هستند.
از میان جمعیت ۸۰ نفری ناشنوا یک نفر خانم که شنواییاش بهوسیله سمعک است، داوطلب میشود که صحبتهای راهنمای موزه را برای ناشنوایان با زبان خودشان بیان کند. این خانم به راهنمای موزه میگوید برخی از واژهها به دلیل اینکه برای ناشنوایان زیاد توضیح داده نشده گنگ است؛ واژههایی همچون شاه، خواجههای حرمسرا و سایر واژهها. در ادامه درخواست میکند جملات را با سرعت کمتری بیان کنند تا بتواند بهخوبی برای ناشنوایان بیان کند.
به جمعیت نگاه میکنم از هر سنی برای شرکت در این تور گردشگری آمدهاند، بعضیها به همراه همسر و فرزندانشان که شنوا هستند، آمدهاند که از این موزه بازدید کنند، مادری را میبینم که پسر ناشنوای خود را آورده که با این موزه آشنا شود و در کنار عکسهای مادامیکه از پسرش در این مکان تاریخی میگیرد از دیگران خواهش میکند که در کادر دوربین حاضر شوند. خانم سالخورده ناشنوایی را میبینم که با دفترچه یادداشت آمده است تا توضیحات بیانشده در تور را یادداشتبرداری کند.
پس از اهدای کارتهایی آبی مستطیل شکل که روی آن کلمه گردشگر نوشته شده است، افراد وارد فضای موزه گرمابه علیقلی آقا میشوند، راهنمای موزه به کمک خانمی که داوطلب شده برای ناشنوایان توضیح دهد، درخواست میکند که حضار با فلش دوربین به دلیل تغییر رنگ کاشیها عکس نگیرند و آن خانم با اشاره دست و حرکات صورت به همه افراد این پیام را منتقل میکند، در طول توضیح قسمتهای موزه، صدایی شنیده نمیشود فقط حرکات دست و چهره است که بین حضار قابل توجه است، با خود فکر میکنم دنیای سکوت، چه دنیایی است، چگونه میتوان از شرشر آب، آوازهای حمام، اکو شدن صدا در حمام برای این افراد گفت؟ قبل از اینکه در این افکار کامل فرو روم چهرههای جستوجوگر و کنجکاو ناشنوایان برای دریافت مطالب توجه امرا جلب میکند، چنان محو تماشای حرکات دست و لبان راهنمای داوطلب شدهاند که گویی آن فرد فقط برای او توضیح میدهد.
با اینکه فضای موزه کوچک است اما بازدید بیش از دو ساعت به طول میانجامد و نکته جالب اینجا است برعکس بازدیدکنندگان عادی که تماموقت خود را برای گرفتن عکسهای سلفی و یادگاری در مکان تاریخی صرف میکنند، تمام حواسشان به حرکات دست و لب راهنما است و گاهی نوشتههای کتیبهها را مطالعه و با حرکات دست با یکدیگر صحبت میکنند.
وقتی توضیحات تمام میشود از راهنمای خانم داوطلب که برای ناشنوایان صحبتهای راهنمای موزه را توضیح میدهد، میخواهم در تهیه گزارشم، یکی از این افراد کمکم کند و سوالات مصاحبه من را به آنها انعکاس و پاسخهای آنان را به من بازگو کند.
اولین نفر خانم میانسالی است که بهتنهایی برای بازدید از این موزه آمده است، وقتی از او می پرسم نظرت نسبت به این برنامه چیست؟، با حرکت تند دست و چهره و گاهی آواهای گنگ با راهنما صحبت میکند، راهنما میگوید، این خانم به این برنامه علاقه زیادی پیدا کرده است و دوست دارد اجرای اینگونه برنامهها تداوم بیشتری داشته باشد.
راهنما ادامه میدهد: این خانم میانسال میگوید برای اولین بار است که بازدید از موزه برای او لذتبخش و سرتاسر آگاهی بوده است و درخواست دارد تورهای گردشگری از اماکن تاریخی دیگر برای آنان برگزار شود.
سراغ مرد میانسالی میروم که به همراه همسر و پسربچهاش که شنوا است برای بازدید از موزه آمدهاند، با کمک همسر این فرد نظر این آقا را نسبت به برگزاری این رویدادها برای ناشنوایان جویا میشوم، پس از انجام یک سری حرکات دست و دهان، متوجه میشوم که آرزوی این فرد برگزاری تورهای مشابه در مکانهای مهم گردشگری اصفهان همچون کاخ چهلستون و عالیقاپو است، آرزویی که سالها بهعنوان یک حسرت بر دل او مانده است.
در ادامه همسر این مرد میگوید: هرچند نسبت به سال گذشته شاهد رشد کمی و کیفی موزهها برای بازدیدکنندگان هستیم اما متأسفانه کمترین توجه به ناشنوایان نسبت به سایر توانخواهان شده است. بعد از ۹ سال زندگی مشترک اولین بار بود که من و همسرم از بازدید یک مکان تاریخی لذت بردیم و حس کردم همسرم در جریان بازدید این موزه یک فرد اضافی نیست.
زمان بازدید به پایان میرسد و همه را در کنار یکدیگر برای عکس یادگاری جمع میکنند، درحالیکه میان آنها بروشورهای آموزشی نقشه بازار اصفهان به همراه اطلاعات موزه گرمابه علیقلی آقا پخش میشود از آنها با اشاره به لبخند چهره میخواهند لبخند بزنند، صدای خنده حمام را پر میکند و باز من با خود جهانی بدون صدا، بهویژه صدای خنده را متصور میشوم.
به گزارش خبرنگار ایمنا، تور گردشگری «دستان گویا» ویژه ناشنوایان به همت اداره گردشگری سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد.
نظر شما