به گزارش خبرنگار ایمنا، بیستوپنجمین روز از مهرماه سالروز شهادت سرلشکر حسن اقاربپرست است؛ شهیدی که نامش بر بزرگراه بزرگی در اصفهان نقش بسته است، اما اطلاعات خیلیهایمان از او شاید چیزی بیشتر از نام یک بزرگراه نباشد.
یکی از نابغههای نظامی ایران در دوران جنگ تحمیلی بود که دوره سه ساله دانشکده افسری را در کنار دوستانی چون شهید یوسف کلاهدوز با موفقیت طی کرد و برای گذراندن دوره مقدماتی زرهی به شیراز منتقل شد.
اقاربپرست در تمام دوران تحصیل و بعد خدمت در ارتش همیشه تلاش میکرد تا از افراد ممتاز باشد و فنون نظامی را به نحو احسن یاد بگیرد، گویا میدانست قرار است روزی برای دفاع از این سرزمین این فنون نظامی را به کار بگیرد.
هنگامیکه نخستین ضربات سخت مستکبران به انقلاب اسلامی در قالب حمله عراق به مرزهای کشور آغاز شد، او به خرمشهر رفت و همراه دیگر رزمندگان به دفاع از آن پرداخت. در خاطرات یکی از همرزمان شهید اقاربپرست درباره آن روزها آمده است: «او با توجه به آموزههای دینی خود از مکتب اسلام قبل از آغاز هر عملیات نیروها را جمع میکرد و با نطق شیوای خود میگفت: ما به خاطر خدا میجنگیم و هرگز شکست نخواهیم خورد. او با این بیانات و مثبتنگری و القای روحیه به نیروها باعث شد که دفاع از خرمشهر ۳۵ روز به طول انجامد و نیروها در مقابل تجهیزات دشمن ایستادگی کنند که این امر در تاریخ جنگهای کلاسیک بیسابقه است و اشراف وی را بر وضعیت روحی نیروها و تلاش برای ارتقای روحیه آنان نشان میدهد و منظور این است که این مقاومت پراکنده و نامنظم در یک جنگ کلاسیک اتفاق افتاده است.»
اقاربپرست با وجود اینکه اینکه کاندیدای فرماندهی ستاد مشترک ارتش و تصدی پست وزارت دفاع بود، با انتخاب شخصی به نیروی زمینی پیوست و معاونت عملیات لشکر ۹۲ زرهی اهواز را بر عهده گرفت. اوایل سال ۱۳۶۲ پس از دو سال خدمت در تهران دوباره به جنوب بازگشت و در لشکر ۹۲ زرهی اهواز به فعالیتهایش ادامه داد او همیشه میگفت: نور الهی در «جبهه» متجلی است آنجا جایگاه تزکیه نفس است.
صبح روز بیستوپنجم مهرماه سال ۱۳۶۳ امیر سرلشکر حسن اقاربپرست هنگامی که همراه عدهای از فرماندهان از جزایر مجنون بازدید میکرد آخرین گامهایش را در راه حق بر خاکهای سرخ جنوب نهاد و به همراه دو تن از یارانش به نامهای سرهنگ عملیاتی و سروان صدیقی بر اثر انفجار خمپاره دشمن بعثی دعوت حق را لبیک گفت.
نظر شما